روزهای قبل از سفر روزهای پرمشغله ای برای خانواده ما بود. دقیقا چهار روز قبل از سفر اسباب کشی داشتیم. من هم مسلما درگیر کارهای جمع کردن وسایل و... بودم و وقتی که در فرودگاه نشسته بودم اصلا آمادگی ذهنی قبلی برای این سفر نداشتم. اما شاید همه این ماجراها باعث شد تا بتوانم انتظار قبل از سفر را خیلی راحت تحمل کنم.
اتفاق جالبی در اسباب کشی رخ داد که تاثیر خیلی زیادی بر من گذاشت و مرا شرمنده کرد: وقتی داشتم خرت و پرت های اتاقم را جمع می کردم در میان کاغذهایم تکه کاغذی را پیدا کردم که اینطور نوشته بود(سحر سوره نبائ فراموشت نشود. مکه یکسال دیگر در انتظار توست.) و تازه یک سال پیش را به خاطر آوردم وقتی که به یکی از بهترین دوستانم گفتم خیلی دوست دارم مکه بروم و اوهم گفت یک سال سوره نبائ را بخوان صد در صد خواهی رفت.
من هم برای اینکه فراموش نکنم این جمله را روی تکه کاغذی نوشتم و در جانمازم گذاشتم تا هرشب بعداز نماز مغرب و عشا یادم بیفتد. حدودا دوهفته این کار را انجام دادم و به مرور فراموش کردم و این کاغذ از جانمازم بیرون افتاد و خلاصه این ماجرا را به کلی فراموش ...
فراموش کرده بودم .
و حالا بعد از یک سال شاید هم کمتر وقتی این کاغذ را پیدا کردم حس کردم لرزشی سراسر وجودم را گرفته و درعین شرمساری فراوان بسیار خوشحال بودم.
به وضوح دیدم که چقدر خداوند متوجه بندگانش است. چقدر کوچکترین اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهد برای او با اهمیت است. بعد از آن بود که فهمیدم واقعا فرا خوانده شده ام.
سحر بهروزیان/دبیرستان ناحیه5 اصفهان
(خاطرات کوتاه دانش آموزان از سفرعمره سال84)