سرویس مذهبی افکارنیوز- راوی می گوید: علی، حسن و حسین علیه السّلام را به دوش گرفت و آنها را به خانه فاطمه علیها السّلام آورد. اسماء بر بالین بانو نشسته بود، اشک می ریخت می فرمود: وای از یتیمان محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم! رسول خدا، بعد از تو خود را به فاطمه دلداری می دادیم: اما حالا چه؟!
علی علیه السّلام تا چادر را از رخسار بانو کنار زد نامه ای را بالای سرش دید. آن را نگاه کرد. چنین نوشته بود:
«به نام خداوند بخشنده و مهربان. این همان وصیت فاطمه دختر رسول خداست. در حالی وصیت می کند که بر خدایی جز خدای یگانه شهادت نمی دهد. شهادت می دهد که محمد بنده و فرستاده اوست و بهشت و دوزخ حق است و این که رستاخیز بی شک خواهد آمد و خداوند همه آنها را که در قبر بودند، زنده می کند.
ای علی، من فاطمه دختر محمد هستم. خداوند مرا به کابین تو در آورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو بر من از دیگران سزاوارتری. شبانه غسل و کفن و حنوطم را انجام ده و بر من نماز بگزار و شبانه دفنم کن و هیچ کس را خبر نده. تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا به رستاخیز سلام می گویم.»
منبع:
1. عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، ج11، ص514.
2. بحارالانوار، ج43، ص214.
3. غمخانه فاطمه زهرا علیها السّلام، ص276-277.