ه گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، «شمر بن ذیالجوشن» این جانی شماره یک حادثه کربلا، در رأس لیست سیاه مختار بود، باید به هر قیمتی این جنایتکار دستگیر و مجازات میشد. وی پس از واقعه جنگ شورشیان کوفه با مختار که فرماندهی چند گروه را به عهده داشت، متواری شد.
*سوابق و پرونده سیاه «شمر»
شمر بن ذیالجوشن از سران و شجاعان مردم کوفه بود، وی در زمان علی(ع) جزو شیعیان و طرفداران حضرتش به شمار میآمد، او در جنگ صفین از افراد تحت فرمان امیرمؤمنان بود و در جنگ با معاویه شرکت داشت و شجاعی از خود نشان داد، وی در یکی از روزهای جنگ صفین، که آتش جنگ سخت زبانه میکشید، وارد میدان شد و مبارز طلبید، از میان لشکریان معاویه مردی به نام «ادهم بن محرز» به مقابله با او شتافت و به هم حملهور شدند، ادهم، شمشیری محکم بر شمر فرود آورد که به شدت او را مجروح کرد و شمر نیز شمشیری بر رقیب خود فرود آورد که چندان اثر نکرد، شمر به لشکر برگشت و به شدت تشنه بود، کمی آب خورد و مجدداً به میدان رفت و در حالیکه رجز میخواند، رقیب را به مبارزه طلبید، وی به مقابل «ادهم» آمد و او را خوب میشناخت و در حالیکه او نیز بدون ترس در مقابل او ایستاده بود، شمر با نیزه ضربتی بر او فرود آورد که او را از اسب بر زمین افکند و شمر با شادی فریاد زد: این ضربت، به جای آن ضربتی که بر من زدی و به لشکرگاه برگشت.
اما شمر هم همانند بسیاری از مردم کوفه، در راه خود استوار نماند و بعدها به خاطر روح نفاقی که در او بود، به جرگه دشمنان درآمد و از حامیان سرسخت حکومت اموی شد، کتاب «ماهیت قیام مختار» نوشته حجتالاسلام سید ابوفاضل رضوی درباره جرمهای شمر و نحوه کشته شدن او توسط مختار چنین مینویسد:
* جُرمهایی که شمر مرتکب شد
-شمر، در جریان شهادت مسلم بن عقیل در کوفه، نقش مهمی داشت.
-هنگامی که عمر سعد از کربلا نامهای مسالمتآمیز برای ابن زیاد نوشت که کار به جنگ نکشد، شمر در جلسه ابن زیاد بود، گفت: حسین هرگز تسلیم نمیشود و جز جنگ راهی باقی نمانده و ابن زیاد را تشویق در جنگ با امام حسین کرد.
-شمر نامهای از ابن زیاد گرفت و در رأس گروهی مسلح، وارد کربلا شد و مأمور بود اگر عمر سعد با امام حسین(ع) نجنگد او را عزل و خود فرماندهی کل نیروها را به عهده بگیرد.
-شمر به محض ورود به کربلا، در روز تاسوعا عمر سعد را تهدید کرد که در کار امام حسین(ع) مسامحه نکند و بین او و عمر سعد مشاجره لفظی تندی پیش آمد.
-شمر در فاجعه کربلا، به دستور عمر سعد، فرماندهی سپاه چپ لشکر کفر و شام را به عهده داشت.
-روز عاشورا هنگامی که امام حسین(ع)، تمام یارانش به شهادت رسیده بودند و حضرت پس از جنگ نمایانی که با دشمن کرد، به شدت مجروح شد، به طوری که دیگر توان حمله نداشت، شمر از این فرصت استفاده کرد و با 12 نفر از اوباشان لشکر به طرف خیمهگاه امام حسین(ع) حملهور شد و امام خطاب به آنان، این جمله معروف را فرمود: که «اگر دین ندارید و از قیامت نمیترسید (لااقل) آزادمرد باشید»! چرا به طرف زن و بچههایم حمله میکنید.
-بزرگترین جنایات و گناه شمر این بود که در آخرین لحظات عمر امام حسین، شمر سر امام را از بدن او جدا کرد.
*ماجرای تعقیب شمر و کشته شدن او
شمر توانست از معرکه کوفه، جان سالمی به در برد و از شهر کوفه خارج شود، مختار غلامی به نام «زربی» داشت، این شخص ظاهراً ایرانی الاصل و از هواداران اهلبیت(ع) و از شیعیان بود، وی جوانی زیرک و باهوش بود. مختار، زربی را همراه گروهی که حدود 10 نفر میشدند، مأمور پیدا کردن شمر کرد.
مسلم بن عبدالله ضبابی میگوید: من نیز جزو فراریان، همراه شمر، از کوفه متواری شدم و زربی همچنان به دنبال ما بود تا از کوفه خارج شدیم و اسبهای ما لاغر و ناتوان بودند، ولی اسب زربی چابک و زیرک بود. بالاخره خود را به ما رساند، هنگامی که او نزدیک ما شد، شمر به ما گفت: شما از من دور شوید، شاید منظور این غلام کسی جز من نباشد.
