صراط: این انتصاب تامل برانگیز در حالی صورت گرفت که جعفر میلی منفرد، گزینه نخست حسن روحانی برای وزارت علوم، به این دلیل نتوانست رای اعتماد نمایندگان مردم در مجلس را کسب کند که متهم به دخالت در فتنه 88 بود.
آقای توفیقی از نقش آفرینان در حوادث سال 88 بوده و فیلم ادعاهای وی درباره تقلب در انتخابات هم وجود دارد.
نظر بدهید |
واژگونی یک دستگاه تریلی دیشب در کمربندی مینودشت ، 2 ساعت قسمتی از شهرهای گالیکش و مینودشت را در خاموشی فرو برد.
مسول توزیع برق مینودشت به خبرنگار ما گفت: در این حادثه ، 16 تیر چراغ برق آسیب دید و 35 نفر از ماموران شرکت توزیع برق شهرستان های مینودشت ، گنبدکاووس ، کلاله ، گالیکش برای مرمت این تیرها تلاش کردند.
قزلسفلو افزود: خسارت این حادثه به تیرهای چراغ برق 130 میلیون ریال برآورد شده است.
فرامرزی کارشناس راهنمایی رانندگی مینودشت علت این حادثه را ناتوانی راننده تریلی در کنترل وسیله نقلیه و تخطی از سرعت مطمئنه اعلام کرد.
گرگان / واحد مرکزی خبر
پایگاه اطلاع رسانی بعثه مقام معظم رهبری نوشت:
اهل بیت علیهم السلام که نزدیکترین افراد به پیامبر اکرم (ص) هستند، به "آمین گفتن بعد از حمد در نماز" فرمان نداده بلکه آن را نفی کردهاند.
این روزها بسیاری از مومنان در نقاط مختلف کشور اسلامیمان، خودشان را برای حضور در خانه امن الهی و ادای فریضه حج آماده میکنند و در تکاپوی دانستن احکام مربوط به این فریضه هستند اما یکی از موضوعاتی که به طور حتم در حین حضور در کشور عربستان با آن مواجه خواهند شد، «آمین» گفتنهای بلند بعد از سوره حمد در نمازهای جماعت از سوی نمازگزاران است که ممکن است سوالاتی را در ذهن آنها ایجاد کند زیرا گاه شده است که حتی به نمازگزاران شیعه به همین جهت اعتراض میکنند که چرا آمین نمیگویید؟
برای توضیح این مطلب و پاسخ به معترضان باید گفت: یکی از اموری که در نزد فقهای همه? مذاهب از مسلمات است این است که عبادات توقیفی است 1؛ یعنی باید مقدار و کیفیت آن به اذن شارع باشد و خروج از آن اندازه بدعت و تشریع محرم به شمار میآید.
در حاشیه مغنی ابن قدامه آمده: عبادات توقیفی است و هیچ جزء یا شرطی از آن با قیاس یا علت تراشی ثابت نمیشود به ویژه نماز. 2
رسول الله (ص) نیز فرمود: این نماز صلاحیت ندارد که چیزی از کلام انسانها به آن افزوده شود. 3
بنابراین اهل سنت که جزء اضافی (یعنی آمین گفتن پس از حمد) را مستحب میشمرند، باید دلیلی برای آن اقامه کنند نه شیعیان که به سنت پیامبر عمل میکنند.
نظر اهل بیت علیهم السلام درباره آمین گفتن بعد از حمد
اهل بیت علیهم السلام که نزدیکترین افراد به پیامبر اکرم (ص) هستند، به چنین سنتی فرمان نداده بلکه آن را نفی کردهاند. جمیل بن دراج از امام صادق (ع) نقل میکند: هرگاه پشت سر امام جماعت مشغول نماز بودی هنگامی که امام از خواندن حمد فارغ شد بگو: الحمدلله رب العالمین و آمین مگو. 4
در روایت دیگری از محمد حلبی نقل شده که از امام صادق (ع) پرسیدم: هنگامی که از فاتحة الکتاب فارغ شوم آمین بگویم؟ حضرت فرمود: نه 5.
