او در وصیتنامهاش نوشته بود:
اینجانب نبی الله کریمی وصیت میکنم. طلبکاریهایم را بخشیدم. از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم آن را هم به جهاد سازندگی بدهید.
من یکی از افراد حزب الله و در جبهه جنگ حق علیه باطل در مهاباد مشغول نبرد با کفار میباشم. اگر چنانچه شهادت نصیبم شد وصیت میکنم که من جز راه الله و راه امام امت، خمینی کبیر، راه دیگری نداشته و با کمال عقل خود به این نبرد پا نهادهام تا از اسلام و مسلمین دفاع نمایم و اگر چنانچه پیروزی از هر طریق نصیبم شد هر کسی از اعضای خانوادهام که این وصیت به دست او میرسد بداند که من کاملاً مسلمان بوده و در راه امام و خداوند بودهام و همگی شما را به خداوند متعال میسپارم.
نبی الله کریمی
وقتی نبی الله این چند کلمه («طلبکاریهایم را بخشیدم. از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم، آن را هم به جهاد سازندگی بدهید»!) را در دفترچهاش نوشت، من خندهام گرفته بود. گفتم: آخه یک ماله چه ارزشی دارد که میخواهی در وصیت نامهات آن را به جهاد بدهی؟ و او در کمال صداقت و سادگی گفت: اتفاقا مالهاش خیلی خوب است. از این مالههای معمولی نیست!راستش وقتی این را گفت من از خودم و سوالی که کرده بودم خجالت کشیده و شرمنده شدم.