ه گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، حضرت رسول(ص) یکی از بندگان برگزیده الهی است کسی که خداوند خلقت آسمان و زمین را به خاطر او خلق کرد و قرآن کریم ایشان را الگو و اسوهای حسنه برای تمام انسانها معرفی میکند اما با این حال هستند کسانی که نه نتها جایگاه حضرت را درک نکرده بلکه اجازه تعرض و اهانت به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) را به خود میدهند.
مباحثی را از کتاب «دانشنامه سیره نبوی» حاصل تلاش گروهی از تاریخپژوهان پژوهشگاه حوزه و دانشگاه انتخاب کردهایم که میتواند سیره حضرت رسول(ص) را بیش از پیش برای ما مشخص کند. اینک بخش اول این جستار در خصوص سیره اخلاقی پیامبر تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
* مهمترین ویژگی پیامبر چه بود؟
در میان ویژگیهای رسول خدا (ص) رفتار اخلاقی آن حضرت مهمترین ویژگی آن بزرگوار محسوب میشد. این ویژگی را خداوند در قرآن ستوده و فرموده است: «وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ راستی که تو را خوبی والاست» پیامبر نیز خود فرمود برای احیای مکارم اخلاقی مبعوث گشته است: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. روایتی بلند، امام حسن (ع) اوصاف اخلاقی و رفتار رسول خدا (ص) را به نقل از دایی خویش هند بن ابی هاله و بخشهایی را نیز به نقل از امام حسین (ع) از پدر بزرگوار خویش نقل کرده است. این روایت جامعترین توصیف درباره اخلاق رسول خدا (ع) است که بخشهایی از آن به شرح زیر است: هر کس را که میدید به سلام دادن پیشی میگرفت. جز در مورد لزوم صحبت نمیفرمود. سکوت او ممتد بود و هنگام گفتار، تمام دهان را نمیگشود. نرم گفتار بود و پرگوی نبود. در گفتار خود به هیچ کس ستم روا نمیداشت. نعمت را هر چه هم کوچک بود، بزرگ میشمرد. خوراکیها را نکوهش نمیکرد و بیش از حد نیز ستایش نمیفرمود. دنیا و امور مربوط به آن او را خشمگین نمیساخت. اگر چیزی با حق معارضه داشت، از پای نمینشست تا حق را یاری کند. برای خود هرگز خشمگین نمیشد و به فکر انتقام کشیدن نبود. بیشتر خندهاش به صورت تبسم بود.
* سه خصلتی که پیامبر(ص) آنها را رها میکرد
امام حسین (ع) به نقل از پدرش درباره رفتار رسول خدا (ص) میفرماید: وقت خود را در خانه به سه بخش تقسیم میکرد: بخشی برای عبادت خداوند و بخشی برای انجام کارهای خانوادهاش و بخشی برای خودش، و از بخش مخصوص به خود، قسمتی را به مردم اختصاص میداد و عام و خاص را میپذیرفت و چیزی از آنان مضایقه نمیداشت. معمولا بزرگ هر قومی را گرامی میداشت و وی را بر آنها سالاری میداد.
محضر و مجلس حضرت رسول(ص) سراسر حلم و حیا و صبر و امانت بود. کسی با صدای بلند صحبت نمیکرد و حرمت همگان محفوظ بود، هیچ ناپسندی انجام نمیداد و هیچ کس از او نومید نمیشد. سه چیز را به طور کلی رها کرده بود: ستیزهگویی، پرگویی و سخنگفتن در کاری که به آن حضرت مربوط نبود. مردم را هم از سه چیز رها کرده بود: هیچ گاه کسی را نکوهش و سرزنش نمیفرمود، به جستجوی معایب ایشان نمیپرداخت و فقط در مواردی که امید ثواب و پاداش بود تذکر میفرمود. هرگاه رسول خدا (ص) صحبت میکرد، همگان چنان ساکت بودند که گویی بر سر ایشان مرغ و پرنده نشسته است، و چون سکوت میفرمود، آنها صحبت میکردند و هیچ گاه در محضرش ستیزه و بگو و مگو نمیکردند. هر کس صحبت میکرد، گوش فرا میدادند تا سخنش تمام شود.
* حضرت رسول(ص) در چه مواقعی سکوت میکرد
سکوت رسول خدا (ص) شامل چهار مرحله بود: حلم و حذر و تقریر و تفکر. تقریر آن حضرت بر این بود که به همگان به نسبت مساوی بنگرد و به طور مساوی مطالب ایشان را بشنود. تفکر او بیشتر در مورد امور پایدار بود. حلم او با صبر و شکیبایی همراه بود و کمتر چیزی آن حضرت را خشمگین و دلگیر میساخت، و حذر و مواظبت شدید او در چهار مورد بود: کار نیکو کردن که سرمشق دیگران باشد، و ترک کار ناپسند که عملا از آن نهی فرموده باشد، و کوشش و اندیشیدن در اموری که کار امت را رو به راه کند، و قیام در مواردی که خیر دنیا و آخرت امت را دربرداشته باشد.