امام باقر (ع) نیز به گونهای دیگر به ترک این سنت ناپسند فرمان میدهد. زراره از امام باقر (ع) نقل میکند که فرمود: هرگز هنگامی که از خواندن فارغ شدی آمین مگو و اگر خواستی بگو: الحمدلله رب العالمین. 6
براساس نظر اهل بیت (ع) آمین گفتن پس از خواندن سوره حمد موجب بطلان نماز میشود؛ زیرا آمین گفتن کلام آدمی است و دلیلی بر استحباب آن در نماز وجود ندارد. به همین جهت فقهای شیعه درباره? آن چنین گفتهاند:
شیخ مفید: پس از خواندن حمد نباید آمین گفت. 7
شیخ طوسی: گفتن آمین موجب بطلان نماز میشود چه پنهانی و چه آشکار. چه قبل از پایان حمد و چه بعد از آن برای ماموم و امام در هر حال. 8
علامه حلی هم میگوید: آمین در آخر حمد نزد امامیه حرام است و با گفتن آن نماز باطل میشود. 9
اختلاف در دیدگاه سایر مذاهب اسلامی
اما از نظر مذاهب دیگر فقهی درباره آن اختلاف است. نووی در این باره میگوید: رای ابوحنیفه آن است که امام «آمین» را بلند و ماموم آهسته بگوید.
از مالک دو روایت است. یکی مثل رای ابوحنیفه است و دیگر آن که اصلا در نماز گفته نشود.
رای شافعی آن است که ماموم به حدی بگوید که تنها خودش بشنود. ولی کلام دیگری از او نقل شده است که باید بلند بگوید. رأی احمد بن حنبل آن است که برای نمازگزاران مستحب است آمین به جهر (بلند) بگویند. 10
اهل سنت برای اثبات مدعای خود به روایاتی متوسل شدهاند که همگی خدشه پذیرند و نمیتوانند چنین عمل مستحب موکدی را که با این شدت در صفوف جماعت خود اجرا میکنند اثبات کنند.
ابوهریره و مستند اصلی برای این کار!
مستند اصلی برای چنین کاری روایاتی است که از ابوهریره نقل شده است. وی میگوید که رسول خدا (ص) فرمود: هرگاه امام به «ولا الضالین» رسید بگویید: آمین 11.
همچنین روایات دیگری از وی به همین مضمون نقل شده است.
ابوهریره متهمترین راویان حدیث است. ذهبی نقل میکند که عمر بن خطاب ابوهریره را از نقل حدیث منع کرد. حتی او را با تازیانه زد و به او گفت: زیاد از پیامبر (ص) نقل حدیث کردی... اگر دست از نقل حدیث از پیامبر (ص) بر نداری تو را به قبیلهات (دوس) تبعید خواهم کرد یا به سرزمین قرده خواهم فرستاد. 12
ابوحنیفه میگوید: تمام اصحاب پیامبر (ص) نزد من ثقة و عادلاند و حدیثی که از طریق آنان به من رسیده صحیح و پذیرفتنی است مگر احادیثی که از طریق ابوهریره رسیده است (که مورد قبول من نیست، بلکه همه آنها نزد من مردود است.) 13
اهل سنت در روایاتی دیگر آمین گفتن را از امام علی (ع) نقل میکنند. چنانکه ابن ماجه به سند خود از علی (ع) نقل میکند که فرمود: از رسول خدا (ص) شنیدم که بعد از «ولاالضالین» آمین گفت. 14
باید دانست در سند این روایت، محمد بن ابی عبدالرحمن بن ابی لیلی وجود دارد که حافظهاش جدا ضعیف است. 15
شعبه هم میگوید: من کسی بدحافظهتر از ابن ابی لیلی ندیدم. 16
همچنین در سند این حدیث ابن عدی هست که ابوحاتم در حق او میگوید: او شخصی است که به حدیثش احتجاج نمیشود. 17
براستی با این ضعف سند چگونه میتوان آن را مستند یک حکم فقهی قرار داد؟
اهل سنت از ابی داود روایتی نقل کردهاند که به سندش از ابی زهیر نقل میکند که پیامبر اکرم (ص) فرمود: دعای خود را به آمین ختم کنید زیرا در این صورت به اجابت نزدیکتر است. 18
در سند این حدیث هم ابومصبح مقرائی قرار دارد که مجهول است پس سند حدیث ناتمام است. 19 و همچنین از نظر دلالت هم اضطراب دارد؛ زیرا مربوط به آمین گفتن بعد از فاتحة الکتاب در نماز نیست و اصلا ذکری از نماز در این روایت نشده است. تنها مطلبی که این روایت دارد، آمین گفتن پس از دعا است بدین ترتیب میبینیم که همه روایات وارد شده در این باب که در آنها ذکری از آمین گفتن آمده است اشکال سندی دارند.
