به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، امروز،اولین روز از آخرین ماه قمری است، ماهی پر فضیلت که دهه اول آن میان سایر ماههای قمری از جایگاه رفیعی برخوردار است، بزرگان دین هنگامى که این ماه وارد مىشد، اهمیت ویژهاى به عبادت در آن مىدادند. در بعضى از روایات آمده است، شبهاى دهگانهاى که قرآن در سوره «وَالْفَجْرِ، وَلَیَالٍ عَشْرٍ» به آن سوگند یاد کرده است، شبهاى دهه اوّل این ماه شریف است و این سوگند به خاطر عظمت آن است. خداوند در سوره «حج» ضمن بیان فریضه بزرگ حج سخن از «أیّام مَعْلُومات» گفته است که مؤمنان باید در آن به یاد خدا باشند، یکى از تفسیرهاى معروف «أیّام مَعْلُومات» که در روایات نیز آمده است، ده روز اول ماه ذىالحجه است. در حدیثى از رسول خدا(ص) مىخوانیم که عبادت و کار نیک در هیچ ایامى به اندازه این ده روز اول ماه ذىالحجه فضیلت ندارد، افزون بر این، هم صدا شدن با زوار خانه خدا در این ماه و یاد و خاطره مراسم باشکوه حج و معنویت و برکات آن، حال و هواى دیگرى به انسان مىدهد. در ادامه به برخی از اعمال روز اول ماه ذیالحجه اشارهای میشود: *روز اول ذیالحجه روز بسیار مبارکى است و در آن چند عمل وارد است: -روزه: ثواب روزه هشتاد ماه را دارد. -خواندن نماز حضرت فاطمه(ع): شیخ طوسی فرمود: روایت شده این نماز چهار رکعت است با دو سلام، مانند نماز امیرالمؤمنین(ع) که در هر رکعت سوره «حمد» یک مرتبه و سوره توحید پنجاه مرتبه خوانده مىشود و پس از سلام تسبیحات آن حضرت را گفته، سپس بخواند: سُبْحَانَ ذِی الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنِیفِ سُبْحَانَ ذِی الْجَلالِ الْبَاذِخِ الْعَظِیمِ سُبْحَانَ ذِی الْمُلْکِ الْفَاخِرِ الْقَدِیمِ سُبْحَانَ مَنْ یَرَى أَثَرَ النَّمْلَةِ فِی الصَّفَا سُبْحَانَ مَنْ یَرَى وَقْعَ الطَّیْرِ فِی الْهَوَاءِ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکَذَا وَ لا هَکَذَا غَیْرُهُ -دو رکعت نماز: نیم ساعت پیش از رسیدن آفتاب به هنگام ظهر بخواند، در هر رکعت سوره «حمد» یک مرتبه و هر یک از«توحید» و«آیةالکرسى» و «قدر» را ده مرتبه بخواند. -دعا برای رفع شر ظالم: هر که از ستمگرى وحشت دارد، در این روز بگوید: حَسْبِی حَسْبِی حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی عِلْمُکَ بِحَالِی؛ تا خدا شرّ ستمکار را از او کفایت کند. همچنین در این روز به روایت شیخ کلینى و شیخ طوسى، حضرت فاطمه(س) به امیرالمؤمنین(ع) تزویج شده است. * دعاى حضرت صادق(ع) از روز اول تا عصر روز عرفه از روز اول تا عصر روز عرفه در عقب نماز صبح و پیش از مغرب این دعا را که شیخ طوسی از حضرت صادق(ع) روایت کردهاند، بخواند: اَللّهُمَّ هذِهِ الاْیّامُ الَّتى فَضَّلْتَها عَلَى الاْیّامِ وَشَرَّفْتَها [وَ] قَدْ بَلَّغْتَنیها بِمَنِّکَ وَرَحْمَتِکَ فَاَنْزِلْ عَلَیْنا مِنْ بَرَکاتِکَ وَاَوْسِعْ عَلَیْنا فیها مِنْ نَعْمآئِکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَهْدِیَنا فیها لِسَبیلِ الْهُدى وَالْعَفافِ وَالْغِنى وَالْعَمَلِ فیها بِما تُحِبُّ وَتَرْضى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوى وَیا سامِعَ کُلِّ نَجْوى وَیا شاهِدَ کُلِّ مَلاَ وَیا عالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَکْشِفَ عَنّا فیهَا الْبَلاَّءَ وَتَسْتَجیبَ لَنا فیهَا الدُّعآءَ وَتُقَوِّیَنا فیها وَتُعینَنا وَتُوَفِّقَنا فیها لِما تُحِبُّ رَبَّنا وَتَرْضى وَعَلى مَا افْتَرَضْتَ عَلَیْنا مِنْ طاعَتِکَ وَطاعَةِ رَسوُلِکَ وَاَهْلِ وِلایَتِکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَهَبَ لَنا فیهَا الرِّضا اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعآءِ وَلا تَحْرِمْنا خَیْرَ ما تُنْزِلُ فیها مِنَ السَّمآءِ وَطَهِّرْنا مِنَ الذُّنوُبِ یا عَلاّمَ الْغُیوُبِ وَاَوْجِبْ لَنا فیها دارَ الْخُلوُدِ اَللّهمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَلا تَتْرُکْ لَنا فیها ذَنْباً اِلاّ غَفَرْتَهُ وَلا هَمّاً اِلاّ فَرَّجْتَهُ وَلا دَیْناً اِلاّ قَضَیْتَهُ وَلا غائِباً اِلاّ اَدَّیْتَهُ وَلا حاجَةً مِنْ حَوائِجِ الدُّنْیا وَالاّْخِرَةِ اِلاّ سَهَّلْتَه وَیَسَّرْتَه اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ یا عالِمَ الْخَفِیّاتِ یا راحِمَ الْعَبَراتِ یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا رَبَّ الاْرَضینَ وَالسَّمواتِ یا مَنْ لا تَتَشابَهُ عَلَیْهِ الاْصْواتُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنا فیها مِنْ عُتَقآئِکَ وَطُلَقآئِکَ مِنَ النّارِ وَالْفائِزینَ بِجَنَّتِکَ وَالنّاجینَ بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَالِهِ اَجْمَعینَ *هدیه پنج دعاى حق تعالى به حضرت عیسى(ع) در دهه اول در هر روز از دهه اول ماه ذیالحجه پنج دعایى را که جبرئیل براى حضرت عیسى(ع) از جانب خداوند برای خواندن در ایام این دهه هدیه آورده، بخواند و آن پنج دعا این است: 1- اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ 2- اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ اَحَداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَلا وَلَداً 3- اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ اَحَداً صَمَداً لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ 4- اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ یُحْیى وَیُمیتُ وَهُوَ حَىُّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ 5- حَسْبِىَ اللّهُ وَکَفى سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ دَعا لَیْسَ وَرآءَ اللّهِ مُنْتَهى اَشْهَدُ لِلّهِ بِما دَعا وَاَنَّهُ بَرَّى ءٌ مِمَّنْ تَبَرَّءَ وَاَنَّ لِلّهِ الاْخِرَةَ وَالاْولى *تَهْلیلات امام علی(ع) برای دهه اول ماه ذیالحجه در هر روز این دهه این تَهْلیلات را که از امیرالمؤمنین(ع) با ثواب بسیار مطرح شده است بخواند، هر چند که اگر روزى ده مرتبه بخواند، بهتر است: لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ الّلَیالى وَالدُّهُورِ لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ اَمْواجِ الْبُحُورِ لا اِلهَ اِلا اللّهُ و رَحْمَتُهُ خَیْرٌ مِما یَجْمَعُونَ لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ الشَّوْکِ وَالشَّجَرِ لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَالْوَبَرِ لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَالْمَدَرِ لا اِلهَ اِلا اللّهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُیُونِ لا اِلهَ اِلا اللّهُ فِى الّلَیْلِ اِذا عَسْعَسَ وَالصُّبْحِ اِذا تَنَفَّسَ لا اِلهَاِلا اللّهُ عَدَدَ الرِّیاحِ فِى الْبَرارى وَالصُّخُورِ لا اِلهَ اِلا اللّهُ مِنَ الْیَوْمِ اِلى یَوْمِ یُنْفَخُ فِى الصُّورِ *نماز دهه اول ماه ذیالحجه در هر شب از دهه اول میان نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز بجا آورد، در هر رکعت پس از حمد سوره «توحید» و سپس این آیه را بخواند: «وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ» تا شریک ثواب حاجیان شود، بدون اینکه از ثواب آنان چیزی کاسته شود.