ما اسبهایمان را تاختیم و دور شدیم و زربی به قصد جان شمر به سوی او تاخت، شمر با تاکتیکی خاص او را به دنبال خود کشاند تا او از یارانش جدا شد. شمر، هنگامی که زربی را تنها یافت به او حمله برد و ضربتی محکم بر پشتش وارد کرد که پشتش شکست و زربی به شهادت رسید و به این ترتیب، شمر از مهلکه جان سالم به در برد، خبر ناکام ماندن مأموریت، زربی به مختار رسید. مختار با ناراحتی گفت: بیچاره زربی، اگر با من مشورت کرده بود، به او توصیه میکردم که تنها به دنبال «ابوالسالغه» (مقصودش شمر بود) نرود.
مسلم ضبابی گوید: ما و شمر توانستیم، خودمان را به محلی به نام «ساتیدما» برسانیم و بعد از کمی استراحت، رفتیم تا به نزدیک دهکدهای به نام «کلتانیه» رسیدیم، کنار ساحل رودخانهای که نزدیک تپهای بود، پیاده شدیم، شمر فردی از اهالی همان روستا را گرفت و با تهدید گفت: نامهای دارم و باید آن را به سرعت به بصره به نزد مصعب بن زبیر ببری.
گویا آن روستایی قبول نمیکرد، شمر او را کتک زد و او هم از ترس جانش، این مأموریت را پذیرفت و نامه را گرفت و برای مقدمات سفر، به همان دهکده رفت و این دهکده چند خانه بیشتر نداشت و بعد معلوم شد که ابوعمره، رییس پلیس مختار، با گروهی مسلح در آنجا مستقر شدهاند و در آن محل پاسگاهی جهت کنترل راه کوفه به بصره قرار دادهاند، مخصوصاً به خاطر اینکه فراریان کوفی از این راه خود را به بصره میرسانند و تحت حمایت مصعب بن زبیر که استاندار عبدالله زبیر در آنجا بود، قرار میگرفتند.
آن روستایی در بین راه به یک هم روستایی خود برخورد کرد و ماجرای کتک خوردن خود از دست شمر را برای وی تعریف کرد، در همان حال که این 2 روستایی با هم صحبت میکردند، یکی از افراد گروه ابوعمره، از صحبت آنان متوجه شد که این روستایی، حامل نامهای از شمر برای مصعب بن زبیر است و قصد بصره را دارد، این مأمور باهوش، آدرس دقیق محل ملاقات شمر و آن روستایی را از او تحقیق کرد و معلوم شد از آنجا تا محلی که شمر در آنجا بود حدود 3 فرسخ راه است. این مأمور، جریان را به ابوعمره گزارش داد و ابوعمره، بلافاصله با گروه مسلح خود، به سوی محل استقرار و اختفا شمر، حرکت کردند.
شیخ طوسی در کتاب «امالی» خود درباره اعدام شمر توسط مختار چنین نوشته است: «... ابوعمره با گروهی به تعقیب شمر رفتند و طی یک درگیری مسلحانه او را زخمی کردند و سپس به اسارت درآمد، او را به نزد مختار آوردند، مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکی از اطرافیان مختار، سر شمر را با پای خود لگدکوب کرد.
نظر |
اوائل انقلاب، سى و یکى دو سال قبل از این، در یک قضیهى بسیار مهمى، من و دو نفر دیگر که آن روز عضو شوراى انقلاب بودیم، از تهران رفتیم قم خدمت امام - امام آن وقت هنوز در قم بودند، تهران نیامده بودند - تا نظر ایشان را نسبت به آن قضیه و اقدام مهم بپرسیم. وقتى قضیه را براى ایشان شرح دادیم، امام رو کردند به ما، گفتند از آمریکا میترسید؟ گفتیم نه. گفتند پس بروید اقدام کنید. ما هم آمدیم اقدام کردیم و موفق شدیم. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر گرایشهاى انحرافى پا در میان گذاشت، کارها مشکل خواهد شد.