منابع:
1- عاملی، سیدجواد حسینی، مفتاح الکرامه، ج8ص238، قم، دفتر انتشارات اسلامی، اول، 1419
2- مغنی ابن قدامه، ج 1، ص 506.
3- صحیح مسلم، کتاب المساجد و مواضع الصلاه، باب تحریم الکلام فی الصلاه، ص252ح1086.
4- وسائل الشیعه، کتاب الصلاه باب عدم جواز التامین، ج 7 ص 67، . ح7362.
5- همان، ح1084.
6- همان، ح1085.
7- شیخ مفید، محمد، المقنعه، ص 105، قم، دفتر انتشارات اسلامی، .
8- طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج 1، ص 332، قم دفتر انتشارات اسلامی، .
9- حسن بن مطهر حلی، تذکرة الفقهاء، ج 3ص162، مساله 265. قم موسسه آل البیت، اول، 1414.
10- المجموع، ج 3، ص 373.
11- بیهقی، سنن کبری، ج2ص55
12- سیراعلام النبلاء، ج 2، ص 433.
13- عبدالحمید ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 68.
14- سنن ابن ماجه، ج 1 ص 278.
15- همان
16- دارقطنی، علی بن عمر، علل الدار قطنی، ج 3، ص 186.
17- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 190.
18- سنن ابی داود، ص180کتاب الصلاه بان التامین، ح938.
19- عظیم آبادی، محمد، عون المعبود، ج3، ص 151، بیروت، دارالکتب العلمیه، دوم، 1415.
آیت الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعیان در استفتایی دیدگاه خود را درباره طواف در طبقه فوقانی کعبه اعلام کرد. عربستان سعودی در طرحی دست به توسعه مطاف در مسجدالحرام زده است و برای زائران ناتوان و مسن خانه خدا محلی برای طواف در ارتفاع 13 متری ایجاد کرده است. اینکه طواف در طبقه فوقانی کعبه به لحاظ شرعی چه حکمی دارد را خبرنگار مهر در استفتایی از دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی جویا شده که در ادامه از نظر میگذرد.
پرسش: همانگونه که مستحضر هستید مکانی جدید برای طواف خانه خدا برای افراد دارای ناتوانی جسمی و مسن در ارتفاع 13 متری از سطح زمین در خانه خدا ساخته شده و هدف آن فراهم کردن مکانی امن و راحت برای طواف افراد ناتوان و مسن است. طواف در این سطح آیا جایز است یا خیر؟
پاسخ: طواف از طبقه بالا به شرطی که از سطح بام کعبه پایین تر باشد مانعی ندارد.
سلام
امیدوارم نماینده محترم شهرستان جهت گرفتن امتیاز برای منطقه از لابی استفاده نکند و به فکر منافع کشور باشد.
سربلند باشید.
در کوچهپسکوچههای تهران، صدای گریه نوزادی پیچید و خانوادهای متدین در آذر ماه سال 1342 تولد او را جشن گرفتند و محسن نامیدندش. ضعف توان جسمی، محسن را بارها تا پای مرگ پیش برد، ولی خواست خداوند آن بود که محسن بماند.
محسن دوران شیرین کودکی را با شور و حال خاص خود گذراند و تحصیلات ابتدایی را در مدرسه یغمایی جندقی تهران پشت سر گذراد. او که اسلام در وجودش ریشه دوانیده بود، با حضور در مساجد، شیرینی دین در کامش ریخته شد و جانش با دم مسیحایی امام (ره) روحی تازه گرفت.
محسن که نوجوانی آگاه بود، سپس در صف مبارزین رژیم طاغوت قرار گرفت و با انجام فعالیتهای گوناگون در این جهاد بزرگ شرکت کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همچون دیگر دانشآموزان به هنرستان بازگشت و به تحصیل مشغول شد.