نظر |
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، آیتالله مجتبی تهرانی از اساتید بر جسته اخلاق به مناسبت فرا رسیدن ماه پر خیر و برکت ذیالحجه و ایام حج، سفارشهایی را برای عاشقان طریق الهی بیان کرده است که مشروح آن در ذیل میآید: انسان باید فرصتطلب باشد! أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین؛ دهه اوّل ماه ذیحجّه از ایامی است که از نظر ارزشی در روایات ما خیلی بر روی آن تأکید شده و حتی آن را با ماه مبارک رمضان مقایسه کردهاند. در یک آیه شریفه آمده است که: «ووَاذْکُرُواْ اللّهَ فِی أَیَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ» ما در روایات داریم که حضرات معصومین علیهمالسلام میفرمایند: ایام معدودات، همان دهه اول ماه ذیحجّه است. در این ایام زیاد خدا را ذکر کنید! حالا من به بعضی از آن روایات اشاره میکنم. در روایتی دارد: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: «مَا مِنْ أَیَّامٍ أَزْکَى عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَا أَعْظَمَ أَجْراً مِنْ خَیْرٍ فِی عَشْرِ الْأَضْحَى» رسول خدا (ص) فرمود: هیچ ایامی پاکیزهتر و بزرگتر از نظر اجر و پاداش در مورد اعمال، از دهه اضحی نیست؛ دهه اضحی هم همین دهه اول ذیحجه است. «قیل و لا الجهاد فی سبیل الله؟» به حضرت عرض شد که حتی نسبت به جهاد در راه خدا هم این ایّام با فضیلتتر است؟ «قال: و لا الجهاد فی سبیل الله الا رجل خرج بنفسه و ماله ثمّ لم یرجع من ذلک بشیء». حضرت فرمودند: ارزش اعمالی که انسان در این دهه انجام میدهد از جهاد فی سبیل الله هم بیشتر است؛ مگر اینکه کسی مال، جان و همه چیزش را در جهاد فی سبیل الله ببرد و هیچ چیز را هم برنگرداند؛ یعنی نه مالش بماند و نه جانش... تنها چنین چیزی است که بافضیلتتر از این ایّام است. این روایت گویای ارزش این ایام است. در روایت دیگری از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده است که حضرت فرمودند: «مَا مِنْ أَیَّامٍ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِیهَا أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَیَّامِ الْعَشْر». هیچ روزی نیست که خداوند انجام کار خیر در آن را بیشتر از این ده روز، دوست بدارد. حالا من میخواهم یک تذکر عرض کنم. ما نباید از این امور معنوی و این فرصتهای روحانی غفلت کنیم! انسان باید فرصت طلب باشد و به تعبیر علی علیه السلام که فرمود: «اغتنموا الفرص»، فرصتها را غنیمت بشمارد. زمانی خواهد آمد که این فرصتها از دست ما رفتهاست و ما حسرت آن را خواهیم خورد. پس در این ایام نسبت به اعمال صالح و آدابی که وارد شده است غفلت نکنیم! بهخصوص ادعیه وارده که همهاش جنبه توحیدی دارد را بخوانیم. اصلاً از این دعاها فهمیده میشود که مسئله توحید در این ایام محوریت داشته و باید بگوییم که این دهه، دهه توحید است. راجع به حضرت موسی سلام الله علیه هم آمده است که وعده دیدار او با خداوند، در همین دهه بود، نه ماه رمضان!... اللهم صلّ علی محمد و آل محمد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، همزمان با آغاز ایام حج بیتالله الحرام و حضور عاشقانه و عارفانه حاجیان در سرزمین وحی، خوب است نگاهی دوباره به سنت حضرت رسول صلی الله علیه و آله در خصوص مسئله اذان، وضو و نماز داشته باشیم. این نوشتار به مسئله کیفیت وضوی پیامبر(ص) و بدعتی که متأسفانه پس از رحلت ایشان به و جود آمد اشاره دارد. برداشت اول/ سنت یکی از اصحاب پیامبر (ص)، آبی خواست و وضو گرفت؛ پس گفت: «رسول خدا (ص) را دیدم که وضو گرفت؛ آن چنان که من وضو گرفتم. سپس او مضمضه کرد و استنشاق نمود و صورت و دستها را شست و بر سر و پشتپا، مسح کشید». مسلمانان، وضوی پیامبر (ص) را مبین این آیه وضو میدانند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَینِ؛ ای مومنان! هرگاه قصد نماز کردید، صورتهایتان و نیز دستها را تا آرنج بشویید و سرها و پایتان را تا برآمدگی آن دو، مسح کنید». این آیهشامل «شستن» صورت و دو دست و همچنین «مسح» سر و دو پا است. برداشت دوم/ بدعت وضوی همه مسلمانان، تا خلافت عثمان، صورت واحدی داشته، مانند وضوی کنونی شیعی بوده است. این مسئله، با آیه وضو نیز همخوانی دارد. علت تغییر وضو، این بود که خلیفه سوم در سالهای میانی دوران خلافت خود، نسبت به چگونگی وضوی پیامبر (ص)، گرفتار تردید شد؛ سپس او وضوی پیامبر (ص) را به شکلی که اکنون در میان اهل سنت مرسوم است، اعلام کرد؛ «شستن دستها از سر انگشتان تا آرنج» و اصرار بر «شستن پا و نه مسح آن». این بدعت، مخالفت بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) را دنبال داشت؛ اما حکومت اموی، بنا بر اغراض سیاسی، در نقاط مختلف اسلامی، شیوه وی را تبلیغ کرد و فضایی به وجود آورد که برخی از اصحاب، جرئت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشتند و در نتیجه، این گونه وضو گرفتن، رواج یافت. برداشت سوم/ درنگ درباره چگونگی تفسیر آیه وضو و نوع وضوی پیامبر (ص) در «شستن دستها» و «مسح سر و دو پا» چند نکته زیر تقدیم میشود: 1. درباره «شستن دستها از آرنج» چند نکته قابل ذکر است: الف) برخی مفسران قرآن، واژه «الی: به» در آیه وضو را به «مع: با» تفسیر کردهاند. «وهبة الزحبلی» دانشمند و فقیه سنیمذهب میگوید: «نزد تمامی دانشمندان و عالمان - از جمله امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت - داخل کردن دو آرنج در شستن، واجب است؛ زیرا حرف «الی» که برای انتهای غایب است، در این جا به معنای «مع» است؛ مانند دو آیه شریفه «وَیَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِکُمْ؛ نیرویی بر نیروی شما بیفزاید» و «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ؛ اموال آنان را همراه با اموال خود مخورید» که در این دو نیز «الی» به معنای «مع: با» است. ب) در نگاه قرآن، حد دست که باید در وضو شسته شود «مرفق» یعنی آرنج است و کلمه «الی» در آیه فوق، تنها برای بیان حد شستن است و نه کیفیت شستن که بعضی توهم کرده، چنین پنداشتهاند که آیه میگوید: باید دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشویید. این درست به آن میماند که انسان، به کارگری سفارش کند که دیوار اتاق را از کف تا یک متر، رنگ کند. بدیهی است منظور این نیست که دیوار از پایین به بالا رنگ شود؛ بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود؛ نه بیشتر و نه کمتر. بنابراین، در آیه، فقط مقداری از دست که باید شسته شود، ذکر شده، اما کیفیت آن، در سنت پیامبر (ص) که به وسیله اهل بیت (ع) به ما رسیده، آمده است و آن، شستن از آرنج به طرف سر انگشتان است. ج) وقتی زراره از کیفیت وضوی پیامبر(ص) از امام باقر (ع) پرسید، حضرت تشت آبی درخواست کرد و پس از شستن صورت، مشتی آب از آن بر دست راست خود ریخت و آن را از آرنج تا سر انگشتان شست و هیچگاه آب را به طرف آرنج برنگرداند. د) دارقطنی، یکی از دانشمندان حدیث اهل سنت، از جابر نقل کرده که وقتی پیامبر (ص) وضو میگرفت، آب را بر دو آرنج میریخت. 2. در آیه وضو، خداوند، امر به مسح سر و پاها کرده است؛ در حالی که اهل تسنن، پاها را میشویند؛ در این باره به نکات زیر اشاره میشود: الف) ابن عباس میگوید: «قرآن درباره پاها، به مسح کردن دستور داده است؛ ولی مردم جز شستن، به چیزی تن ندادند». همچنین میگفت: وضو عبارت است از دو شستن و دو مسح کردن یا «دو شسته شده و دو مسح شده». ب) ابن حزم، دانشمند نامی سنی مذهب، چنین نقل میکند: جمع زیادی از اصحاب و تابعین، در وضو، پا را مسح میکردند؛ شخصیتهایی مانند علیبن ابیطالب (ع)، ابن عباس حسن بصری، انسبن مالک، عکرمة، شعبی و ... . د) زمانی که به انسبن مالک که مدتی خادم رسول خدا (ص) بود خبر دادند که حجاج به شستن پا توصیه میکند، واکنش نشان داد و ضمن اشاره به واجب بودن مسح پا، این سخن را بر زبان جاری ساخت: «صدقالله و کذب الحجاج».