بیانات امام خامنه ای در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی اساتید دانشگاههاى جهان اسلام و بیدارى اسلامى 1391/09/21
کار مداح، استفادهى از هنر براى بیان حقیقت است. خود این ایستادن، با صداى خوش و با آهنگ زیبا شعرى را خواندن - هم شعر هنر است، هم آهنگ هنر است، هم صدا هنر است - با چندین هنر، انسان یک حقیقتى را بیان کند، میتواند تأثیر مضاعفى در ذهن مستمع و حاضر در مجلس و مخاطب شما بگذارد؛ این خیلى نعمت بزرگى است، خیلى فرصت بزرگى است. جمعیت مداحها هم بحمدالله روزبهروز توسعه پیدا کرده، مردم هم قبول دارند، اشتیاق دارند، استقبال میکنند - این هم هست دیگر - پس همه چیز فراهم است. اگر وقت این جلسه به چیز دیگرى گذشت، اگر این چند هنر - هنر شعر، هنر صدا، هنر آهنگ - در چیزى مصرف شد که هیچ فایدهاى براى مستمع شما نداشت، این میشود خسران. لذا کار مداحى، کار سختى است. اینجور نیست که بگوئیم حالا که صدامان خوب است،چند تا شعر هم حفظ کنیم - حالا که الحمدلله آقایان مداحها از روى کاغذ میخوانند! قدیمها عیب بود که مداح از جیبش کاغذ در بیاورد، از روى کاغذ بخواند؛ قصائد طولانىِ پنجاه شصت بیتى را از بر میخواندند؛ البته حالا لازم نیست، از روى کاغذ خواندن ایرادى هم ندارد - یک شعرى از یک گویندهاى بگیریم، با صداى خوش بخوانیم؛ قضیه این نیست. باید نگاه کنید، ببینید، بسنجید. این یک مطلب که مربوط به مداحان عزیز ماست.
شما میدانید که ما به شما مداحها اخلاص داریم، شماها را دوست میداریم، کارتان را باارزش میدانیم؛ منتها این شرط بزرگ را من همیشه با مداحها داشتهام؛ شما هم اغلبتان جوانید، جاى فرزندان ما هستید؛ نصیحتِ پدرانه است، انشاءالله دنبال کنید: شعر خوب، شعر پرمغز و البته شعر زیبا. خود هنر شعر اثر هم میگذارد. وقتى شعر خوب بود، وقتى استخوانبندى شعر، الفاظ شعر، خوب بود - شعرِ خوب، با مضمون خوب - تأثیرش بیشتر هم هست؛ بعلاوه که سطح ذهن مردم و فکر مردم را هم بالا مىآورد.
به جامعه نگاه کنید، ببینید جامعه به چه چیزى احتیاج دارد؟ اینها چیزهائى نیست که امروز براى امثال شما جوانها - که الحمدلله باسوادید، بافهمید، بابصیرتید - مخفى باشد. امروز مردم ما بحمدالله سطح فکرشان بالاست، ملت ما بلوغ فکرى دارد؛ شما جامعهى مداح هم همین جور. شما میدانید مردم به چه چیزى احتیاج دارند. امروز مردم به دین، به اخلاق، به ایمان راسخ، به بصیرت، به شناخت دنیا، به شناخت آخرت احتیاج دارند؛ همهمان احتیاج داریم. اینکه میگوئید فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) در محشر وارد میشود، فضاى محشر تحت تأثیر عظمت دختر پیغمبر قرار میگیرد، باید محشر را بشناسیم، قیامت را بشناسیم، هیبت جلال الهى را در محشر بدانیم؛ اینها معرفت میخواهد، اینها آگاهى میخواهد؛ قرآن هم پر است از بیاناتى که این معانى را به ما نشان میدهد، روایات هم همین جور. اینها را با زبان شعر، با همان هنرى که در شما هست، بیان کنید.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، تهران در 128 سال پیش در چنین روزی در غم و اندوه فقدان عالم مجاهد و عارف بالله آیتاللّه حاج ملا علی کنی به سوگ نشسته بود، ایشان از جمله شخصیتهای بزرگ و نامی جهان تشیع در عصر قاجار به شمار میآمد که در بامداد پنجشنبه 27 محرم الحرام 1306 هجری قمری در سن 86 سالگى، پس از عمرى ارشاد و راهنمایى، تألیف و تدریس، طرد سلطه بیگانگان و نفى حاکمیت مستبدان، چشم از جهان فروبست و جان به جان آفرین تسلیم کرد. هنگامی که خبر رحلت این عالم وارسته در شهر پیچید، تهران یکپارچه به ناله درآمد و مردم در غم از دست دادن او در شیون و فریاد شدند، بازارها و مغازهها 4 روز تعطیل شد و همانند ایام عاشورا دستههای سینهزنی در سطح شهر کوچه به کوچه به عزاداری پرداختند. در نهایت پیکر پاکش روی دوش مردم و همراه با اشک و آه و حسرت، از تهران تا شهرری تشییع شد و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی(س) به خاک سپرده شد. در ادامه تنها به گوشهای از زوایای زندگانی این عالم