فعالیتهای دوران دفاع مقدس:
جرقههای دسیسه از گوشه و کنار ایران جنایت آفرید و نورانی هم در تابستان سال 1359 پس از گذراندن دوره آموزشی در پادگان امامحسین (ع) عازم کردستان شد و با حضور در تیپ 27 محمد رسولالله (ص) یگان ذوالفقار شروع به خدمت و در عملیات بیتالمقدس شرکت کرد. مدتی بعد محسن به همراه حاج احمد متوسلیان، رهسپار سوریه و لبنان شد و به کمک شیعیان لبنان ـ که به مقابله با اسرائیل میپرداختند ـ شتافت. پس از پایان عملیات والفجر مقدماتی فرماندهی تیپ ذوالفقار را بر عهده گرفت.
محسن نورانی در خرداد ماه سال 1362 بنا به سنت حسنه نبوی با خواهر شهید علیرضا ناهیدی (فرمانده قبلی تیپ ذوالفقار) ازدواج و زندگی مشترک خویش را در کنار سفیر خمپارهها و به دور از آرامش در اسلامآباد غرب آغاز کرد؛ اما مدتی بعد، لذت دیدار پروردگار در کامش شیرینتر آمد و ندایی از عرش او را فرا خواند و در 21/ 5 / 1362 بر اثر برخورد چندین گلوله به شهادت رسید.
روایتی از همسر شهید:
خانم ناهیدی، همسر بزرگوار شهید نورانی از ازدواجش با محسن این گونه یاد میکند: بلافاصله بعد از ازدواج به اسلام آباد غرب رفتیم و در آنجا ساکن شدیم. همان روز اول مرا در خانه گذاشت و به خط رفت. یک هفته? بعد آمد. حال عجیبی داشت که برایم تعجبآور بود. معلوم بود که خیلی ناراحت است. وقتی علت را پرسیدم، با بغض گفت: «آن موقع که برادرت علی شهید نشده بود، فرمانده تیپ بود و به خاطر مسئولیتم اجازه نمیداد به خط مقدم بروم. الان هم که فرمانده تیپ شدهام، به هیچ وجه اجازه رفتن به خط را به من نمیدهند…».
من خوابی را که چند شب پیش دیده بودم، برایش تعریف کردم و گفتم: «اتفاقاً من هم خواب دیدم که تو شهید میشوی، روز و ساعتش را خدا میداند، ولی مطمئن باشد که انشاءالله شهادت نصیبت خواهد شد».
نماز شبهای محسن حال و هوای عجیبی داشت. با آن که بیست سال بیشتر نداشت، چنان از درگاه خدا طلب بخشش میکرد و شهادت را در راه او درخواست میکرد که هر شنوندهای به حیرت میافتاد و دلش میلرزید.
هنگانی که برای آخرین دیدار، ساعت 2 نیمه شب به خانه آمد، با وجود خستگی زیاد، هنگامی که همسرش به او گفت: «کمی استراحت کن، صبح زود میخواهی بروی جلو»، تبسمی کرد و گفت: «نه، میخواهم مقداری با تو صحبت کنم».
آن شب، محسن دستانش را حنا گرفت و عطر خوش رایحهای به خود زد. همسرش به او گفت: «هیچ وقت آخرین دیدار را با برادرم علیرضا فراموش نمیکنم. وقتی حرف میزد، احساس عجیبی به من دست میداد. الان هم که شما دارید صحبت میکنید، همان احساس را دارم».
به چشمان محسن که خیره شدم، دیدم به یک نقطه خیره شده و به فکر فرو رفته است. اشک از چشمانش سرازیر شده بود. آهسته گفت: واقعاً خدا میخواهد این شهادت را نصیب من کند؟ واقعاً من لیاقت شهادت در راهش را دارم؟
با این سخنان اشک از دیدگان همسرش جاری شد، محسن با تعجب گفت: بیشتر از این از شما انتظار داشتم، چی شد؟ روحیهای که پس از شهادت علیرضا در تو بود، کجاست؟
همسرش گفت: «نه بخدا من برای این که شما شهید شوید گریه نمیکنم، گریهام از روح والا و بزرگ و ارزشمند شماست و به مقام بالایی که نزد خدا دارید، غبطه میخورم. شما کجا هستید و دیگران کجا؟
محسن آهی کشید و گفت: خدا را شکر که همیشه یاریام کرده است، از اول زندگی تا کنون.