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، «غیبت» یکی از مهمترین مسائلی است که درباره امام زمان عجل الله فرجه مطرح میشود و سؤالات بیشماری در اینباره وجود دارد. به همین منظور گفتوگوی مشروحی با حجتالاسلام والمسلمین مهدی یوسفیان، استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم و نویسنده کتابهای «امام مهدی در قرآن»، «طلوع خورشید»، «رخدادهای ظهور» و «شرایط ظهور» انجام دادیم که این هفته بخش نخست آن تقدیم خوانندگان گرامی میشود. * فواید بحث درباره غیبت امام زمان(عج) یوسفیان در ابتدای این گفتوگو، غیبت امام زمان(عج) را حقیقتی تلخ توصیف کرد و افزود: برای بحث درباره غیبت امام و علل آن، آثار و فواید مختلفی میتوان بیان کرد. آشنایی با غیبت و مسایل مربوط به آن، باعث میشود انسان به درستی و با کمترین دغدغه فکری آن را بپذیرد. به بیان دیگر، با آرامش و اطمینان نفس با این پدیده روبه رو شده و آن را باور کند. وی گفت: غیبت امام مهدی علیهالسلام مانند هر پدیده دیگر، نتیجه علل و زمینههایی است. با آشنایی درباره غیبت و شناخت علل آن، میتوانیم تا حد امکان به رفع عوامل آن اقدام کنیم و با بسترسازی برای ظهور، در راستای تحقّق آن گام برداریم. یوسفیان تأکید کرد: آگاهی از مسئله غیبت و علل آن، علاوه بر حفظ اعتقادات صحیح انسان درباره امام زمان علیهالسلام، توانایی پاسخگویی به سؤالات و شبهات مخالفان و منکران حضرت را در فرد ایجاد میکند؛ لذا کسانی که گمان میکنند غیبت امام زمان علیه السلام امری است که اتّفاق افتاده و ما نیز آن را پذیرفتهایم و دیگر بحث درباره آن فایدهای ندارد، به بیراهه رفته و اهمیت مسئله را درک نکردهاند. * غیبت شخص و شخصیت امام مهدی(عج) یعنی چه؟ نویسنده و پژوهشگر مسائل مهدویت با بیان اینکه برای آشنایی با معنای غیبت امام مهدی(عج) ابتدا مناسب است با معنای لغوی این واژه آشنا شویم گفت: «غیب» کلمهای است که بر مستور بودن و مخفی بودن چیزی از چشمها، دلالت دارد، سپس در موارد دیگر به کار رفته؛ از جمله غیب، چیزی است که کسی جز خدا آن را نمیداند. یوسفیان گفت: با توجه به معنایی که گذشت، میتوان برای حضرت مهدی علیهالسلام دو نوع غیبت تصویر کرد: الف. غیبت شخص: بدین معنا که شخص حضرت و جسم او مخفی است و دیده نمیشود؛ بنا بر این معنا، ممکن است حضرت میان مردم باشد؛ ولی آنان، حضرت را نبینند. ب. غیبت شخصیت: بدین معنا که شخصیت و مقام حضرت، مخفی و ناشناخته است، نه این که جسم آن بزرگوار مخفی باشد. بنا براین معنا، ممکن است حضرت میان گروهی قرار گیرد و آنان، جسم حضرت را ببینند؛ ولی نشناسند و ندانند که این شخص همان امام مهدی علیهالسلام است. و در هر دو معنا، پنهان بودن، لحاظ شده است. حجتالاسلام یوسفیان اظهار داشت: در روایاتی که درباره غیبت امام مهدی علیهالسلام از امامان معصوم علیهمالسلام نقل شده، به هر دو معنا اشاره شده است. مثلا از امام رضا علیهالسلام نقل شده است: «لَایُرَی جِسمُهُ وَ لَایُسَمِّی بِاسمِه»؛ جسمش دیده نمیشود و نامش برده نمیشود. در روایتی به دیده شدن ایشان توسط مردم اشاره شده است. امام صادق علیه السلام میفرماید: در صاحب این امر، سنتهایی از پیامبران وجود دارد. . . اما سنت او از یوسف، مستور و پوشیده بودن است. خداوند، بین او و خلق، حجابی قرار میدهد که مردم او را میبینند و نمیشناسند. * پیشینه غیبت پیامبران گذشته باعث پذیرش غیبت امام زمان میشود استاد حوزه علمیه قم با بیان اینکه غیبت فردی که راهبر و هادی انسانهاست و مردم برای حرکت تکاملی خود به او وابستهاند، از اموری است که برخلاف زندگی عادی یک انسان راهنماست، گفت: توجّه به پیشینه غیبت و تحقّق آن برای برخی پیامبران گذشته، باعث پذیرفتن مسئله غیبت امام مهدی علیهالسلام میشود. حجتالاسلام یوسفیان ادامه داد: مرحوم شیخ صدوق(ره) از علمای تراز اول شیعه که در عصر غیبت اول صغری و اوایل غیبت کبری میزیسته، کتابی پیرامون غیبت انبیا به نام «کمال الدین و تمام النعمه» تألیف کرده است. * خواب دیدن شیخ صدوق و سفارش امام زمان(عج) به وی پژوهشگر مسائل مهدویت درباره انگیزه شیخ صدوق از تألیف این کتاب گفت: شیخ صدوق در مقدمه این کتاب مینویسد: به دلیل حیرانی شیعیان در امر غیبت، اندوهگین بودم تا این که شبی در عالم خواب حضرت ولی عصر(عج) را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده است و من، با دلی مشغول و حالی پریشان، به او نزدیک شدم. آن حضرت، در چهره من نگریست و راز درونم را دانست. بر او سلام کردم و پاسخم را داد. سپس فرمود: «چرا در باب غیبت کتابی تألیف نمیکنی تا اندوهت را زایل سازد؟» عرض کردم: «یا ابن رسول الله! درباره غیبت چیزهای تألیف کردهام». فرمود: «نه به آن طریق. اکنون تو را امر میکنم که درباره غیبت، کتابی تألیف کنی و غیبت انبیا را در آن بازگویی». از خواب برخاستم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و درد دل و شکوه پرداختم. چون صبح دمید، تألیف این کتاب را آغاز کردم. حجتالاسلام یوسفیان افزود: داستان غیبت انبیایی چون ادریس، صالح، یوسف، موسی در این کتاب آمده است و این داستانها پذیرش غیبت حضرت ولی عصر را برای ما آسان میکند. * برای تحمل غیبت، ائمه دین از راهکارهای مختلفی استفاده کردند نویسنده و پژوهشگر مسائل مهدویت با بیان اینکه برخورد نامناسب مردم با حقیقت امامت اهل بیت (ع)، غیبت امام مهدی علیهالسلام را امری اجتنابناپذیر میکرد و پیشوایان معصوم نیز براساس علم الهی، از این رویداد تلخ آگاه بودند، گفت: برای آنکه مردم و شیعیان بتوانند به درستی با این واقعه رو به رو شده و آن را تحمّل کنند، امامان علیهمالسلام از راهکارهای متعددی استفاده کردند. یوسفیان درباره این راهکارها گفت: موضوع ولادت مخفیانه و غیبت حضرت ولی عصر علیهالسلام بخش زیادی از روایات مربوط با امام مهدی علیهالسلام و مباحث مرتبط با ایشان را به خود اختصاص داده است و نکته لطیف این است که از همه امامان معصوم علیهم السلام درباره غیبت، روایت صادر شده است. وی افزود: شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین و تمام النعمه» به این اخبار اشاره کرده و احادیث هر یک از آن بزرگواران را در ابوابی جداگانه ذکر کرده است. به عنوان نمونه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره میفرماید: خوشا کسی که قائم اهل بیتم را درک کند و در غیبت او پیش از ظهورش به امامت او معتقد باشد؛ با دوستانش دوست باشد و با دشمنانش دشمن. او، روز قیامت از رفقای من و طرف دوستی من و گرامی ترین افراد امت من نزد من است. و امیر مومنان امام علی علیهالسلام میفرماید: برای قائم ما غیبتی است که مدّتش طولانی است... بدانید هر کس در آن دوران در دینش استوار باشد و قلبش به واسطه طول غیبت امامش سخت نشود، روز قیامت هم رتبه من است. * کاهش ارتباط مستقیم یکی از راهکارهای ائمه برای آمادهسازی غیبت بود یوسفیان درباره راهکار دیگر امامان برای آمادهسازی امر غیبت گفت: یکی از راهکارها برای آشنایی شیعیان با مسئله غیبت این بود که از زمان امام هادی علیهالسلام ارتباط مستقیم امام با مردم کاهش یافت. وی اضافه کرد: این کاهش به گونهای بود که امام علیهالسلام در مواردی از پشت پرده با مردم صحبت میکرد تا آنان به ندیدن امام عادت کنند. وی گفت: البته علّت اصلی کمرنگ شدن ارتباط، سختگیری و ایجاد محدودیت حکومت ستمگر عباسی بود؛ ولی امامان، از این محدودیت، برای آمادگی مردم برای دوران غیبت بهره میبردند. این استاد مرکز تخصصی مهدویت افزود: امام هادی علیهالسلام از بسیاری از موالیان خود ـ به جز معدودی از خواص ـ دوری میگزید. زمانی که امر امامت به امام حسن عسکری علیهالسلام منتهی شد، آن حضرت از پس پرده با خواص و غیر آنان سخن میگفت، مگر اوقاتی که به قصد خانه سلطان، بر مرکب سوار میشد. * پایهگذاری نهاد وکالت، یکی دیگر از راهکارهای آمادهسازی غیبت استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم گفت: یکی دیگر از راهکارهایی که مورد توجّه امامان بزرگوار علیهمالسلام قرار گرفت، بهرهگیری از نهاد وکالت بود. از زمان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و به دنبال گسترده شدن مملکت اسلامی، وجود نهاد وکالت، امری اجتناب ناپذیر بود؛ مردم، از طرفی به راهنمایی امام در مسائل دینی و امور مالی نیازمند بودند و از طرفی دیگر، برای عموم آنان، حضور در مدینه و مراجعه مستقیم به امام علیهالسلام مقدور نبود. حجتالاسلام یوسفیان ادامه داد: با تأسیس این نهاد و وجود وکیلان امام در مناطق مختلف، امکان ارتباط مردم با پیشوایان بزرگوار