مجاهد اشاره میشود: * واکنش نخستین سفیر آمریکا در ایران به جایگاه ملا علی کنی آیتالله کنی در دوره خویش در قلب همه جای گرفته بود، مردم با چشم خود ساده زیستی و دوری از تجمل دنیا را در محیط زندگی او با وجود بهرهمندی از امکانات مادی، مشاهده میکردند. اولین سفیر آمریکا در ایران، در خاطرات خود چنین می نویسد: «... حکام شرع ملا یا مجتهد نامیده میشوند که بزرگترین مجتهدهای فعلی که به منزله رییس عدالتخانه حالیه ممالک فرنگ است، حاجی ملا علی کنی است ... حاجی ملا علی شخص مسنی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد، اگر چه املاک او زیاد است، مع هذا نمیخواهد جلال و ظاهر سازی به خرج دهد. وقتی در کوچهای راه میرود، بر قاطر سفیدی سوار میشود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوی او ازدحام میکنند، مثل اینکه وجودی ملکوتی است، اگر یک کلمه بگوید میتواند اعلی حضرت شاه را از سلطنت خلع کند. وقتی به نزد اعلی حضرت شاه میآید، پادشاه به جهت احترام او قیام تمام به عمل می آورد، سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول میکشیدند، به من گفتند که اگر چه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شدهایم، اما اگر حاجی ملاعلی امر کند همه شما را میکشیم!». (1) * نظر شیخ مرتضی انصاری درباره سبک زندگی ملا علی کنی زمانی فرزند ناصرالدین شاه قاجار، در سفری به عتبات عالیات، در نجف اشرف اقامت کرد، او به منظور دیدار و زیارت شیخ مرتضی انصاری به منزل ایشان رفت. آثار زهد و ورع از در و دیوار و اثاث ناچیز خانه شیخ هویدا بود؛ سفره حصیری به دیوار آویزان بود و یک چراغ پیه سوز سفالی در کنار منقل گلی، اتاق را روشن کرده بود و کمی سرگین به جای ذغال در منقل مشتعل بود. اینها اثاث خانه آن مجتهد و مرجع بزرگوار و استاد یگانه حوزه علمیه نجف اشرف به شمار میرفت. شاهزاده چون وضع اتاق را برانداز کرد، بسیار متعجب شد و سپس لب به سخن گشود و گفت: اگر ملا و مجتهد این است، پس حاجی ملا علی کنی چه میگوید؟! سخن او هنوز تمام نشده بود که چهره شیخ انصاری دگرگون شد. از جا برخاست و فرمود: چه گفتی! این کلام کفر آمیز چه بود که به زبان راندی؟! خود را جهنمی ساختی، برخیز و از نزد من دور شو، حتی به قدر یک نفس کشیدن هم در اینجا تأمل نکن، زیرا می ترسم عقوبت تو مرا هم بگیرد! شاهزاده از شیوه و سخن خود بسیار متأثر شد و به گریه افتاد، پس از آن رو به شیخ کرد و گفت: آقا ... توبه کردم، نفهمیدم، مرا عفو کنید، دیگر از این غلطها نمی کنم! شیخ چون او را پشیمان یافت، فرمود: عالی جناب! حاجی کنی حق دارد آن طور زندگی کند، زیرا در مقابل پدر تو باید به همان قسم زندگی کرد، ولی من در میان طلاب هستم، باید حالم و امور زندگیام مانند همین طلبهها باشد. *چگونه ملا علی کنی از تخریب مسجد توسط ناصرالدین شاه جلوگیری کرد زمانی به دستور شاه، خیابانی در حال احداث بود و تخریب مسجد کوچکی نیز که در مسیر این طرح قرار داشت در برنامه او بود. علما و مجتهدان تهران چون مخالفت خویش را بی نتیجه میدیدند، تصمیم گرفتند مسجد بزرگی جای آن مسجد در مکانی دیگر بسازند، حاجی ملا علی کنی چون از واقعه آگاه شد، نامهای برای شاه فرستاد و در آغاز نامه این آیه را نوشت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم، أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ» ناصرالدین شاه پس از دیدن نامه، از خراب کردن مسجد صرفنظر کرد و مسیر خیابان را تغییر داد.(3) *پینوشتها: 1- ملا علی کنی- مرزبان دین، محمد باقرپور امینی 2- بیتالمال در سیره ابرار، مصطفی علامه مهری 3- گلشن ابرار، جلد 1، صفحه 366
عباس شکوهمند - در ادامه بررسی حدیث منسوب به امام حسین که در کتابهای «محرم الحرام» و «موسوعه کلمات الامام الحسین» به نقل از تاریخ طبری آمده است که امام حسین با صلح امام حسن مخالفت کرده و خطاب به او فرموده است: «پناه میبرم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شدهای!»، با محمد حسن رجبی، مورخ و پژوهشگر دینی گفتو گو کردیم.