* رسول خدا (ص) در حالی از دنیا رفت که زرهش به چهار درهم نزد فردی یهودی گرو بود
سیره رسول خدا (ص) برگرفته از قرآن بود(کان خلقه القرآن: و در همه زمینهها، اعتدال و میانهروی را به عنوان اصل مراعات میکرد. امام علی (ع) که آشناترین فرد به سیره رسول خدا (ص) بود و سخنان قابل توجهی در تبیین سیره نبوی از او به یادگار مانده است، میفرمود: «سیره و رفتار وی میانهروی بود» در کارها نه افراط میکرد و نه تفریط و مردم را به سفارش اکید به اعتدال و میانهروی توصیه میفرمود.
رسول خدا (ص) زیاد نماز میگزارد و چون به وی عرض شد با این مقام چرا چنین رفتار میکند، فرمود:«افلا اکون عبدا شکورا؛ آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟» با این حال از ترک زندگی و کنارهگیری از جامعه و پشت کردن به همه چیز و عزلت گزیدن و ریاضتهای شاق نهی میکرد و میفرمود: «رهبانیت امت من جهاد در راه خداست» رسول خدا (ص) تابع حدود و قوانین الهی بود و از آنها تخطی نمیکرد. آن حضرت در سفری به مسلمانان دستور داد روزه نگیرند، ولی عدهای مخالفت کردند و همچنان روزهدار ماندند. پیامبر به صورت علنی و بر روی شتر ظرف آب را نوشید و روزهداران را عاصی خواند. برخی از افراد نیز از دستورات دینی برداشتی افراطی داشتند و میخواستند همیشه روزه بگیرند یا ازدواج را ترک کنند، اما رسول خدا (ص) به ایشان میفرمود: «من که خاشعترین و متقیترین شما هستم، نماز میخوانم و میخوابم، روزه میگرم و نمیگیرم، میخندم و میگریم و ازدواج میکنم و این سنت من است که هر کس از من است، باید از آن پیروزی کند».
آن حضرت هرگاه میان دو کار مخیر میشد، کاری را برمیگزید که آسانتر و سادهتر بود، مشروط به اینکه گناه نباشد و اگر کاری حرام و گناه بود، از همه مردم بیشتر از آن پرهیز میکرد. هرگز درباره حق کوتاهی نمیکرد و از آن تجاوز نمینمود. هیچگاه در کارهای مربوط به خود انتقامجویی نمیکرد، مگر در اموری که حرمت الهی خدشهدار میشد که در آن صورت برای حفظ حرمت الهی مجازات میفرمود.
«تفکر» از اصول زندگی آن حضرت بود و هیچ کاری را بدون تفکر و تدبر انجام نمیداد و در همه امور تأمل و اندیشه میکرد. رسول خدا (ص) زاهدترین پیامبران بود. هرگز برایش سفرهای نیاراستند و هرگز نان گندم مصرف نکرد، و هرگز سه شب پیاپی از نان جو سیر نخورد. رسول خدا (ص) از دنیا رفت، در حالی که زرهاش به چهار درهم نزد فردی یهودی گرو بود. زر و سیمی به میراث نگذاشت، حال آنکه سرزمینهای وسیعی زیر سلطه او بود، و غنایمی فراوانی در دست داشت.
پردهای بر در خانه او آویخته بود که نقش و نگار داشت. یکی از زنان خویش را گفت: «این پرده را از نظرم پنهان کن که هرگاه بدان مینگرم، دنیا و زیورهای آن را به یاد میآورم.» آن حضرت با تمام قلب خویش از دنیا روی گرداند و یاد آن را در وجود خود میراند و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند تا زیوری از آن بر ندارد. دنیا را پایدار نمیدانست و در آن امید ماندن نداشت. پس آن را از وجود خود بیرون کرد و دل از آن برداشت و دیده از آن برگرفت.
*مجلس رسولالله چنان ساده بود که تفاوتی میان وی و اصحابش دیده نمیشد
پیامبر (ص) از همانندی به سلاطین پرهیز داشت. مردی نزد وی آمد تا با آن حضرت سخن گوید، ولی چون پیامبر را دید دستپاچه شد و به لرزش افتاد. حضرت به او گفت: «راحت باش! من که پادشاه نیستم؛ من فرزند همان زنم که گوشت خشکیده میخورد.»