فراهم شد. البته با اعمال فشار حکومت، این تشکیلات، حالت مخفیانه به خود گرفت. در زمان امام هادی و عسکری علیهما السلام، ترغیب مردم به وکلا بیشتر شد؛ به گونهای که وقتی مردم نزد امام میرفتند، آن بزرگوار مراجعه کنندگان را نزد وکیل خود هدایت میکردند. امامان علیهمالسلام با این شیوه رفتاری خود، به مردم میآموختند که برای حلّ مسائل خود میتوانند به وکلا اعتماد کرده و نزد آنان بروند. حجتالاسلام یوسفیان با بیان اینکه «عثمان بن سعید عمری» به دستور حضرت عسکری(ع) اموالی را که جمعی از شیعیان یمن آورده بودند، از آنان تحویل گرفت، بیان داشت: امام حسن عسکری علیهالسلام در جواب افرادی گفتند: «این اقدام، به اعتبار و احترام وی میافزاید»، فرمود: «بلی؛ گواه باشید که عثمان بن سعید عمری، وکیل من است و پسرش «محمد» نیز وکیل پسرم «مهدی» خواهد بود». * غیبت صغری و نواب خاص، دیگر راهکار آمادهسازی برای غیبت نویسنده کتاب «امام مهدی در قرآن» در بخش ادامه گفتوگوی خود با خبرگزاری فارس اظهار داشت: یکی دیگر از راهکارها برای ایجاد آمادگی در مردم برای ورود به عصر غیبت، نایبان خاص بود. با شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام در سال 260 قمری و آغاز امامت امام مهدی علیهالسلام و شروع غیبت آن حضرت، چهار نفر از بزرگان شعیه، یکی پس از دیگری با عنوان «نایب خاص امام زمان علیهالسلام» معرفی شدند و هفتاد سال، رابط بین امام و مردم بودند. یوسفیان ادامه داد: به کارگیری این شیوه که در ادامه برقراری نهاد وکالت، مورد توجّه قرار گرفت، این امکان را فراهم کرد که شیعیان بتوانند ضمن انس با مرجعیت نایب امام زمان علیه السلام، او را تنها مرجع مستقیم در حلّ مسائل و معارف دانسته و بتوانند با اعتماد به او، دوران عدم حضور ظاهری امام را پشت سر بگذراند. این پژوهشگر مسائل مهدویت اضافه کرد: از ویژگیهای مهم این دوره، نامهنگاری شیعیان به امام علیهالسلام و فرمایشهای امام به شیعیان بود که توقیعات نام دارد. اینها به وسیله نایب خاص صورت میگرفت. * غیبت صغری یک برنامه موقت بود نویسنده کتابهای «امام مهدی در قرآن»، «طلوع خورشید»، «رخدادهای ظهور» و «شرایط ظهور» درباره غیبت صغری گفت: با تأمل در روایات و درنگ در تاریخ، روشن میشود غیبت، امری اجتناب ناپذیر بود. مراد از غیبت نیز عدم حضور ظاهری امام میان مردم و دسترسی نداشتن آنها به ایشان است که همان غیبت کبرا است؛ بنابراین غیبت صغرا، یک برنامه موقّت بود تا جامعه شیعه برای ورود به غیبت اصلی آماده شود. * اهداف غیبت صغری یوسفیان درباره اهداف غیبت صغری نیز اظهار داشت: اهدافی که برای این غیبت (صغری) میتوان در نظر گرفت، این است که با توجّه به شرایط حاکم در زمان امام حسن عسکری علیهالسلام، ولادت امام مهدی علیهالسلام مخفیانه صورت گرفت. روشن است در این حالت، شیعیان به علّت عدم آگاهی از تولّد آن بزرگوار، دچار مشکل و اضطراب فکری خواهند شد. وجود نایب خاص و رابط بین مردم و امام که سؤالها و نامههای مردم را به محضر امام برده و پاسخ آنها را دریافت میکرد، دلیلی محکم بر وجود امام بود. وی افزود: تثبیت مرجعیت علما، دومین هدف غیبت صغرا بود زیرا دوران غیبت صغری این فرصت را فراهم آورد تا مردم بتوانند فردی غیر از امام معصوم را در جایگاه سرپرست خود بپذیرند و در امور خود به او مراجعه کنند. به عبارت دیگر، این دوره کوتاه، دوره تمرین شیعه بود؛ تا به ندیدن امام و اطاعت کامل از جانشین او عادت کنند و پذیرش حرف او را همچون امام، لازم بدانند. حجتالاسلام یوسفیان در پایان این بخش از گفتوگو به هدف دیگر غیبت صغری اشاره کرد و گفت: وجود نایب خاص این امکان را ایجاد کرده بود که شیعیان بتوانند از طریق نامه، آخرین سؤالات خود را در زمینه معارف و احکام از امام بپرسند. همچنین امام بتواند دستورها و پیامهای خود را به مردم برساند و آخرین ارشادها و راهنماییهای مورد نیاز را به آنها ابلاغ کند.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، روز بیست و پنجم ذیالقعده، علاوه بر دحوالارض سالروز ولادت حضرت ابراهیم(ع) است به همین مناسبت گذری بر زندگی ایشان خواهیم داشت. آیات 51 تا 54 سوره مبارکه انبیاء به داستان حضرت ابراهیم(ع) اشاره دارد: «وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِه عَالِمِینَ* إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ* قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِینَ* الَ لَقَدْ کُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُکُمْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از شایستگی او آگاه بودیم. آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: این مجسمههای بیروح چیست که شما همواره آنها را پرستش میکنید؟! گفتند: ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت میکنند. گفت: مسلماً هم شما و هم پدرانتان، در گمراهی آشکاری بودهاید!» * تولد ابراهیم (ع) منجمین و ستارهشناسان به «نمرود بن کنعان» که یکی از پادشاهان بزرگ بوده و در شهر بابل حکومت میکرد، گفتند: در این سال کودکی به دنیا میآید که هلاک و تباهی تو و پادشاهیت به دست او خواهد بود، پس فرمان داد تا هر بچهای را که در آن سال به دنیا آمد کشتند، و دستور داد که مردان از زنان دوری گزینند و کسانی را گماشت تا جستوجو کنند و هر زنی را که آبستن یافتند او را تا هنگام زائیدن حبس نموده و زندانی میکردند، پس اگر پسر میزائید او را میکشتند، و مادرش را آزاد میکردند و اگر دختر میزائید مادر و دختر آزاد میشدند. چون مادر حضرت ابراهیم (ع) باردار شد و آبستنی او معلوم نبود او برای تولد فرزندش از شهر بیرون رفته و از ترس نمرودیان به سوی غار و شکاف کوه گریخت و در آنجا فرزندش را به دنیا آورده و کودک را در جامعهای پیچیده و در غار نهاد و سنگ بزرگی را بر در آن گذارد و بازگشت، خدای متعال نیز روزیاش را در انگشت بزرگ او قرار داد، ابراهیم آن را مکیده و شیر از انگشتش روان گشته میآشامید، تا آن که پرورش یافته و به سن نوجوانی رسید. * ابراهیم و طبیعتپرستان «فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِینَ* فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لأکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ* فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَآ أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ* إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» هنگامی که تاریکی شب او را پوشانید، ستارهای مشاهده کرد، گفت: «این خدای من است؟» اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «غروبکنندگان را دوست ندارم!» و هنگامی که ماه را دید که سینه افق را میشکافد، گفت: «این خدای من است؟» اما هنگامی که آن هم غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلماً از گروه گمراهان خواهم بود.» و هنگامی که خورشید را دید که سینه افق را میشکافت، گفت: «این خدای من است؟ این که از همه بزرگتر است!» اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «ای قوم من از شریکهایی که شما برای خدا میسازید، بیزارم!» من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده است من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم!» وقتی ابراهیم (ع) بزرگ شد و از غار بیرون آمد پسربچهای نوجوان بود که به گروهی از ستارهپرستان برخورد کرد. پس هنگامی که تاریکی شب همه جا را فرا گرفته بود نخستین ستارهای را که دید گفت: این ستاره - چنان که شما میگویید ستارگان خدایانند- پروردگار من است؟! و چون ستاره نزدیکیهای صبح ناپدید شد، گفت: من پنهان شوندگان را دوست ندارم که آنها را ارباب و پروردگاران خویش بگردانم. * ریشه بتپرستی گفتهاند: اساس و پایه بتپرستی ستاره پرستی است، زیرا تغییر و دگرگون شدن در عالم و جهان را بر اثر نزدیک و دور شدن خورشید و ستارگان میدیدند و گمان میکردند آنها خالق و آفریننده موجودات هستند و در تعظیم و بزرگ داشتن آنها میکوشیدند تا اینکه آنها را عبادت و پرستش کردند و چون دیدند گاهی پنهان میشوند برای هر ستارهای بتی از آنچه به آن منسوب است «مثلاً برای خورشید بتی از طلا و برای ماه بتی از نقره» ساختند و آن را به جای آن ستاره پرستیدند، پس از این رو حضرت ابراهیم (ع) برای بطلان و نادرستی بتپرستی، بطلان ستارهپرستی را دلیل آورده است. چون ماه را در حال طلوع و درخشندگی دید، گفت: این ماه پروردگار من است؟! پس از آنکه آن هم ناپدید شد گفت: اگر پروردگارم مرا به معرفت و شناسایی خود هدایت و راهنمایی نکند هر آینه از گروه گمراهان از راه حق خواهم بود. چون خورشید را در حال طلوع و آشکار شدن دید، گفت: پروردگار من این است، این از همه ستارگان و ماه بزرگتر است؟! و آن گاه که آفتاب هم ناپدید شد گفت: ای گروه مردم، من از آنچه شما آن را شریک خدا قرار میدهید، بیزارم. التبه من به کسی رو میآورم که آسمانها و زمین را آفریده در حالی که از هر معبود و پرستیده شدهای جز او روگردانم، و من از آنان که برای خدا شریک قرار میدهند نیستم. * ابراهیم (ع) پرچمدار توحید بعد از آنکه حضرت ابراهیم (ع) در آن غوغای نسلکشی نمرودیان، متولد شده و در سایه لطف بیمنتهای پروردگار عالم و تلاشهای بیدریغ مادرش به دوران نوجوانی رسید. یکه و تنها پرچم توحید و یگانه پرستی برافراشت و مردم جاهل و نادان را به سوی حق و حقپرستی دعوت کرد. او با آنان گفتوگو کرده و با استدلالهای منطقی آنان را به راه درست و سعادتمندانه فرا میخواند. قرآن گفتوگوی ابراهیم (ع) را با بتپرستان جاهل، اینگونه نقل میکند: آنان چون دیدند ابراهیم بر خلاف عقیده و باور مردم شهر سخن میگوید از روی تعجب گفتند: ای ابراهیم آیا به حق و راستی به سوی ما آمدهای؟ این سخن را از روی راستی میگویی یا این یک نوع بازی است و با ما شوخی میکنی؟! ابراهیم (ع) گفت: من از بازیکنان نبوده و شوخی نمیکنم بلکه از روی حق و راستی میگویم: پروردگار شما پروردگار آسمان و زمین است. پروردگاری است که آن آسمانها و زمین با آن شکلها و پیکرها را آفریده است، و من بر آنچه به شما گفتم، گواهی میدهم، در حقیقت سخنم از روی علم و دانش و با دلیل و برهان است و مانند گفتار شما از روی تقلید و پیروی از دیگران نیست. پس از آن ابراهیم (ع) با خود زمزمه کرد که: به خدا سوگند؛ هر آینه درباره شکستن بتهایتان نقشهای خواهم کشید. پس از آن پیش خود گفت: در روزی که عید و جشن میگیرید و برای تماشا از شهر بیرون میروید بتهایتان را نابود خواهم کرد. کسی از بستگان ابراهیم (ع) این زمزمه او را شنیده و به دیگران خبر داد که ابراهیم چنین میگفت. *داستان دختر نمرود نمرود با دخترش «رعضه» در جایگاه ویژه سلطنتی نشسته و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم را نگاه میکردند رعضه برای آنکه صحنه را بهتر ببینند در بالای بلندی ایستاد اما با کمال ناباوری، ابراهیم (ع) را در میان آتش در یک گلستان دید. رعضه با صدای بلند گفت: ای ابراهیم این چه حال است که آتش تو را نمیسوزاند. حضرت جواب داد: هر کس در زبانش پیوسته «بسم الله» بگوید و قلبش مملو از معرفت الهی باشد آتش برای او اثر ندارد. رعضه گفت: من هم مایلم با تو همراه باشم. ابراهیم فرمود بگو: «لا اله اله الله ابراهیم خلیل الله و بعد از آن در آتش بیا». او این کلام را گفت و قدم در آتش نهاد و خود را نزد ابراهیم رساند و در حضورش ایمان آورد. آنگاه به سلامت به حضور پدر برگشت. نمرود با دیدن این صحنه مبهوت و متعجب شد ولی عشق و علاقه به ریاست او را از ایمان به خداوند تبارک و تعالی بازداشت. سپس خواست دختر را با پند و اندرز از راه توحید بازگرداند ولی اثر نکرد. او را تهدید کرد. سودی نبخشید تا اینکه دستور داد او را در میان آفتاب سوزان به چهار میخ کشیدند. در این موقع پروردگار مهربان به جبرئیل امین فرمان داد: بنده مرا دریاب. جبرئیل رعضه را از آن مهلکه رهانیده و به محضر خلیل آورد. *مناظره حضرت ابراهیم با نمرود آیا ندیدی و آگاهی نداری از کسی نمرود، که با ابراهیم درباره پروردگارش مناظره و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود و بر اثر کمی ظرفیت از باده غروب سرمست شده بود. هنگامی که ابراهیم گفت: خدای من آن کسی است که زنده میکند و میمیراند. او گفت: من نیز زنده میکنم و میمیرانم. ابراهیم گفت: خداوند خورشید را از افق مشرق میآورد. اگر راست میگویی که حاکم بر جهان هستی تویی، خورشید را از مغرب بیاور. در اینجا آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمیکند. بعد از آنکه خداوند متعال با قدرت لایزال خویش حضرت ابراهیم را از آتش هولناک و سوزان نمرودیان نجات داد آنان در بهت و حیرت فرو رفتند و به قدرت خدای ابراهیم متوجه شدند. به همین دلیل، نمرود حضرت ابراهیم (ع) را احضار کرد و از او پرسید: خدای تو کیست؟ که مردم را به پرستش او دعوت میکنی؟ مگر جز من خدایی وجود دارد؟ چرا میان مردم تفرقه و اختلاف ایجاد میکنی؟ و چرا بتهای آنها را شکستهای؟ اصلا به من بگو خدای تو چه کسی است؟ ابراهیم گفت: خدای من آن کسی است که زنده میکند و میمیراند او گفت من نیز زنده میکنم و میمیرانم. و برای اثبات این کار و مشتبه ساختن بر مردم از روی مغالطه دستور داد دو زندانی را حاضر کردند و فرمان آزادی یکی و قتل دیگری را داد! ابراهیم گفت: اگر راست میگویی آن را که کشتهای زنده کن! بعد فرمود: از این گذشته خدای من آن کسی است که همه روزه آفتاب عالمتاب را از افق مشرق میآورد و اگر راست میگویی -که حاکم بر جهان هستی- تویی، خورشید را از مغرب بیاور. در اینجا آن مرد کافر مبهوت و وامانده شد و آثار عجز و زبونی در او آشکار شد ولی باز هم دست از عناد برنداشت و فقط از ترس رسوایی ابراهیم (ع) آزاد کرد. و سپس دستور داد او را از شهر بیرون کنند تا کسی از آن پس از وی پیروی نکند.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، حضرت آیتالله العظمی بهجت(ره) در کتاب «پرسشهای شما، پاسخهای آیتالله بهجت» به پرسشهایی از قبیل چرایی غیبت امام زمان علیهالسلام، فتنه آخرالزمان و نحوه مقابله با آن پاسخ گفتهاند که مشروح آن در پی میآید:
1- چرا امام زمان عجلالله تعالی فرجه غایب هستند و ما از فیض حضورشان محرومیم؟
- سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم! وگرنه اگر ظاهر شود چه کسی او را میکشد؟ آیا جن آن حضرت را میکشد؟ یا قاتل او انسان است؟!
ما از پیش، امتحان خود را پس دادهایم که چگونه از امام تحفظ و یا اطاعت میکنیم، و یا این که او را به قتل میرسانیم! انحطاط و پستی انسان به قدری است که قوم حضرت صالح (ع) ناقه صالح را با اینکه وسیله ارتزاق و نعمت آنها بود، پی کردند، چنان که قرآن کریم درباره آن میفرماید: «وَلَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ» یعنی یک روز، آب سهم شما باشد و روز دیگر سهم آن، و روزی که آب چاه را میخورد در عوض به آنها شیر میداد!
آن آقا گفت: چرا برای تعجیل فرج دعا میکنید؟ آیا میخواهید بیاید و او را هم بکشید؟ برای اینکه مزاحم خط، مردم، حکومت و حاکمیت شما خواهد بود! آنان که سایر ائمه را کشتند، دیوانه که نبودند! بلکه سبب آن بیدینی بود! آیا الان دیگر آن طور نیست؟!...
2- این «فتنه آخر الزمان» که میشنویم چگونه فتنهای است؟
- خدا کند ولو با تقیه کردن از طریقه اهل حق و اهل بیت (ع) مخذول نشویم. گرفته شدن ایمان از اهل ایمان، از کشته شدن آنها بدتر است. در روایت است که فتنههایی بر اهل ایمان میآید «فتن کقطع اللیل المظلم» فتنههایی همانند پارههای شب تاریک!
ما این همه ابتلائات را میبینم و میگویید آیا «فتن کقطع اللیل المظلم» است یا نه؟! و آیا - نعوذ بالله - طریقه حقه اهل بیت(ع) حق است یا باطل؟! با این همه رخدادها که میبینیم و برای ما پیشبینی و پیشگویی کردهاند، باز شک و تردید داریم!
3- این ابتلائات و گرفتاریها تا چه اندازه است لطفا بیشتر توضیح دهید؟
- ائمه ما (ع) هزار سال پیش خبر دادهاند که گرفتاری و ابتلائات برای اهل ایمان به حدی خواهد بود که عده کثیری از آنان از ایمان خارج میشوند!
4- در عصر غیبت مسلمانان با گرفتاریها و بلاهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند شما فکر میکنید که باید چه کار کنند و چه چارهای بیندیشند؟
- خدا میداند که چه بلاهایی بدتر از این در زمان غیبت آن حضرت بر سر مسلمانها آمد و میآید! آلمان در مدت کوتاه، چهارده کشور اروپایی را شکست داد که بزرگترین آنها یونان بود و سقوط آن بیست و پنج روز طول کشید!
بنابراین، ممالک اسلامیه در نزد آنها، هر کدام یک لقمه است! ولی پیشرفت به سرعت، لازمهاش غفلت از دشمن پشتسر است که خداوند هر کدام از قدرتهای شرق و غرب را معذب و رقیب دشمن مقابل خود قرار داده است و ظاهر این است که تا قیام حضرت حجت (عج) اسم اسلام باقی است:
«لا یبقی من الاسلام الا اسمه» از اسلام به جز نام آن باقی نمیماند.
اگر دو گروه در برابر هم قرار گرفته و با یکدیگر در حال جنگ باشند و یک فرد از این دو گروه را پیدا میکرد و رئیس گروه دیگر را میربود، گروه بیرئیس یکی از دو راه را دارند: یا باید تسلیم شوند و یا بدون رهبر با دشمن مخالف بجنگند. حال ما مسلمانان با کفار تقریبا همین طور است...