رجبی معتقد است این حدیث، معتبر نبوده و مفاد آن از نظر اعتقادی و تاریخی، باطل است، چرا که ما معتقدیم هر آنچه امام معصوم انجام میدهد عین حق و مصلحت اسلام است و اطاعت از امر امام بر همه شیعیان واجب است و نیز اگر امام حسین با صلح امام حسن مخالف بود، چرا در طول ده سال از دوره حکومت معاویه که با امامت امام حسین همزمان بود، به معاهده صلح پایبند ماند؟
محمد حسن رجبی در پاسخ به این سوال خبرآنلاین که در برخی کتب، به نقل از تاریخ طبری آمده است که امام حسین با صلح امام حسن مخالفت کرده و خطاب به او فرموده است: «پناه میبرم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شدهای!» ، آیا این روایت میتواند درست باشد یا نه، گفت: بطلان این مطلب کاملا مشخص است، چون ما معتقدیم که امام معصوم(ع)، حجت خداست و هر آنچه می کند عین حق و مصلحت اسلام و مسلمین است و بر همه پیروان و شیعیان، اطاعت امر امام واجب است و ولایتمداری آنها ایجاب میکند که کوچکترین تردیدی نسبت به نظر و رأی امام نداشته باشند.
وی افزود: لذا این که گفته شده امام حسین، امام حسن را از این که معاهده صلح را بپذیرد، پرهیز می دهد و میگوید خلاف سیره پدر آن بزرگواران است، این مسأله با اعتقادات ما منافات دارد و نعوذبالله نشان میدهد که امام حسین تابع ولایت امام خود نیست و برای امام خود، خط و مشی تعیین می کند، حال آن که درست برعکس این قضیه، ما نقلهایی داریم که وقتی امام حسن صلح را پذیرفت، گروهی از شیعیان که این مسأله برایشان سنگین بود، نزد امام حسین رفتند و به ایشان گفتند که اگر شما نظرتان متفاوت و مخالف برادرتان است ما با شما بیعت میکنیم و مقابل معاویه میایستیم که امام حسین فرمود این چه سخنی است که میگویید؟ آن حضرت، امام من و شماست و اطاعت او بر همه ما واجب است.
این پژوهشگر تاریخ اسلام با بیان این که اگر امام حسین با نظر امام مجتبی مخالف بود و صلح را به صلاح نمیدید – که اصلا تصور چنین مطلبی باطل است- وقتی خود به امامت می رسد باید که این صلح را کأن لم یکن بداند و آنطور که میخواهد عمل کند، اظهار داشت: حال آن که میبینیم بخش اعظم دوران امامت امام حسین یعنی حدود 10 سال و نیم از امامت آن بزرگوار در دوره حکومت معاویه بوده و در این مدت، امام حسین به معاهده صلح امام حسن با معاویه، پایبند میماند و امام حسین، روش امام محتبی را ادامه می دهد.
رجبی افزود: اگر بخواهیم بگوییم دیدگاه امام حسین چیز دیگری بوده ولی در زمانی که برادر بر او امامت دارد، ایشان سکوت و تبعیت میکند، وقتی خود به امامت میرسد باید به گونهای دیگر عمل کند، حال آنکه میبینیم کاملاً به راه امام مجتبی، اعتقاد دارد و همان راه را تا زمانی که معاویه زنده است، ادامه میدهد. بنابراین، پذیرش چنین ادعایی درباره یکی از معصومین، از نظر معرفتی برای ما به عنوان شیعه غیرقابل قبول است.
رجبی ادامه داد: ما درباره کسانی مثل عبدالله بن جعفر، محمد حنفیه و عبدالله بن عباس میگوییم که اگر شما شیعه هستید، چطور به خودتان اجازه میدهید که به امام زمانتان یعنی امام حسین رهنمود بدهید که طرف کوفه نروند و به طرف یمن بروند. اگر شما ولایتمدار بودید، نباید در برابر امام معصوم و حجت خدا اظهارنظری بکنید. حال چطور ممکن است امام حسین که خود عصمت دارد، بر امام خود اینگونه انتقاد داشته و رأی امام را نپذیرد و دیدگاه دیگری داشته باشد؟ آنچه مسلم است، امام حسین در این فراز و فرودها، در کنار امام مجتبی حضور داشته و تابع محض او بوده است.
رجبی تصریح کرد: زمانی که امام حسن به شهادت می رسد و امامت امام حسین آغاز می شود، کسانی مثل سلیمان بن صُرد خزاعی و برخی از بزرگان شیعه در کوفه به امام حسین نامه می نویسند و ضمن عرض تسلیت شهادت امام مجتبی به آن حضرت عرض میکنند حالا که خودتان امام هستید، اگر خواهان مقابله با معاویه باشید ما آمادگی داریم که شما را همراهی کنیم، اما پاسخ امام حسین این است که تا وقتی که این طاغوت زنده است، من به همان روش برادرم ادامه میدهم.
وی افزود: لذا امام حسین نظر و درخواست این افراد را برای مقابله با معاویه رد میکند. البته این مطلب به این معنا نیست که ایشان و یا امام مجتبی، بودن معاویه را به خیر و صلاح امت میدانند بلکه به خاطر انحطاط جامعه و تن دادن مردم به مطامع دنیایی، مقابله امامان ما با این طاغوت، جز شهادت خود و تثبیت موقعیت معاویه، نتیجه دیگری نمیداشت.