چگونگی شهادت:
چند روز پیش از شهادت محسن نورانی، حاج همت در خوابی که دیده بود، خبر شهادت محسن و چگونگی آن را برایش تعریف کرد:
«محسن تو به شهادت میرسی و شهادت تو هم این طور است که دشمن اسیرت میکندو شرط آزادیات را دادن اطلاعات و توهین به امام قرار میدهد، و وقتی تو خواسته? آنها را برآورده نمیکنی، ابتدا تیری به پیشانیات میزنند، سپس تیربارانت میکنند».
خواب حاج همت در 21 مرداد 1362 تعبیر شد. وقتی محسن همراه چند تن از همرزمانش از اسلام آباد غرب میآمدند، در کمین کومله گرفتار شدند. کومله پس از تیراندازی به ماشین حامل محسن و دوستانش، نخست آنها را مجروح میکنند، سپس به بالای پیکر بیجان محسن آمده و پس از این که از گرفتن اطلاعات ناامید میشوند، از او میخواهند به امام توهین کند و وقتی او به امام درود میفرستد، اول تیری به پیشانی او زده، سپس تیربارانش میکنند.
وصیت نامه محسن نورانی:
بسمه تعالی
سپاس خدای را که هدایت کرد ما را به این دین که اگر هدایت نمیکرد ما از هدایت یافتگان نبودیم.
با سلام بر خانواده گرامی
مادر جان، من راه خود را یافته بودم باید در این راه فدا میشدم. چندین بار فکر میکردم که شاید هنوز خلوص نیت ندارم که هنوز هم زندهام ولی بالاخره نصیبم شد.
میدانم که خیلی اذیتت کردهام؛ از آن زمان که بچه بودم هر شب را بالای سرم میگذراندی و آن زمان هم که بزرگ شدم، روز خوشی را از من ندیدی میدانم. آرزو داشتی فرزند خوبی برایت باشم، آرزو داشتی بر خود ببالی و در درگاه خداوند سر بلند باشی ولی... خدایا مرا ببخش.
پدر عزیزم، هرگز زحماتت را فراموش نخواهم کرد؛ از آن زمان که دو شیفته کار میکردی تا در خانوادهات سربلند باشی. آرزو داشتی در پیری عصای دستت باشم، میدانم که فرزند خوبی برایت نبودم که برای بزرگ کردنم و سالم تحویل جامعه دادنم سعی خود را کردی ولی... خدایا مرا ببخش.
خواهشمندم بر جنازه من گریه نکنید ـ البته در پیش مردم ـ تا دشمنان بر عظمت اسلام پی ببرند و بدانند که شما ناراحت نیستید از این که فرزندتان در راه اسلام فدا شده است تا کور شود چشم منافق.
آنقدر گناه کردهام که دوست داشتم جنازهام به دست دشمن بیفتد و او آنقدر لگد به من بزند تا گناهانم در درگاه خداوند پاک گردد.
دوست داشتم در موقع مرگ آنقدر زجر بکشم تا خداوند مرا پاک ببرد. وقتتان را نمیگیرم از همگان درخواست بخشش دارم؛ از پدر، مادر، خواهران عزیزم، برادرانم و کلیه فامیل و دوستان.
این خبرگزاری احتمالا gogol رو با googel اشتباه گرفته
ه گزارش سرویس سیاسی جام، احمد الجربا رئیس ائتلاف ملی سوریه روز جمعه برای سرپوش گذاشتن بر شکست های پی در پی شورشیان مسلح پای سردار قاسم سلیمانی را به دمشق باز کرد.
او با انتقاد از از آنچه که "دخالت ایران و حزب الله لبنان در بحران کشورش" می نامد ادعا کرد که "قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس وابسته به سپاه پاسداران ایران حاکم واقعی سوریه است."
الجربا از طرح تشکیل ارتشی یکپارچه به منظور سرنگونی رژیم این کشور خبر داد . به گفته وی در مرحله نخست 6 هزار جنگجو به این ارتش خواهند پیوست.
به گزارش العربیه الجربا اظهار داشت که در سفر خود به شهر درعا طرح تشکیل ارتش یکپارچه را با فرماندهان ارتش آزاد در میان گذاشته است.