رسول خدا(ص) هرچه را مغایر سادهزیستی بود، کنار زد و هرگونه تشریفاتی را زیر پا نهاد. مجلس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمیشد. چون وارد مجلس میشد، در نزدیکترین جای به محل ورود خود مینشست. هرگاه بیگانهای وارد مجلس میشد، آن حضرت را نمیشناخت تا اینکه بپرسد. انس بن مالک میگوید: مسلمانان چون آن حضرت را میدیدند، به رغم میلشان برایش به پا نمیخاستند؛ زیرا میدانستند چنین کاری را خوش نمیدارد رسول خدا (ص) خود میفرمود: «همچون بندگان خوراک میخورم و چون بندگان مینشینم که همانا من بندهام» و میفرمود: «مرا بالاتر از آنچه هستم قرار ندهید. خداوند پیش از آنکه مرا رسول خویش گیرد، بنده خود گرفته است.»
هنگامی که سواره بود، اجازه نمیداد کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند؛ یا او را با خود سوار میکرد و یا اگر آن فرد نمیپذیرفت، میفرمود: «جلوتر برو و در فلان مکان منتظر باشد»، همچنین حضرت رسول(ص) مایحتاج خانهاش را از بازار تهیه و به سوی خانوادهاش حمل میکرد، و با توانگر و تنگدست یکسان مصافحه مینمود، دست خود را نمیکشید تا اینکه طرف مقابل، دست خود را میکشید، و به هر کس میرسید سلام میکرد؛ چه توانگر، چه تنگدست و چه کوچک، چه بزرگ، و اگر به خوردن چیزی دعوت میشد، آن را کوچک نمیشمرد، هر چند خرمایی پوسیده میبود، و مخارج زندگیاش سبک بود.
* هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و به دیگران تکیه نکنید
پیامبر به چهره هیچ کس خیره نمیشد. خشمش برای خدا بود و هرگز برای خود خشم نمیگرفت. در تشییع جنازه شرکت و در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت میکرد. با تنگدستان مینشست و به کسانی که در اخلاق با فضیلت بودند، احترام میگذاشت. با اشخاص آبرومند الفت میگرفت و به آنان نیکی میکرد. با خویشاوندان خود صله رحم میکرد، ولی در عین حال آنان را بر دیگران برتری نمیداد و جز آنچه خدا فرمان داده است دربارهشان روا نمیداشت. چون خدمتگزارش در دستاس کردن (آسیاب کردن) خسته میشد، او را کمک میکرد. آب وضوی شبش را خود تهیه میکرد و هنگام نشستن تکیه نمیکرد. در کارها به اهل خانه کمک و با دست خود گوشت خرد میکرد.
راه و رسم رسول خدا (ص) این بود که تا حد ممکن کارهای خویش را خود انجام دهد و به دیگران تکیه نکند. میفرمود: «هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و به دیگران تکیه نکنید؛ اگر چه برای قطعهای چوب مسواک باشد.»
آن حضرت خویی پسندیده داشت و گشاده رو بود. مزاح میکرد، ولی جز سخن حق، چیزی نمیگفت. با اصحاب خود شوخی میکرد تا عظمت و بزرگیاش دل آنان را نگیرد که راحت بتوانند به او بنگرند و بدون سختی با او رفتار کنند و خواستههای خود را بازگویند. هنگامی که یکی از اصحاب را اندوهگین میدید، با شوخی کردن او را مسرور میساخت و میفرمود: «خداوند کسی را که با ترشرویی با برادرانش رو به رو شود، دشمن میدارد.»
پیامبر اکرم (ص) در جامعه و خانه بسیار صبور بود. انس بن مالک گوید: من مدت 9 سال به پیامبر خدمت کردم و هیچ گاه ندیدم ایراد بگیرد و بگوید: چرا چنین نکردی یا کردی؛ و هرگز از من ایراد نگرفت. حضرت حتی سراغ ضعیفترین افراد را میگرفت. زن سیاهپوستی در مدینه بود که کارهای مسجدالنبی (ص) را انجام میداد. چون درگذشت، مردم به خیال اینکه این حادثه برای رسول خدا (ص) اهمیت ندارد، به وی اطلاع ندادند. چون رسول خدا (ص) پس از چند روز آگاه شد، از آنان گله کرد و بر سر قبر او رفت و برایش درود فرستاد.
آن حضرت در امور خیر از نسیم هم بخشندهتر و با گذشتتر بود و همه موجودات را مشمول رحمت خود قرار میداد. بخشش وی در همه اموری بود که در شرع برای آنها حدی معین نشده بود.
رسول خدا (ص) میفرمود: «بر شما باد به گذشت که گذشت کردن، جز بر عزت بنده نمیافزاید. پس از یکدیگر درگذرید تا خدا شما را عزیز کند.»
نظر بدهید |