رجبی خاطرنشان کرد، زمانی که معاویه به امام حسین میگوید حجر بن عدی که یکی از شیعیان پدرت بود را کشتیم و او را غسل داده و هنوط و کفن کردیم و نماز خوانده و دفن کردیم. امام حسین در جواب معاویه میفرماید: به خدا قسم اگر ما به پیروانت دست یابیم و آنها را بکشیم، نه آنها را غسل میدهیم و نه کفن میکنیم و نه نماز خوانده و دفن میکنیم. یعنی امام با این کلام میخواهد بگوید شما اصلاً جزء دایره اسلام قرار نمیگیرید و ما شما را مسلمان نمیدانیم.
وی افزود: امام مجتبی نیز همین دیدگاه را داشته است. امام مجتبی وقتی با پیشنهاد صلح معاویه مواجه شد، با مردم اتمام حجت کرده و گفت: ای مردم این درخواست معاویه است در حالی که شما از پیغمبرتان شنیدهاید که فرمود خلافت بر بنی امیه حرام است و اگر معاویه را بر فراز منبر من دیدید پایین بیاورید و بکشید. لذا اگر شما رضای خدا و سعادت آخرت را میخواهید من پیشنهاد صلح او را نمیپذیرم و برویم با او مقابله کرده تا به تکلیفمان عمل کنیم اما اگر دنیا و لذات و نعمات دنیا را ترجیح میدهید، پیشنهاد صلح او را بپذیریم. مردم با کمال گستاخی اعلام کردند که لذات و نعمتهای دنیوی را ترجیح میدهند. از این باب بود که امام مجتبی مجبور به پذیرش صلح شد و با تلخکامی این وضعیت را پذیرفت. چرا که اگر نمیپذیرفت، به شهادت امام و عدم انعکاس کافی در بین مردم و عدم تبیین فساد و تباهی بنی امیه در جامعه میانجامید.
رجبی در گفت وگو با خبرانلاین تأکید کرد: ما یقین داریم که اگر امام حسن، جای امام حسین بود، همان کاری را میکرد که امام حسین کرد و امام حسین هم اگر در جای امام حسن بود و با آن موقعیت در برابر معاویه قرار میگرفت، قطعاً ایشان هم صلح را میپذیرفت و این بزرگواران کُلُّهم نور واحد، همهشان یک نور هستند و اختلاف دیدگاه و رأی در بین معصومین، معنا ندارد. این تحلیلگر تاریخ اسلام افزود: حضرت امام خمینی(ره) در جایی فرمودند که اگر همه انبیاء با هم گرد میآمدند، هیچ اختلافی بین آنها بروز پیدا نمیکرد، چون همه بر مبنای تعالیم الهی و عصمتی که دارند، یک تصمیم میگیرند و اختلافنظر و دیدگاه بین معصومین معنا ندارد.
رجبی در پاسخ به این سوال که آیا به نظر شما انتشار این گونه مطالب در کتابهایی که به دست افراد کمسواد میرسد و ممکن است شائباتی درباره شخصیت امام حسن ایجاد کند، جایز است؟ گفت: باید بررسی شود که آیا این کار از روی سهو و جهل صورت گرفته یا خدای ناکرده به صورت عمد و آگاهانه انجام می گیرد تا در بین شیعیان، تزلزلی در مسائل اعتقادی پدید بیاید و مردم تصور کنند که ائمه با هم اختلاف دیدگاه داشتهاند و نظرات متفاوتی را ارائه میکردند. این مطلب از منابع اهل تسنن أخذ شده و باید منتشرکنندگان این کتابها، حاشیهای زده و بنویسند که این عبارات از منابع اهل تسنن است و نه شیعه.
وی تأکید کرد: شیعه معتقد است که تک تک ائمه اگر در جایگاه هر یک از امامان دیگر بودند، همان کار را میکردند که دیگری کرد. در همان تاریخ طبری که مأخذ این ادعاست، آمده که امام حسن گرایشات عثمانی داشته و با پدر بزرگوارش، علی(ع) اختلاف نظر داشت. این مطلب را ما از مبنا پوچ میدانیم. چگونه ممکن است امام حسن طرفدار خلیفه غاصب بوده و با امام و مولای خود، اختلاف نظر داشته باشد؟ حتی طبری نقلی را آورده که امام حسن به پدرش میگوید در آن قضیه گفتم فلان کار را بکن، گوش نکردی!
آیا این سخن از زبان یک فرد عادیِ ولایتمدار پذیرفتنی است، چه رسد به این که از زبان امام معصوم در برابر امام معصوم دیگر بیان شود؟ اینگونه مطالب کاملاً غلط است.