رئیس ائتلاف مخالفان بشار اسد، افزود، در صورت تشکیل ارتش یکپارچه مخالفان سوری این نیرو به اسلحه بهتری و شاید پیشرفته تری مجهز شود.
الجربا با اشاره به اینکه در هفته های آینده شاهد تحولاتی واقعی خواهیم بود، تاکید کرد که مخالفان قصد دارند به شکل جدی و واقعی شرایط بازی در سوریه را تغییر دهند .
البته در جلسه اخیر ائتلاف مخالفان با دولت فرانسه در پاریس اعلام شد که تنها 15 درصد مناطق اشغال شده در دست شورشیان موسوم به "ارتش آزاد سوریه" است و مابقی در اشغال نیروهای چندملیتی وابسته به القاعده قرار دارد. به همین دلیل بود که فرانسه از کمک تسلیحاتی به شورشیان عقب نشست.
وی در بخش دیگری از سخنرانی خود خواستار به رسمیت شناختن سفارت های مخالفان سوری به عنوان نمایندگی های رسمی سوریه به جای رژیم دمشق در کشورهای عربی و ترکیه شد.
به گزارش سرویس دینی جام به نقل ازجهان ، حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان، در کتاب«معاشرت» که از تألیفات او است به بیان خاطرهای پرداختهاست که خواندنی است:
از طرف یکى از دوستان که در عشق به امام زمان(ع) زبان زد اهل ایمان در نیشابور است و با شنیدن نام آن حضرت و یاد آن یادگار انبیاء و امامان (علیهم السلام) چون باران بهار از دیده اشک مى بارد ، در دهه دوم ماه ذو الحجه به مناسبت عید ولایت جهت تبلیغ دعوت شدم .
چند شبى از مجلس نورانى تبلیغ گذشته بود که یکى از دوستان روحانى ام که در مشهد زندگى مى کند به دیدنم آمد و به تقاضاى من بنا شد تا آخرین شب اقامتم در نیشابور نزد من باشد .
در آن زمان مشغول نوشتن تفسیر صحیفه سجادیه امام زین العابدین(ع) بودم ، روزى هنگام عصر دوست روحانى ام جهت رفع خستگى به من پیشنهاد پیاده روى در بلوار کمربندى شهر را داد ، خواسته او را پذیرفتم ، قلم بر زمین گذارده ، همراه او وارد بلوار که نزدیک محل اقامتم بود شدیم .
از پیاده روى ما دو نفر چیزى نگذشته بود که جوانى همراه با ماشینى لوکس کنار ما ترمز کرد و با لحنى محبت آمیز از ما خواست تا مقصدى که در نظر داریم سوار ماشین شویم . دوستم با اشاره دست و چشم از من خواست که او را از خود برانم و از سوار شدن به ماشین او که معلوم نبود صاحبش کیست و چه هدفى دارد خوددارى کنم .
من با توجه به وضع جوان که چهره اى امروزى و مناسب با وضع غربیان داشت و لباسى رنگى و آستین کوتاه بر تن او بود و نشان مى داد صد در صد در فرهنگ بیگانه استحاله شده و خلاصه ، بیمارى است که نیاز به طبیب مهربان و همنشین اثرگذار و رفیقى دلسوز و دوستى خیرخواه ، دارد سوار ماشین شدم و از دوست روحانى ام خواستم که او هم با من همراه شود .
دوست روحانى ام در کمال بى میلى آن هم در زمانى که رزمندگان با کرامت اسلام در جبهه جنوب و غرب مشغول جنگ با صدامیان کافر و حامیانش بودند و منافقان کور دل هم هر روز در گوشه و کنار شهرها به جان مردم آتش مى زدند و خانواده ها را داغدار مى کردند با ترس و لرز سوار ماشین شد .
راننده از من پرسید : کجا مى روید تا شما را برسانم ؟ گفتم : هر کجا دلخواه تست . از جواب من خوشش آمد ، پرسید اهل کجایى ؟ گفتم : تهران ، گفت : در این شهر چه مى کنى ؟ گفتم : براى دیدار و زیارت تو آمده ام از چنین برخوردى آن هم از یک روحانى که هرگز برایش پیش نیامده بود و طبیعتاً معهود هم نبود ، فوق العاده خوشحال و در ضمن بهت زده شد .