آیا نباید مواظبت و محافظت کنیم؟
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، هیچ وسیلهای مستحکمتر و دائمىتر از نماز براى ارتباط میان انسان با خدا نیست، خداوند در قرآن میفرماید: برای یاد من و ذکر من نماز بپادارید، «اقم الصلوة لذکری»، ناآشناترین انسانها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز مىکنند و برجستهترین اولیاى خدا نیز بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز مى جویند. مرغ ما?لوف که با خانه خدا انس گرفت/ گر به سنگش بزنی جای دگر می نرود (سعدی) عیبیاب نماز جایگاه و اهمیت نماز، شرایط، آثار و کارکردهای آن بر همگان واضح است و هر کس بنا بر اعتقادات و باورهای خود به گونهای با نماز ارتباط برقرار میسازد و این واجب الهی را اقامه میکند، اما اینکه چگونه میتوان با نماز انس گرفت و با اشتیاق و علاقه وافر آن را اقامه کرد، پرسشی است که برای بسیاری از نمازگزاران نیز لاینحل مانده است؛ زیرا با وجود جایگاه والا و توصیفهای بلندی که پیرامون نماز در آموزههای دینی ارائه شده است، اقامه این فریضه چه بسا به صورت تکراری و کلیشهای در آمده و آنگونه که بایسته و شایسته مقام آن است، به قداست و اهمیت آن توجه نمیشود. به همت مرکز تخصصی نماز بر آن هستیم تا در چند شماره، برخی از راهکاری انس با نماز را مرور کنیم تا به این وسیله همزمان با عیبیابی دقیق، دیوارهای فاصله بین خود و خدا را از میان برداشته، با شور و شوق وصف ناپذیری به اقامه آن نماز بپردازیم. * تقویت خداباوری و دلدادگی همه ما آفریده خدا هستیم و بنده او، خدایی که تار و پود وجود ما را با لطف و عنایت خود به هم پیوند زده و بند بند وجودمان را با کرَم خویش آراسته است، خدایی که برای زندگی بهتر بندگان خود عجایب و شگفتیهای فراوانی در زمین و آسمان تعبیه کرده که با مرور زمان، یافتههای دانشمندان، عظمت خالق و عجز و کوچکی انسان را بیش از پیش نمایان میسازد. نیز شگفتیهایی که در بدن و خلقت خاکی انسان تعبیه شده که اگر بشر دو پا بخواهد نسخهای مشابه آن بسازد، نیازمند تجهیزات و فضایی گسترده و با صرف هزینههای هنگفتی است که به فرض موفقیت، قطعاً بسیاری از کارکردها و مؤلفههای آن نسخه اصلی را نیز دارا نخواهد بود، شگفتیهایی که در زمین و آسمان و دریا و خشکی حیرت و تعجب همگان را برانگیخته است. وقتی انسان به این عظمتها بنگرد، به حقارت و ناچیزی خود بیشتر واقف شده، از اینکه خدای بزرگ با تمام عظمت و قدرت و شوکت خود، به او فرصت زندگی و انتخاب و شناخت داده است، جبهه شکر میساید و محبت و دوستی او را به دل خواهد گرفت و عاشق او خواهد شد. این دلدادگی و عشق و محبت، زمانی بیشتر رخ خواهد داد که بداند خدای قادر متعال با تمام بزرگی و عظمتش، بیشتر از هر کس و هر چیزی به انسان نزدیک بوده و به او عشق میورزد و منتظر مراجعه انسان و مشتاق شنیدن صدای اوست، چه افتخاری از این بالاتر که خدای مهربان، از میان تمام مخلوقات خود، انسان را برای همنشینی و هم سخنی با خود برگزیده است و فرصت و رخصت خلوت کردن و خواندن او را در هر زمان و مکانی را به او داده است. خالق با عظمتی که منتظر انسان است و مشتاق شنیدن صدای مناجات او، مگر نه این است که هر عاشقی از خلوت با معشوق و سخن گفتن با او لذت میبرد؟ پس ما چگونه عاشقی هستیم که حتی لحظات و دقایقی را برای معشوقش صرف نمیکند و در پیشگاهش به نماز نمیایستد؟ نمازی که محکمترین رشته الفت بین بندگان و خداست و تجلی بخش محبت و انس به خدای کریم و لحظههای عاشقی با معبود و محبوبی که همنشینی و قرابت با او با هیچ لذتی همسان نیست، به همین سبب است که سید ساجدان و زینت عابدان، میفرمایند: حق نماز این است که بدانى نماز، در آمدن به پیشگاه معبود یگانه است و تو در نماز پیش روى او ایستادهاى، پس آنگاه که بر این حقیقت آگاه شدی، سزاوار آنى که در نماز ایستى، ایستادن کسى که خواهنده و ترسنده، بیمناک و امیدوار و مستمند و زارى کننده است و خداى را بزرگ مىدارد. و چه دردناک و تلخ است، وقتی خدایی با آن همه عظمت به سوی ما میآید و مشتاق دیدار و حضور ما بوده، ولی ما از او فاصله میگیریم، چه زیبا میفرماید امام سجاد(ع): «یَا رَبِّ إِنَّکَ تَدْعُونِی فَأُوَلِّی عَنْکَ وَ تَتَحَبَّبُ إِلَیَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَیْکَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَیَّ فَلا أَقْبَلُ مِنْکَ کَأَنَّ لِیَ التَّطَوُّلَ عَلَیْکَ...»؛ ای پروردگارم تو مرا میخوانی ولی من از تو رو میگردانم و تو با من دوستی میکنی ولی من با تو دشمنی میکنم و تو به من محبت کنی و من نمیپذیرم، گویا من منتی بر تو دارم. بنابراین یکی از بهترین راهکارهای انس با نماز، شناخت خالق و آشنایی با الطاف و مراحم کریمانه اوست که هر لحظه به سوی انسان روان میسازد و زندگی انسان را در سایه مهر و محبت خود هدایت میکند.
ه گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، اخیراً شبههای در شبکههای اجتماعی مطرح میشود و آن مسئله فریب آدم و حوّا توسط ابلیس است.
این شبهه چنین مطرح میکند که مگر وقتی شیطان به آدم سجده نکرد، خدا او را از بهشت بیرون نکرد؟ پس چطور توانسته دوباره وارد بهشت بشود و آدم و حوا را فریب دهد تا میوه ممنوعه را بخورند؟!
حجتالاسلام محمد حاج ابوالقاسم، حافظ و داوران بینالمللی قرآن کریم در گفتوگو با خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس در پاسخ به این شبهه به آیه 13 سوره مبارکه اعراف «قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ» اشاره کرد و گفت: بر اساس این آیه، خداوند متعال به شیطان فرمود: از این جایگاه فرود آى! تو نمیتوانی در آن جایگاه تکبّر کنى، پس بیرون شو که قطعاً تو از خوار شدگانى. بنابراین شیطان بعد از جریان تکبر و سجده نکردن بر آدم گرفتار لعن ابدی شد و از درگاه خداوند رانده شد.
وی با بیان اینکه شیطان قبلا در بهشت نبود بلکه در درگاه الهی و در جمع مقربان درگاه خداوند بود، اظهار داشت: بهشت جایگاه مؤمنان و بندگان مطیع خداوند در آخرت است لذا اخراج شیطان از بهشت به معنای تنزل از مقام و مرتبهای بود که در نزد خداوند داشت.
این داوران بینالمللی قرآن کریم به توضیحات علامه طباطبایی(ره) در این خصوص پرداخت و گفت: مرحوم علامه در تفسیر آیه 13 سوره اعراف میفرماید: جمله «فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ» تاکیدی برای جمله «فَاهْبِطْ مِنْها» است چرا که «هبوط» همان خروج است اما با یک تفاوت! هبوط، خروج از مقام و نزول به درجهای پایینتر است، و همین معنا خود دلیل بر این است که مقصود از هبوط فرود آمدن از مکان بلند نیست، بلکه مراد فرود آمدن از مقام و مرتبه بلند است.
وی عنوان کرد: به هر حال روشن است که شیطان بعد از این اخراج دیگر نمیتوانست به بهشت راه یابد، پس چگونه توانست در جریان فریب آدم و حوا وارد بهشت شود؟ در پاسخ به این دسته از افراد باید گفت که اگرچه برخی تصور کردهاند که مراد از بهشت آدم و حوا همان بهشت موعود آخرتی است در صورتی که بهشتی که شیطان در آن حضرت آدم و حوا (ع) را وسوسه کرد باغی از باغهای دنیا بوده است و چه بسا در آن هنگام ممکن است اصلاً شیطان برای فریب آدم و حوا ظاهر نشده باشد و فقط در حد وسوسه باشد، همچنان که وقتی شیطان بسیاری از انسانها را که وسوسه میکند آنها قادر به دیدن شیطان نیستند.
حاج ابوالقاسم در پاسخ به این سؤال که شیطان هنگام وسوسه آدم و حوا به چه شکلی بوده است، تصریح کرد: روایاتی که بیان میکند شیطان هنگام وسوسه حضرت آدم و حوا در قالب پرنده و یا مار ظاهر میشود عمدتاً اعتبار ندارد اما آنچه که مهم است این است که شیطان انسان را وسوسه کرده است و اینکه نحوه وسوسه چگونه بوده است اهمیت چندانی ندارد لذا دلیلی بر مجسم شدن شیطان در قالب انسان یا حیوان و با هر چیز دیگر وجود ندارند.
وی با اشاره به بخشی از آیه 18 سوره مبارکه اعراف مبنی بر «قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا» گفت: بهشتی که آدم و حوا در آن بودند بهشت برینی نبود که آیات قرآن آن را به بندگان شایسته وعده میدهد زیرا اخراج از آن بهشت معنا ندارد و هر که به آن بهشت برین راه یابد دیگر برای آن خروجی وجود نخواهد داشت از این رو از ارزش آدم و حوا به واسطه خوردن میوه ممنوعه کاسته شد و از آن بهشت هبوط کردند، بنابراین مراد از بهشت، محل سکونت آنها ـ همان باغی از باغهای دنیا ـ بوده است.
* ابلیس برای فریب آدم و حوا به شکل حیوان ظاهر نشد
همچنین ابوالفضل بهرامپور، مفسر قرآن کریم نیز درباره چگونگی شکل ظاهری شیطان هنگام فریب حضرت آدم و حوا عنوان کرد: نخستین مطلبی که میتوان در اینجا به آن اشاره داشت این است که نصیحتکننده باید قیافهای جذاب و مورد قبول داشته باشد، از این رو افرادی که بیان میکنند شیطان در قالب حیوانی خاص برای آدم و حوا ظاهر شده است به لحاظ عقلی قابل درک نیست!
وی با بیان اینکه شیطان حتماً قیافه جذابی داشت که توانست انسان را فریب دهد، اظهار داشت: طایفه جن همانند انسانها مکلفند و از آن جایی که شیطان بسیار اهل عبادت بود، مقامات بالایی را کسب کرده بود و میتوانست در میان فرشتگان رفت و آمد کند لذا ترکیب ساختاری شیطان به گونهای بود که میتوانست فرشتگان را ببیند و به سبب فرشتگان نیز قابل احترام بود.
ه گزارش خبرنگار ادبیات انقلاب اسلامی؛ "آلاله جنیدی" یکی از شاعران نوجوانی است که خودش شعر نوجوان می سراید. با توجه به وجود مادری شاعر و ذوق سرشارش در حوزه ی شعر، آینده ی زلالی برای او در این عرصه متصوریم؛ گفت و گوی فارس با خانم جنیدی را بخوانید.
فارس: خانم جنیدی! خودتان را معرفی کنید.
«و خدایی که در این نزدیکی است». «آلاله جنیدی» هستم، متولد 18 مهر 1377. نزدیک به چهار سال است که با راهنمایی مادرم و بهره گیری از اساتید دیگر شعر میگویم.
فارس: اصالتا کجایی هستید؟
متولد «تهران» و ساکن «پیشوا» هستم.
فارس: پیشوا کجاست؟
در 40 کیلومتری شهر تهران و در جنوب شرق استان تهران واقع شده است.