برای دانلود قرائت بسیار زیبای استاد عبدالباسط
سوره های شوری 49 – آخر،قاف1-11 تکویر،شمس کلیک کنید
امام زاده اسحاق مینودشت
برگرفته از وبلاگ آقای علیرضا حصارنوی
جاذبه های دینی ( زیارتگاهها و امامزاده ها ) :
شهرستان مینودشت افزون بر آن که یک شهرستان تاریخی و کهن می باشد ، یک سرزمین مذهبی با مردمانی بسیار متدین و مومن است ، که دارای امامزاده ها و زیارتگاههای بسیاری می باشد ، که همگی آنها مورد احترام و تکریم عموم مردم منطقه و محل رجوع و زیارت شیفتگان اهل بیت است.
زیارتگاه امامزاده جعفر :
این زیارتگاه در داخل شهر مینودشت و در محله پسرک قرار دارد ، و بارگاه شهیدان انقلاب اسلامی نیز در محوطه آن قرار دارد. اهالی محل و مسافران امام رضا ( ع ) همه روزه به زیارت آن بزرگوار می آیند ،
محوطه زیارتگاه جدول بندی و باغ های مشجر آن را احاطه کرده است . این زیارتگاه بزرگ و صاحب کرامات و مورد توجه علما و بزرگان دین منطقه می باشد. دارای مسجد و شبستان و گازکشی است.
زیارتگاه امام عبداله روستای ده عبداله :
این زیارتگاه در 5 کیلومتری شمال غربی مینودشت و در روستای ده عبداله از توابع بخش مرکزی قرار دارد. مقبره آن در کنار قبور مسلمین و شهیدان انقلاب اسلامی واقع است. اهالی منطقه بعلت داشتن کرمات و معجزات فراوان به زیارت می آیند.
امامزاده اسحاق روستای قلمی :
این زیارتگاه در 7 کیلومتری شهر مینودشت و در روستای قلمی از توابع بخش مرکزی قرار دارد. نمای شبستان آن هم اکنون به اتمام رسیده است. اطراف زیارتگاه ، مزار شهیدان انقلاب اسلامی و سایر مسلمین است. این امامزاده معجزات و کرامات زیادی دارد ، و مکان آن از آب و هوای مناسب برخوردار است. و در کنار جاده ترانزیت تهران – مشهد قرار دارد. نسبت ایشان با 6 واسطه به امام جعفر (ع) می رسد.
امامزاده موسی روستای بازگیر :
زیارتگاه امامزاده موسی در جنوب غربی روستای بازگیر و در 3 کیلومتری شمال غربی مینودشت واقع است ایشان یکی از پانصد نفر از سادات و یاران امامزاده یحیی بن زید بوده است ، که پس از شهادت وی توسط دشمنان دین به شهدت رسیدند. نسبت ایشان با چند واسطه به حضرت موسی بن جعفر (ع) می رسد. پیرامون این زیارتگاه قبور مومنین و شهیدان انقلاب و یک درخت چنار تنومند و یک درخت نظر کرده وجود دارد این امامزاده از قدیم مورد توجه اهالی منطقه و روستاهای مجاور بوده است و از این امامزاده کرامات ها و معجزات فراوانی دیده اند.
بقعه متبرکه قزل امام روستای قره چشمه :
روستای قره چشمه در کمربندی شهرستان آزادشهر به مینودشت قرار دارد ، که با شهر مینودشت 15 کیلومتر فاصله دارد. زیارتگاه قزل امام فاقد شجره نامه است ولی برابر با اظهارات بزرگان و معتمدین ، قزل امام ، خواهر امامزاده آق امام است. زیارتگاه آق امام بر کوهی مرتفع در نزدیکی شهرستان آزادشهر قرار دارد.
بقعه مبارکه سکینه خاتون :
این زیارتگاه در روستای قلعه قافه از توابع بخش مرکزی مینودشت قرار گرفته است ، و با شهر مینودشت 35 کیلومتر فاصله دارد. زیارتگاه سکینه خاتون فاقد شجره نامه بوده و برابر با اظهارات بزرگان و معتمدین ، نسبت ایشان به امام حسین (ع) می رسد. این زیارتگاه دارای کرامات و معجزات فراوانی بوده است ، از جمله شفای بیماران ، شفای بیماران اهلی و نیز گاه سوگند افراد منطقه است. بقعه مبارکه سکینه خاتون در یک محیط کوهستانی و جنگلی با صفا قرار گرفته و از امکانات رفاهی شامل آب و برق ، جاده آسفالته و تلفن برخوردار است.
بقعه مبارکه حضرت پیر (ع) :
این بقعه در روستای سرخو از توابع بخش مرکزی واقع شده است ، و با مینودشت 12 کیلومتر فاصله دارد. بقعه مبارکه حضرت پیر در یک محیط جنگلی زیبا قرار دارد ، و دارای آب ، برق جاده آسفالته و زائرسرای می باشد. نسبت حضرت پیر (ع) به امامان می رسد.
