سید امام رضی الدین علی بن طاووسی حسنی در کتاب لهوف و شیخ فقیه ابن نعا در کتاب مثیر الاحزان آوردهاند که خاندان رسالت پس از رهایی از اسارت در خدمت امام زین العابدین(ع) از شام حرکت کرده و در میان راه از شخص همراه خودشان که یزید بر آنها گماشته بود میخواهد که قافله را به عراق ببرد و وی قافله را به عراق برگردانده و وارد کربلای معلی شدند و جابر بن عبدا... انصاری را در آنجا ملاقات نمودند و بعد رهسپار مدینه شدند.
اما بر این گفتار که در صفحه(211) لهوف و صفحه(95) مثیر الاحزان آمده است.عدهای اشکال مینمایند و میآورند.از عبارات فوق در نمیآید که اهل بیت عصمت و طهارت(ع)در روز بیستم صفر المظفر سال 61 هجری قمری به کربلا رفته باشند. و لکن باید گفت اگرچه عبارت فوق بدون ذکر روز است ولی بلا شک مراد آن بزرگواران از رجوع زنان و عیالات امام حسین(ع)به کربلای معلی و ملاقات با جابر بن عبدا... انصاری در اربعین بوده است و کسی در غیر روز اربعین ملاقات آن را ننوشته است و عموم علمای شیعه و حضرت امام خمینی(ر ه)همین معنا را از عبارات آن دو عالم بزرگ ذکر کردهاند:چنانچه شیخ فخر الدین طریحی نجفی که از اکابر علماء امامیه است در صفحه(894) کتاب منتخب خود بر همین معنا تصریح دارد و عموم مورخین و ارباب مقاتل بر همین سخن اتفاق دارند که تشرف جابر به زیارت سید الشهداء در اربعین اول بوده و رسیدن اسیران آزادیبخش و امام سجاد(ع) به کربلای معلی و ملاقات با جابر در همان روز بوده.
ابوریحان بیرونی حکیم و ریاضیدان مشهور قرن چهارم هجری نیز در کتاب نفیس(الاثار الباقیه)صفحه(293)تصریح فرموده که در روز بیستم صفر سر مبارک امام حسین(ع)را به بدن ایشان ملحق کردند و چهل نفر از اهل بیت وی پس از مراجعت از شام قبر آن امام همام را زیارت نمودند. بعضی از این دید به این قضیه اشکال مینمایند که چگونه ممکن است در مدت چهل روز کاروان اسلام به کوفه و شام بروند و سپس به کربلای معلی برگردند.
باید گفت:اولا راهی میان شام و عراق است که به مدت یک هفته مسافران از شام و عراق میرسند و چون برخی از آن راه اطلاعی ندارند،در این سیر و حرکت شبه مینمایند.
علامه حاج سید محسن امینی عاملی نیز که از علمای بزرگ شیعه امامیه در عصر اخیر میباشد در تالیف نفیس خود(اعیان الشیعه)این سخن را تصدیق کرده و به این راه اشاره فرموده است.
ثانیاً در کتاب(قرة العین)صفحه(47) به تالیف علامه عبدا...بن محمد که از کتب معتبره میباشد قضیه رفتن عمره به شام برای رساندن نامهی عبدا...بن عمر بن یزید بن معاویه جهت رهایی مختار ثقفی از زندان را آورده و نوشته است:
وقتی که عمرهنامه خلاصی مختار ثقفی را در شام از یزید گرفت در ظرف یازده روز خودش را به کربلا رسانید و نامه را به ابن زیاد داد و مختار را از حبس وی رهانید.
باز در صفحه(88) همان کتاب نقل کرده که مروان،عامر بن ربیعه را با یک صد هزار لشکر از شام برای جنگ با مختار حرکت داد و آنها با جدیت تمام در مدت ده روز به کوفه رسیدند.
ثالثاً جمع کثیری از علما و مورخین و محققین تصریح نمودهاند که اسیران آزادیبخش روز اول ماه صفر سال 16 هجری قمری وارد شام شدهاند و ابو ریحان بیرونی نیز در کتاب نفیس(الاثار الباقیه) صفحه(133)بر این مطلب تصریح نموده است.