به من گفت : من از وضع مالى مناسبى برخوردارم و خانه اى دو طبقه دارم و در آن خانه مجرّد و تنها زندگى مى کنم ، دوست دارم چند لحظه اى در آن خانه مهمان من باشید .
رفتن به خانه او را پذیرفتم ، ولى دوست روحانى ام که از اوضاع آشفته کشور نگران بود با اشاره و فشردن دست من از من خواست که از رفتن به خانه او چشم پوشى کنم ولى من با تکیه به لطف خدا و یارى آن منبع رحمت و بر اساس وجوب امر به معروف و نهى از منکر تصمیم به رفتن خانه او قطعى بود .
به خانه رسیدیم ، ما را به اطاق پذیرایی اش راهنمایى کرد ، چهار دیوار اطاق از انواع عکس هاى مستهجن و تابلوهاى سکس و عکس انواع زنان هنرپیشه نیمه عریان غربى پر بود ، دوست روحانى ام که برخوردار از تقدس و تقوا بود معترضانه به من گفت : این چه دوزخى است که به آن وارد شده ایم ؟ در این اطاق جز اینکه چشم به زمین بدوزیم یا دیده بر هم نهیم چاره اى هست ؟!
به او گفتم حوصله کن ، استقامت ورز ، شاید سفر به این شهر از نظر اراده حق به این خاطر بوده که ما با این جوان آشنا شویم و ساعاتى با او همنشین و دوست گردیم تا از این منجلاب فساد به خواست خدا که به همه بندگانش مهربان است ، و درب توبه را به روى همه گناهکاران باز گذاشته است نجات پیدا کند همچنانکه در دعاست :
« أَنْتَ الَّذِى فَتَحْتَ لِعِبادِکَ بَاباً إِلى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ، فَقُلْتَ : تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ »
پروردگارا ! تو کسى هستى که درى را براى بندگانت به سوى عفو و چشم پوشى ات باز کرده اى و نام آن را توبه گذارده اى ، پس فرموده اى : همه به سوى خدا بازگردید بازگشتى خالصانه ، در نهایت براى کسى که از ورود به این در پس از گشوده شدنش غفلت ورزد چه عذر و بهانه اى خواهد بود ؟
جوان پس از چند لحظه وارد اطاق پذیرایى شد و پس از خوش آمد گفتن با قیافه اى جدى و گفتارى محکم بدون اینکه لباس ما دو نفر را که لباس پیامبر(ص) است لحاظ کند ، و در بى خبرى کامل از وضع ما دو نفر و بدون هیچ شرم و حیایى و به خیال اینکه ما هم مانند خود او در بى قیدى و بى مهارى به سر مى بریم گفت : مشروب ناب خارجى در یخچال حاضر دارم و تریاک خالص افغانى در بساطم موجود است تا چاى و میوه میل کنید هرکدام را مى خواهید براى شما حاضر کنم!!
او با این پیشنهاد به طور جدى فکر مى کرد که بهترین نوع پذیرایى از دو دوست جدیدش گرچه روحانى هستند باید به این صورت باشد .
به مغرب شرعى یک ساعت مانده بود ، به او گفتم دوست مهربانم من در ابتداى شب با دوستى بسیار عزیز و رفیقى با کرامت و یارى مهربان ، ملاقات دارم که او به شدت از مشروبات الکلى و مواد مخدر متنفر است ، چنانچه بوى مشروب یا بوى مواد مخدر از من استشمام کند مى ترسم براى همیشه از من جدا شود و از دست دادن او براى من حادثه اى غیر قابل جبران وفراقش براى من قابل تحمل نیست .
تو مرا به خاطر محبوب و معشوقم از این برنامه معذور بدار ، او هم با کمال مهربانى پذیرفت و بنا شد با چاى و میوه از ما پذیرایى کند .
دوست روحانى ام با اشاره دست و چشم از من خواست از خوردن میوه و چاى خوددارى کنم ، به او آهسته گفتم : به اندازه اى که استفاده مى کنیم خمسش را مى پردازیم تا جاى شبهه نباشد .
جوان نزدیک مغرب به من گفت : با دوستت در کدام نقطه شهر وعده دارى ؟ گفتم : کنار مسجد جامع نیشابور ، گفت : من شما را به محل وعده مى رسانم .