زیارتگاه حضرت بی بی حلیله و بی بی سکینه :
زیارتگاه بی بی حلیله و بی بی سکینه در بدنه شرقی روستای گوگل و در فاصله 2 کیلومتری شرقی از پلیس راه مینودشت واقع شده است. این زیارتگاه در واقع محل تدفین دو تن از امامزادگان خانم بنام های بی بی حلیله و بی بی سکینه است ، که در گذشته های دور به خاک سپرده شده اند ، لیکن کسی از محل دقیق قبر آنان مطلع نیست.
مردم از چند سال اخیر بواسطه خواب نما یکی از افراد روستای گوگل ، از وجود این امامزادگان مطلع می شوند. در گذشته ساختمان مرده شورخانه روستا در این محل بوده و مردم روستای گوگل ، مردگان خود را در این محل شستشو و غسل می داده اند. فردی در خواب می بیند که این امامزادگان به خوابش آمده و از او درخواست می کند ، که به مردم روستا اطلاع دهد ، که دیگر مردگان خود را در این مکان شستشو ندهند ، زیرا باعث رنجش و بی حرمتی آنان می شود.
در حال حاضر دیگر از این ساختمان مرده شور خانه استفاده نمی شود ، و بلااستفاده رها شده است. و مردم روستای گوگل و سایر روستاها و شهرهای دور و نزدیک برای زیارت به این مکان می آیند. و زیارت شامل دعا خواندن ، نمازگزاردن و پخش خوراک نذری است.
در مجاورت ساختمان مرده شور نهرآبی جاری است ، و درخت تنومند صنوبری دیده می شود ، که مردم برای برآمده شدن حاجات خود و رفع گرفتاریهای خویش به آن دخیل می شوند ، و نخ یا پارچه گره می زنند.
بقعه متبرکه جعفر (ع) :
این زیارتگاه در روستای قانجق شهرک از توابع بخش گالیکش قرار دارد ، و با شهر گالکش 12 کیلومتر فاصله دارد. بقعه متبرکه حضرت جعفر (ع) دارای کرامات و معجزات زیادی است ، و افراد منطقه همه روزه به زیارت آن می روند. این بقعه دارای چهار باب زائرسرا است.
بقعه متبرکه بابا تکیه :
این بقعه شریف در دامنه شمالی نیلکوه و در حاشیه جنوب غربی روستای پاسنگ بالا از توابع بخش گالیکش واقع شده است ، و با شهر گالیکش حدود 12 کیلومتر فاصله دارد. برابر با شجره نامه موجود در این بقعه ، بابا تکیه همان آصف برخیا ، وزیر و جانشین حضرت سلیمان نبی (ع) است. اطراف بقعه مزار مسلمین و شهیدان انقلاب اسلامی و درختان نذرکرده و درخت کهنسال وجود دارد ، و این زیارتگاه از امکانات آب ، برق و جاده آسفالته و زائرسرا برخوردار است.
زیارتگاه بی بی حلیمه :
زیارتگاه بی بی حلیمه در حاشیه شرقی روستای ینقاق از توابع بخش گالیکش قرار گرفته است. و با شهر گالیکش 15 کیلومتر فاصله دارد. اطراف زیارتگاه درختکاری شده است.ومزار مسلمین وشهیدان انقلاب درمحدوده آن قراردارد.اهالی منطقه به علت داشتن معجزات وکرامات ازراه دور ونزدیک به زیارت آن می روند.درمجاورت قبربی بی حلیمه چند درخت نظرکرده ویک انجیر و توت جوانی که در آغوش هم رشته اند،دیده می شود.جاده آسفالته گنبد – کلاله به فاصله 300متری زیارتگاه واز شمال آن می گذرد.
بقعه متبرکه سید علی اکبر حسینی(پیربخشی) :
بقعه متبرکه سیدعلی اکبر حسینی معروف به پیر بخشی در روستای فارسیان از توابع بخش گالیکش قرار گرفته است، و با شهر گالیکش 15کیلومتر فاصله دارد.زیارتگاه در محلی کوهستانی صعب العبور وخوش آب وهوا قرار دارد،ودارای شبستان است.سیدعلی اکبر حسینی یا پیر بخشی از سادات حسینی بوده و دارای اعجاز وکرامات معروف می باشد.
بقعه متبرکه حضرت قاسم(ع) :
این زیارتگاه در روستای پنو از توابع دهستان نیلکوه وبخش گالیکش قرار دارد،وبا شهر گالیکش 20کیلومتر فاصله دارد. ونسب ایشان به سادات می رسد. افرادمنطقه همه روزه به زیارت آن می آیند،ودارای شبستان قدیمی وزائرسرا وآب و برق و جاده می باشد.
بقعه متبرکه سید حسن نبی :
بقعه متبرکه سید حسن نبی درروستای کیارام از توابع بخش گالیکش واقع شده است. وباشهر گالیکش 22کیلومتر فاصله دارد.به گفته بزرگان منطقه،سید حسن نبی از نواده های حضرت علی(ع) است.این زیارتگاه دارای آب و برق وجاده وشبستان می باشد.