با اینکه اسرا در کوفه چند روزی در زندان به سر میبردهاند و به نقلی در روز (15) و به قولی در روز (20) محرم الحرام به طرف شام حرکت داده شدهاند و ده یا پانزده روز در راه بودهاند و بنابر همین اقوال برگشت آنان به کربلای معلی بیش از همین مدت طول نمیکشد با توجه به اینکه کاروان اسرا را به کربلا در بیستم صفر همان سال بیان مینماید. با عنایت به جو حاکم بر شام که یزید نمیتوانست اسیران را به بیش از چند روز در آنجا نگهداری نماید و با توجه به نقل امام ابی جعفر بن جریر طبری در کتاب تاریخش که توقف اسرا در شام بیش از ده روز نمیداند قطعا ورود مجدد کاروان اسرای آزادیبخش به کربلا در همان روز (بیستم صفر) میباشد. شیعه نیز بر همین قول موکد است و به همین مناسبت در این روز خود را در غم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) شریک میشمرد و برای زنده نگهداشتن یاد حضرت ابا عبدا... الحسین(ع)و یاران باوفایش در سراسر جهان مجالس عزاداری برپا مینماید...
چهل روز از حادثهی جانسوز عاشورای سال 61 هجری میگذشت.کربلا در بستر حیاتی تبزده هر روز خورشید را در نگاهی مایوس و ماه را در بدرقهای محزون نظاره میکرد.کران تا کرانه چهرهی فرات از ضربت سیلی امواجی خروشان نیلی شده بود.
چهل روز از واقعهای میگذشت که در آن عصارهی تعالی فضائل یعنی فرزند زهرا(س)در مصاف با پلیدترین انسان روزگار قرار گرفت. حسین(ع) از سفرهی شهادت بهترین توشه را دربرگرفت و فرزند معاویه با ننگی عمیق و همآغوش گردید. حادثه تلخ بود اما میوهای شیرین نهالی که در روز کاشته شد تا همیشه تاریخ در بازار زمان متاعی گرانبهاست مبارزهی معروف با منکر،عدل با ظلم و پاکی و ناپاکی.
...و اینجا سرزمین کربلاست-نامی آشنا هنوز صدای اذان حج بن سروق جعفی در پهندشت کربلا در پرواز است هنوز شب عاشوراست و از ماذنهی این بیابان تفتیده، صدای مناجات صالحان روزگار زمزمه میشود. ترنم دلانگیز عباس بن علی(ع)، علی بن حسین(ع)، حبیب بن مظاهر، حجج بن مسروق جعفی، مسلم بن عوسجه و...کدام گوش است که نشنیده باشد نغمهی ابا عبدا... را که در روز عاشورا به مدافعان حکومت فرزند معاویه بانگ برزد که:
القتل اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النّارا
و در آن سوی خیمههایی پر از شرم و حیا برپاست و صدای رنگ باختهی طفلانی معصوم و زنانی محجوب از سوز عطش گوش هر آزاده را میآزارد. اینجا نینواست، شاگرد حسین و کربلا و هر شب به امید دیدن روی حسین(ع)سر بر بالین میگذارد و اکنون یک اربعین از آن روز گذشته است.
بدون شک اربعین ابا عبدا...(ع)، با زیارت جابر بن عبدا... انصاری از قبر مطهر ان مظلوم توام است و در اربعین هر سال نام جابر زنده میشود.
کربلا برای جابر ناآشناست و نه حسین(ع) برای این اصحابی پاکباخته غریب است. جابر از خاندان وحی نیست ولی پیوند زندگی او با اهل بیت آنچنان محکم است که مرگ نیز نمیتواند این علقه را سست نماید. جابر در زمان خروج ابا عبدا... از مدینه نابینا و ناتوان شده بود ولی ذرهای تردید در حقانیت قیام آن حضرت نداشت. جابر قدم به قدم در حالی که عصای او در دست غلامش بود پیش میآمد. بهرغم ناتوانی، مردانه گام برمیداشت. رایحهی خوش قبر مطهر ابا عبدا...مشام او را نوازش میداد در هر قدم نام خدا را زمزمه میکرد و اشکهای جابر نگاهی بغضآلود به فرات کرد.فراتی که نتوانسته بود به لبهای پاکترین انسانهای روزگار جرعهای آب هدیه دهد. جابر با آب فرات غسل کرد. رفت تا آنجا که قبر مطهر ابا عبدا...(ع) را لمس کرد و با سه بار گفتن(یا حسین) از هوش رفت. عطیه عوفی که از شاگردان جابر و در این سفر همراه او و در کوفه میزبان او بود جابر را به هوش آورد. جابر انتظار داشت از حبیب خود جواب بگیرد که احبیب لا یجیب حبیبه انتظار حاصلی نداشت و خود جواب خود را داد که: چگونه جواب دهی در حالی که سر از بدنت جدا کردند و خون رگهای گلویت بر شانههایت جاری شد.
برگرفته از مجله گلستان قرآن، اردیبهشت 1380، شماره 63
نظر بدهید |