* پیشوا را به عنوان مبداء قیام کفن پوشان می شناسند
فارس: خانم جنیدی! از «پیشوا» چه میدانید؟ آیا محیط «پیشوا» شاعرپرور است؟
پیشوا را می توان نگین سبزی نامید که در حاشیه کویر ورامین است. از دور که به این شهر نگاه می کنیم وجود پارک جنگلی با درختان سرسبز کاج که در بالاترین نقطه ی شهر است ما را یاد قسمتی از جنگل های شمال می اندازد. وجود امامزاده جعفر بن موسی الکاظم (ع) هم باعث آبروی بیش تر این شهر مذهبی است. پیشوا را به عنوان مبداء قیام کفن پوشان می شناسند. شهری شهید پرور و هر کوچه اش یادآور شهیدی است. پیشوا شاعران زیادی ندارد اما آن ها هم که هستند اصولی کار می کنند.
فارس: پس وظیفهی امثال شما بیشتر میشود؟
بله اگر بتوانیم شاعر واقعی باشیم...
فارس: از فضای مدرسه و دوران راهنمایی خودت برای ما صحبت کنید، آیا در محیط مدرسه به شعر توجه میشود یا نه؟
دبیر اجتماعیمان «خانم فیضی» که یکی از معلمان خوب مان بود بعضی وقتها زمانی را اختصاص میدادند تا من شعرهایم را برای بچهها بخوانم و وقتی که شعرم را میخواندم ایشان همزمان با خواندن من، شعرم را پای تخته مینوشتند. «خانم انارکی» دبیر ادبیاتمان نیز من و دانش آموزانی که دوستدار شعر بودیم را خیلی تشویق میکردند، اما مشوق و راهنمای اصلی من در این عرصه پدر و مادر عزیزم بودهاند. مخصوصا" مادرم که همیشه همراه من و برادر و خواهرانم است.
فارس: الان در کدام مدرسه درس میخوانید؟
مدرسهی راهنمایی «علامهی مجلسی» پیشوا
فارس: یکی از شعرهای خوبت را برای ما بخوان.
آن روز کوچه کوچه
پر از غبار می شد
بر دوش نازک شهر
غم ها سوار می شد
از روی شاخه هامان
زیتون درد چیدند
گنجشک ها از آن پس
پرواز را ندیدند
دنیای ما عوض شد
خون شد و آتش و خاک
آواره شد پرستو
خشکید شاخه ی تاک
با سنگ بازگشتم
تا قدس را بگیرم
تا انتقام گنجشک
از تانک ها بگیرم
فارس: از شعرهای دیگر خودت هر کدام را که دوست داری بخوان.
یک شعر سپید میخوانم که اسم آن «آدم برفی» است:
آدم برفی میخواست، بهار را ببیند
آن قدر نشست
تا علف زیرپاهایش سبز شد
و حالا از او
فقط دو چشم سیاه مانده
تا وقتی سبزهها سرود میخوانند
تماشایشان کند
و یکی دیگر به نام «صبح» که تقدیم کرده ام به امام زمان (عج):
صبح مال پنجرهای ست
که بیپرده
رو به افق "تو"
باز شده باشد
این دو شعر در چند ماهنامه و مجله چاپ شده است.
فارس: یک شعری «سلمان هراتی» دارد که همین مفهوم شعر شما را دارد. چند شعر دیگر بخوانید تا نوجوانانی که این مصاحبه را می خوانند بیشتر با فضای شعری شما آشنا شوند.
روی بند رخت
یک لباس بچهگانه
در آغوش یک پیراهن مادرانه...
و دیگری:
خورشید جان نتاب
تب دارد این زمین
اصلا برو بخواب!
و:
شاپرکها
روی شعرم نشستند
قفل آن را شکستند!
و:
خورشید میتابد
با اینکه او خسته است
اصلا نمیخوابد
فارس: خانم جنیدی! بیشتر شعر چه کسانی را در حوزهی نوجوانان میخوانید؟
شعرهای مادرم (الهه تاجیک زاده) و «مریم هاشمپور»، «غلامرضا بکتاش»، «افشین علاء» را بیشتر میخوانم.
فارس: «چهارپاره» هم تا حالا گفتهاید؟
بله چند چهارپاره سرودم، یکی از چهارپاره ها را برایتان می خوانم به نام «خاتون شعر من»:
روی لباس آسمون
خورشید و ماه نشستهاند
ستارههای مهربون
منجوقای شکستهاند
تنها نشسته با دلش
تو یه اتاق کاهگلی
می دوزه روی پیرهنا
منجوقکای قلقلی!
با سوزن درخت کاج
با نخ انگور میدوزه
گاهی دستش زخمی میشه
و خیلی بدجور میسوزه...
پنبه ابر رو مثل گل
میدوزه روی پیرهنش
عطر گل و گلابیها
میشینه روی بدنش...
خاتون شعر من –خودش-
لباس کهنه پوشیده
دستهای چون برگ گلش
حالا دیگه چروکیده
عینک ته استکانی
روسری آبی داره
صورت رنگ پریدهای
به رنگ مهتابی داره
صبح تا غروب رو پیرهنا
گلهای زیبا میکاره
تا که برای بچههاش
نون حلالی بیاره
غبطه ی اون رو میخورن
خورشید و ماه و آسمون
اون رو به هم نشون میدن
ستارههای مهربون
* در جشنواره ی «گلها همه سرخند» با خواهرم مشترکا" برگزیده شدیم
فارس: تا به حال در جشنواره ها رتبه هم در شعر آورده اید؟
در جشنواره های استانی دفاع مقدس، «دروازه عروج» و «لحظه پروانگی» به ترتیب نفر اول و شایسته ی تقدیر شدم - در جشنواره ی «گلها همه سرخند» در بخش دانش آموزی با خواهرم مشترکا" برگزیده شدیم. مسابقه ی شعر "کندوی خورشید" در کیهان بچه ها هم شعرم برگزیده شد.
فارس: شعر برگزیده ی شما چه بود؟
گل سنگ.
فارس: که کتاب هم شد، شعر شما هم در کتاب «لحظهی پروانگی» هست؟
بله.
فارس: چند کتاب خوب در حوزه ادبیات «کودک و نوجوان» نام ببر.
«ظهر روز دهم» که جایزه ای بود از طرف مجله ی سروش کودکان. «سفر به اعماق زمین» و کلیه ی رمان های ژول ورن. «ساداکو و هزار درنای کاغذی»، «نسیم دختر باد»، «الفبای مهتاب»، «قاسم بن الحسن(ع)» از آقای محمد کامرانی اقدم.
فارس: چند شاعر خوب نام ببر.
«محمد کامرانی اقدم»، «سید محمد هاشمی»، «محمود پوروهاب»، «افسانه شعبان نژاد»، «حمید هنرجو»، «آقای غلامرضا بکتاش» و همه ی شاعرانی که همیشه کودک و یا نوجوانند...
فارس: کتاب «آفرین به آفتاب» آقای بکتاش را خوانده اید؟
نه، اما اشعارشان را از وبلاگشان می خوانم. سال 88 در جشنواره ی مطبوعات کودک و نوجوان که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد، دو کتاب هم از ایشان هدیه گرفتم و از صحبت هایشان بهره مند شدم.
فارس: از «آقای بکتاش» چه خواندی؟
شعر «زنبور مثل شاعر» که خیلی آن را دوست دارم و شعر «حنابندان پاییز» و خیلی شعرهای دیگر.
فارس: ارتباط شما با «کیهان بچهها» و «سلام بچهها» چطور است؟
قبلاً مجلهی «کیهان بچهها» را میخواندم و چند شعرم در آن مجله چاپ شده. همین طور در ماهنامه ی سلام بچه ها و مجله های دیگر. مثل سروش کودکان و تیزهوشان. مادرم تا چند وقت پیش یکی از هیئت تحریریه ی تیزهوشان بود.
فارس: مادرتان چقدر در شعر گفتن شما مؤثر بوده است و به شما کمک میکند؟
مادرم خیلی به من کمک میکنند و در این عرصه مشوق و راهنمای خوبی برای من هستند. خاطرم هست برای اینکه من بتوانم شعر را راحتتر بخوانم و معنی آن را بهتر درک کنم، شعرها را به صورت آهنگین میخواندند و من به همراه خواهر و برادرم آن را نمایش میدادیم. مثلاً شعر «دو کاج» از «آقای محمدجواد محبت» که در کتاب چهارم ابتدایی هست را مادرم در خانه به عنوان راوی میخواندند و من و خواهرم نقش آن دو کاج را بازی میکردیم. در ابتدا دستمان را شبیه به مثلث بالای سرمان میگرفتیم و مینشستیم و وقتی که مادرم شعر را میخواند آرام، آرام به نشانهی اینکه درختان دارند رشد میکنند بلند میشدیم و وقتی که به اصطلاح قد می کشیدیم، مادرم ابیاتی که مربوط به طوفان بود را میخواند و تا به اینجا می رسید: "خم شد و روی دیگری افتاد"، من به عنوان آن کاجی که بر اثر طوفان شکسته شده روی شانهی خواهرم (کاج همسایه) میافتادم و به او میگفتم که:
ای آشنا ببخش مرا/ خوب در حال من تامل کن/ ریشه هایم ز خاک بیرون است/ چند روزی مرا تحمل کن...
ولی کاج همسایه (خواهرم) قبول نمی کرد. و مادرم می خواند:
کاج همسایه گفت با تندی
خواهرم بلافاصله می گفت:
مردم آزار از تو بیزارم/ دور شو! دست از سرم بردار/ من کجا طاقت تو را دارم؟!
و مادرم با ناراحتی می خواند:
بینوا را سپس تکانی داد/ یار بی مهر و بی محبت او/ سیم ها پاره گشت و کاج افتاد/ بر زمین نقش بست قامت او/ (در اینجا من روی زمین می افتادم)
مادرم ادامه می داد:
مرکز ارتباط دید آن روز/ انتقال پیام ممکن نیست؟ گشت عازم گروه پی جویی/ تا ببینند عیب کار از چیست؟...
و در اینجا برادرم و گاهی همراه خواهر کوچولویم در نقش «سیم بانان» وارد نمایش میشد و سیمها را ترمیم میکرد و کاج دیگری را با ضربه ای جانانه می انداخت!