هنگامى که کنار مسجد توقف کرد و با ما پیاده شد پرسید : دوستت آمده یا نه ؟ گفتم : آرى محبوبم حاضر است ، گفت : او را هم به من نشان بده ، گفتم : محبوبم خداست که وقت اذان به وسیله نماز با او قرار ملاقات دارم و این وقت قرار ملاقات است که آمده ام .
جوان فوق العاده یکّه خورد ، سر به گریبان فرو برد ، و شرمسار شد ، به او گفتم : آرى ; او محبوب من است که به شدت از مشروب و مواد مخدر و قمار و رابطه نامشروع و مال حرام متنفر است و من حاضر نیستم با آلوده شدن به این امور با من ترک رابطه کند .
جوان گفت : من در آن خانه هیچ شبى را بدون مشروب و مواد مخدر و گوش دادن به انواع نوارها و دیدن انواع فیلم هاى مبتذل نگذرانده ام ولى با این برخورد تو از الان تصمیم گرفتم که همه این امور را ترک کنم اما از تو مى خواهم که فردا را با من بگذرانى ، پیشنهادش را پذیرفتم و ساعت ده صبح فردا را کنار مسجد جامع با او وعده ملاقات گذاشتم .
ساعت ده آمد ، من و دوستم را به چند زیارتگاه شهر از جمله قدمگاه برد و درخواست داشت شب را با من باشد ، از حسن اتفاق پیشنهاد او مصادف با شب جمعه بود و از طرف مجلسى که سخنرانى داشتم مردم به حضور در جلسه دعاى کمیل دعوت شده بودند و او نمى دانست من در شهر منبر مى روم .
آدرس جلسه را به او دادم ، پیش از شروع دعاى کمیل به جلسه آمد ، از کثرت جمعیت راه ورود به مجلس نبود ، به او اشاره کردم نزد من آمد ، او را به طرف قبله نزد خود نشاندم ، تمام چراغ ها را خاموش کردند ، در تاریکى مطلق ، دعاى کمیل را خواندم .
آتش عجیبى از حال و قال و گریه و سوز در مجلس بود ، پس از پایان دعاى کمیل دیدم دو چشم آن جوان از کثرت گریه و شدت اشک ریختن چون دو کاسه خون است به او گفتم : خدا همه گناهانت را بخشید ، زندگى پاکى را شروع کن و سپس با او خداحافظى کرده ، همان شب از نیشابور خارج شدم .
تا سه سال از او خبر نداشتم ، در سفرى به مشهد مقدس به دیدار دوست روحانى ام نایل شدم که گفت : شبى در حرم مطهر امام رضا(ع) آن جوان را دیدم ، جویاى حال شما شد ، گفتم : در تهران به سر مى برد ، یادى از آن سفر پر معنویت کرد و گفت : توبه واقعى کردم و از نیشابور براى زندگى به مشهد آمدم و در اینجا با شفاعت امام رضا(ع) همسرى مؤمن نصیب من شد که در هدایت و بیدارى بیشتر من اثر مطلوبى داشت !
آرى ; یک ساعت همنشینى سالم و رفاقت مطلوب و دوستى صحیح و معاشرتى که اندکى از حقایق عرشیه و معارف الهیه را به گمراهى انتقال مى دهد ، با چنین نتیجه مثبتى روبرو مى شود .
بنابراین دوستى با گمراهان و فاسقان و فاجران اگر بر انسان آثار منفى گذارد ، و آدمى را در گردونه و خلق و خوى آنان اندازد ، از نظر اسلام حرام و اگر انسان داراى مصونیت ایمانى باشد ، دوستى با آنان براى هدایتشان و قرار دادنشان در صراط مستقیم حق ، لازم و بلکه بر پایه وجوب امر به معروف و نهى از منکر واجب است .
شایان ذکر است،کتاب«معاشرت» تألیف استاد حسین انصاریان در سال 1384 برای نخستین بار منتشر شده است و به موضوعاتی همچون اسلام آیین کامل، جایگاه معاشرت، مسئولیت عظیم مربیان، دوستان حقیقی و دشمنان دوست نما، انتخاب آگاهانه، همنشینان پاک و ناپاک، معاشرت با اهل بیت و حقوق معاشرت میپردازد.