خب این جور نمایشها و شعرخوانی که به واسطهی خلاقیت مادرم سالها در خانه انجام میشد، در فهم و درک شعر و همچنین حفظ و شعرخوانی برای ما خیلی مؤثر بود. حتی ما این نمایش را در مدرسه هم به همراه خواهرم اجرا کردیم که با استقبال معلممان خانم «اسدی» مواجه شد و در کلاس همراه با شعرخوانی نمایش هم اجرا می کردیم.
وقتی در سال اول راهنمایی درس می خواندم ساعت های آزاد مدرسه اختصاص داشت به کلاس های آموزش هنر و کاردستی. همچنین با پیشنهاد اعضای انجمن مدرسه و مدیر مدرسه به شعرخوانی و نمایش شعر اختصاص داده شد که برای انجام این کار از مادرم دعوت بعمل آوردند. مادرم مربی شعرخوانی و آموزش شعر به بچهها در ساعات آزاد شد که این کار در شعرخوانی صحیح دانش آموزان نقش بسزایی داشت. مثلا: شعر زیبای «زنگ آفرینش» دکتر «قیصر امین پور» را بعد از دو سه بار دوره کردن (هرکدام از بچه ها یک بند را می خواند و به ترتیب نفر بعد و بعدی تا این که فرم صحیح خواندن شعر را فرا می گرفتند) یا چند کلمه را پای تخته می نوشتند و از بچه ها می خواستند در صورت تمایل متن شاعرانه بنویسند و دانش آموزان را هم خیلی تشویق می کردند. به گفته ی همه ی بچه ها آن ساعت ها جزو بهترین ساعات مدرسه بود.
فارس: تا به حال در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری دعوت شدهاید؟
نه.
* دوست دارم در محضر آقا شعر بخوانم
فارس: دوست دارید محضر آقا شعر بخوانید؟
بله دوست دارم و باعث افتخارم است.
فارس: شما در پیشوا یک امامزاده خوبی دارید به نام «جعفربن موسیالکاظم(ع)». آیا تا به حال برای ایشان شعر گفتهاید؟
نه، اما دوست دارم بگویم.
فارس: چقدر در انجمنهای شعر پیشوا شرکت میکنید؟
در پیشوا تنها یک کانون ادبی است. چند بار به همراه خانواده مان در آن شرکت کردم.
فارس: در آنجا هم شعر خواندهاید؟
بله، چندین بار.
فارس: در آن انجمنها کسی هست که شعر شما را نقد کند؟
بله، در کلاسهای نقد شعر شرکت میکنم و شعرهایم را نقد میکنند.
فارس: اگر حرف دیگری باقی مانده بفرمایید.
با تشکر از شما و موفق باشید.
فارس: و اگر صلاح بدانید باز یک شعر از شما بشنویم و مصاحبه را تمام کنیم.
یک شعر کودک از مادرم میخوانم که در رابطه با «مسجد» است:
یک گنبد فیروزهای
گلدستههایی سبزرنگ
یک حوض کاشی با سه تا
ماهی طلایی قشنگ
یک باغچه، یک نارون
یک عالمه گل دارد آن
در آسمانش یاکریم
گنجشک و بلبل دارد آن
یک قسمت از عرش خدا
تابیده بر روی زمین
آنجا تو میدانی کجاست؟
-یک مسجد است آن، - آفرین
ه گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسانهاست، اعتقاد به بشارتهای پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه میتواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتیهاست و از جنبه اجتماعی باعث همدلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان میشود، کارکرد وسیع و عمیق آموزههای مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان میدهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسشهای بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آنها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست.
پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسشها و پاسخها» به برخی از شبهات این گونه پاسخ میدهد:
راههای تشخیص صدق و کذب دیدار افراد با امام زمان(عج)
*رؤیت حضرت به چند طریق امکان دارد و تشخیص صدق و کذب آن چگونه است؟
رؤیت حضرت در عصر غیبت کبرا به سه صورت ممکن است:
الف) در عالم خواب؛
ب) در حال مکاشفه؛
ج) در حال بیداری.
که در حال بیداری از نظر کیفیت و نحوه دیدار سه گونه دارد:
1 ـ دیدار با حضرت با عنوان غیرحقیقی؛ به گونهای که دیدارکننده هنگام ملاقات و بعد از آن، هیچ گونه توجهی به شخص حضرت ندارد و ایشان در این دیدار، فردی عادی و ناشناس تلقی میشود، این رؤیت ممکن است برای بسیاری از افراد به طور تصادفی و ناشناس رخ دهد و حضرت با افراد برخورد داشته باشد، ولی هرگز او را نمیشناسند.
2ـ دیدار حضرت همراه با شناخت؛ یعنی شخص دیدار کننده حضرت را به هنگام دیدار بشناسد، این نوع رؤیت، بسیار اندک و انگشت شمار است؛ زیرا چنین رؤیتی با فلسفه غیبت منافات دارد و در عصر غیبت، اصل بر این است که حضرت از چشمان مردم پنهان باشد، مگر در مواردی که مصلحت مهمتری اقتضا کند و حضرت بنا به مصالحی خود را بشناساند که این نوع دیدار فوقالعاده اندک است؛
3ـ رؤیت حضرت در حال غفلت از حضور امام، یعنی شخص حضرت مهدی(عج) را ملاقات میکند، ولی در آن حال به حضور حضرت توجهی ندارد و وی را فردی عادی میپندارد، اما پس از ملاقات با توجه به دلایل و شواهد موجود، یقین پیدا میکند که وی امام عصر(عج) بوده است.
بیشتر تشرفاتی که در کتابها نقل شده است، از این نوع است و نشناختن نیز یا به دلیل غفلت شخص دیدار کننده در آن حال است و یا به دلیل اینکه حضرت در او تصرفات تکوینی و ولایی کرده و اجازه شناخت را به وی نمیدهد؛ ولی بعد از جدایی، از قراین دیگر قطع پیدا میکند که وی امام بوده است.
اما تشخیص صدق و کذب چنین رؤیتهایی، به دلیل یقینی و صدق گوینده نیاز دارد، چنین ادعاهایی از افراد ناموثق و بیتقوا پذیرفتنی نیست و اصل بر تکذیب مدعی چنین دیدارهایی است، مگر اینکه به صحت گفتار وی یقین داشته باشیم.
دلیل ناشناس بودن امام زمان(عج) در عصر غیبت
*چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمیشناسند؟
زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا میکند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقاتهایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمیخواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبتاند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.
در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیدهها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافتهاند، به محضر آن حضرت شرفیاب شوند.
البته این شرفیابی میتواند متفاوت باشد، برخی حضرت را میبینند ولی نمیشناسند؛ گروهی میبینند و میشناسند و حضرت هم با آنان سخن میگوید؛ برخی او را میبینند و میشناسند و اجازه مییابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوتها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.
در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را میشناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.
چرا نباید برای دیدن بقیةالله(عج) اصرار کرد
*آیا دیدن امام زمان(عج) دارای شرایط خاصی است و نصیب هر کسی میشود؟ و آیا ندیدن آن حضرت مصلحتی دارد؟
دیدن امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری امکان داشته و اگر کسی توفیق یابد، سعادت بزرگی نصیبش شده است، اما همه سعادت این نیست که انسان شبانهروز تلاش کند و خواهان دیدن امام باشد، البته دیدن حضرت سبب نمیشود که انسان گناه نکند؛ زیرا برخی انسانهای معاصر دیگر امامان(ع) با وجد دیدن امام معصوم باز هم گناه میکردند و حتی گاهی با آنها مخالفت میکردند.
دیدن حضرت تأیید بر کردار درست انسان نیست؛ اگر چه نصیب هر کس نمیشود، ندیدن حضرت هم دلیل بر خرابی اعمال نیست، بسیاری از بزرگان، علما و مجتهدان، امام زمان(عج) را ندیدند، ولی چه بسا افرادی که مسلمان هم نبودند، ولی چون به مقام اضطرار رسیدند، حضرت از آنها دستگیری کرده و از این جهت امام را دیده باشند.
مهم این است که اگر ما او را نبینیم، او ما را میبیند و همین اعتقاد برای ترک گناه کافی است.
احمد بن حسن بن ابیصالح خجندی، مدتی در جستوجوی امام زمان(عج) شهرها را میگشت و بسیار جدی بود و اصرار داشت که به حضور آن حضرت مشرف شود، عاقبت نامهای از طریق حسینبن روح به این مضمون برای حضرت مهدی(عج) نوشت: «دل من، شیفته جمال تو گشته و همواره در فحص و طلب تو میکوشم، تمنا دارم جوابی مرحمت فرمایید که قلب من ساکن شود و دستوری در این باره فرمایید».
جواب آمد: «هر کس در خصوص من جستوجو و تجسس کند، مرا میطلبد و هر کس مرا بیابد، به دیگران بنماید و هر کس مرا به دیگران بنماید، مرا به کشتن دهد و هر کس مرا به کشتن دهد، مشرک شود».
بنابراین احتمال دارد که به صلاح ما نباشد آن حضرت را ملاقات کنیم، چه بسا دیدار حضرت مایه عجب، تکبر و خودپسندی ما شود که خود مایه هلاکت انسان است.
نظر آیتالله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان(عج)
*آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر میزند؟
قطعا گناه کردن، مهمترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید میفرماید: «ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما میرسد و ما آن را ناخوش میداریم و از ایشان نمیپسندیم».
آیتآلله بهجت نیز بیان فرمودهاند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.
بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی میرسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد، امام سجاد(ع) به ابوخالد کابلی میفرماید: «ای ابوخالد! به درستی که مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) آنان که معتقد به امامت هستند و در انتظار ظهور او به سر میبرند، با فضیلتترین مردم همه زمانها هستند؛ به دلیل اینکه خداوند متعالی عقل و فهمی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است».
از این رو، در حدیث دیگری امام جعفر صادق(ع) میفرماید: «هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم(عج) شود؛ باید که منتظر باشد و در عین حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو مشغول شود».
بنابراین اگر کسی ترک گناه کند و منتظر امامش باشد، از یاران واقعی حضرت به شمار میآید، آنگاه اگر بزرگترین توفیق الهی او را دریابد، غیبت و و ظهور حضرت برایش تفاوت نخواهد داشت.