آتشسوزی در پارک ملی گلستان. (مهر)
نظر |
قدس آنلاین: افراط در خوردن علاوه بر آنکه موجب بروز مشکلات جسمی می شود انسان را از انجام اعمال عبادی نیز بازمی دارد.
در گفتگوی زیر که حضرت یحیی علیه السلام با شیطان انجام داده به نکته مهمی اشاره شده که معمولا خیلی از ما ها نسبت به آن بی توجهیم.
در روایتی از امام رضا علیه السلام آمده است:
حضرت یحیی علیه السلام به شیطان گفت :آیا شده است که لحظه ای بر من تسلط یابی؟
پاسخ داد:نه ولی در تو خصلتی است (که من دوست دارم و )مایه تعجب من است
یحیی علیه السلام گفت:آن چیست؟
گفت:تو آدم پرخوری هستی ،پس هنگامی که غذا می خوری سنگین می شوی و همین امر باعث می شود که از قسمتی از نماز مستحبی و شب زنده داری باز بمانی
یحیی علیه السلام گفت :من با خدا عهد می بندم که از این پس غذای سیر نخورم تا خدا را ملاقات کنم
شیطان گفت:من نیز با خدا عهد می بندم که هرگز مسلمانی را نصیحت نکنم تا خدا را ملاقات کنم
سپس خارج شد و بعد از این جریان به سوی او (یحیی )باز نگشت
امالی طوسی ص 338)
به گزارش جنوب نیوز به نقل از فارس، در همین نزدیکی در یکی از استانهای جنوبی روستایی قرار دارد که حدود 400 خانوار دارد و فقط یک خانواده آن شیعه هستند. آن هم چه شیعه با معرفتی که در این زمانه نظیرشان کم پیدا میشود! این خانواده با اینکه خودشان فقیر هستند یک حسینیه کوچک در کنار منزلشان ساختهاند. این حسینیه با شرایط خاصش میتواند گوشهای از مظلومیت اهلبیت(ع) را در مملکت شیعه به تصویر بکشد، با همکاری مسئول گروه جهادی مروجین مذهب با این خانواده مظلوم اما بلندهمت گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید. *خودتان را معرفی کنید: - «ف.م» هستم که سه خواهر و سه برادر دارم. *برادرانتان پیش شما هستند؟ -دو تا از آنها در بندرعباس کارگر هستند، دیگری در خانه پدرزنش در نزدیکی ایرانشهر زندگی میکند و کار ندارد. *در واقع شما اینجا تنها هستید؟ -همراه با پدر، مادرم و دو خواهر دیگرم اینجا زندگی میکنیم. *روستای شما چند خانوار دارد؟ - حدود 400 خانوار است. *شما تنها خانواده شیعه این منطقه هستید؟ -بله! حتماً حکمتی داشته است که ما اینجا باشیم تا از اباعبدالله الحسین(ع) یاد کنیم. * شما به اینجا مهاجرت کردید؟ -پدرم مال این روستا نیست، مادرم ساکن این روستا بوده، به همین دلیل پدرم در اینجا سکونت کرده است، همه ما در اینجا به دنیا آمدهایم. *پدرتان از ابتدا سنی مذهب بوده است؟ -نه، ایشان از ابتدا شیعه بوده است. *مادرتان چطور؟ -نه مادرم، چهار سالی میشود که شیعه شده است. *اینکه شما تنها خانواده شیعه این روستا هستید، برای شما مشکلاتی نداشته است؟! - چرا! در سالهای اولی که حسینیه را راهاندازی کردیم، به ما خیلی فشار میآوردند، حتی موقعی که روحانی برای مراسم عزاداری به حسینیه میآمد، برخی افراد روی پشتبام میرفتند و مسخره میکردند، اما ما در مجالس با مهربانی نه با جنگ و دعوا برای آنها توضیح میدادیم که این کار آنها اشتباه است. *حسینیه را چگونه ساختید؟ -اول خانه و حسینیه یکی بود، برای ما هم سخت بود، اما تمام مراسم را توی حسینیه برگزار میکردیم، الان سه سالی می شود که حسینیه ساختهایم. *در حسینیه چه مراسمهایی برگزار میکنید؟ - در ایامی که روحانی و مداح میآید -فاطمیه، محرم، صفر و ماه رمضان- مراسم میگیریم و خرج میدهیم، از خواندن زیارت عاشورا، دعای توسل گرفته تا دعای ندبه و خواندن دعای جوشن کبیر در ماه رمضان، اگر موقعی هم روحانی نداشته باشیم، نوار میگذاریم و با نوار مراسم را برگزار میکنیم، برخی مواقع هم خودمان روضه میخوانیم، البته بعضی از مردم خودشان به حسینیه میآیند، برخی دیگر هم خودمان میرویم و دعوتشان میکنیم. * غذا هم میدهید؟ - بله من و خواهرم آشپزی میکنیم. * مراسم را برای چه کسانی برگزار میکنید، با توجه به اینکه شما تنها خانواده شیعه این روستا هستید؟! - بعضی از اهل سنت روستا هم در مراسم ما حضور پیدا میکنند، برای خانمهای روستا کلاس قرآن میگذاریم، البته چند نفری هم شیعه شدهاند و بعضی هم دوست دارند که شیعه شوند، اما پدر و مادرشان اجازه نمیدهند. نمایی از روستا *رفتار مردم روستا با شما چگونه است؟ -اکثر افراد این روستا بر ضد ما کار میکنند، مثلاً وقتی روحانی اینجا میآید، اعتراض میکنند. به ما میگویند برای چه اذان پخش میکنید، چرا تنها برای یک خانواده اذان پخش میکنید؟! * با وجود این همه سختی چرا از این روستا نمیروید؟ -درست است که ما تنها خانواده شیعه این روستا هستیم، اما به خاطر برپا داشتن مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) هیچ وقت راضی نیستیم محل را ترک کنیم، اگر ما روستا را ترک کنیم، دیگر نامی از اهلبیت(ع) برده نمیشود. *ممکن است که شما در این مسیر خیلی اذیت شوید؟! -ما به خاطر زنده نگه داشتن اسم اباعبدالله(ع) این روستا را ترک نمیکنیم، هر چقدر هم به ما فشار بیاورند و اذیتمان کنند، هرگز بر نمیگردیم.(با تحکم خاص) * با اینکه شما در مضیقه مالی قرار دارید، اما در مراسم خرجی میدهید! - اگر کسی از افراد خانواده درآمدی داشته باشد و پولی به دستمان برسد و روز شهادت یکی از ائمه نزدیک باشد، آن پول را خرج نمیکنیم و در مراسم ائمه خرج میکنیم. *فقط شیعهها در مراسم شما حضور پیدا میکنند؟ -نه سنیها هم میآیند، هنگامی که برای مراسم ناهار یا شام درست میکنیم، اهالی روستا میآیند و غذا میگیرند. آشپزخانه * این گونه که بر میآید، شما برای تأمین هزینههای زندگی در مضیقه هستید؟ -بله! مدتی است که پدرم دیگر کار نمیکند، البته خدا میرساند و اعتقاد داریم که اهل بیت(ع) ما را تنها نمیگذارند. *شما دستنوشتههایی دارید، اینها را برای چه نوشتهاید؟ -راستش یکسری حرفها توی دلم بود و از خدا میخواستم کسی اینجا بیاید تا درد دلهایم را به او بگویم که ما چقدر در این روستا سختی میکشیم، برای همین هر چیزی که به نظرم میآمد یا در دلم بود را مینوشتم تا چیزی از قلم نیفتد. *برای امام زمان(عج) هم نوشتهاید؟ -بله! بعد از نماز و خواندن دعای فرج در دفترم درد دلهایم را یادداشت میکنم، هنگامی که پیش خودم فکر میکنم و به یاد سختیهای مراسم عزاداری و گرمای بیش از حد اینجا میافتم، میبینم که این سختیها با سختیهایی که امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) کشیدند، قابل مقایسه نیست، درست است که این شرایط سخت است، اما این سختیها کجا و آن کجا! *در همین روستا درس خواندید؟ - نه در روستای دیگری * این روستا مدرسه هم دارد؟ -بله! تا مقطع راهنمایی دارد * شما تا چه مقطعی درس خواندید؟ - دیپلم دارم. *حوزه علمیه هم رفتید؟ -بله، هنگامی که دبیرستان بودم، صبحها به مدرسه و بعد از ظهرها حوزه علمیه میرفتم، از آنجایی که در آن مدرسه بیشتر اهل سنت بودند، خیلی ما را اذیت میکردند و از اینکه من حوزه میرفتم خیلی ناراحت بودند، برای همین جوری حوزه میرفتم که آنها متوجه نشوند. منزلی که در ابتدا هم حسینیه بود و هم خانه *با ماشین به مدرسه میرفتید؟ -نه یک ساعت و نیم با پای پیاده به مدرسه میرفتم و حوزه هم از مدرسه خیلی فاصله داشت، خیلی اذیت میشدم. *مثل اینکه چند نفر از اهالی را شیعه کردید؟ -در حوزه که درس میخواندم، ماه رمضان که میشد میگفتند بروید احکام را بگویید، من هم میرفتم و به اهالی روستا میگفتم بیایید تا قرآن یادتان بدهم،خواندن قرآن در ماه رمضان ثواب دارد، در کنار قرآن از اهلبیت(ع) میگفتم و میگفتم که حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(ع) چگونه شخصیتی هستند. وقتی اینجا میآمدند میگفتند رفتار شما خیلی خوب است،در حالی که مولویهای ما اخلاقشان تند است، من هم میگفتم این اخلاق و رفتار تأثیرش از اهلبیت(ع) است، چرا که آنها الگوی ما هستند، خلاصه کم کم با آنها صحبت می کردیم و میگفتند که میخواهیم شیعه شویم، البته بعضی از آنها که مریض بودند و شفای خود را از اهلبیت گرفتند، شیعه شدند و ما هم راهنمایی کردیم. * فامیلهای شما هم شیعه هستند؟ - نه اکثرا سنی هستند. *رفت و آمد دارید؟ - بعضی از فامیلهای مادرم به خاطر اینکه شیعه شدهایم با ما قهر کردهاند. *همسر شما شیعه است؟ -بله! البته دو دختر عمو دارم، بعد از اینکه ازدواج کردند، با اجبار همسرشان سنی شدند، برای همین من با یک شیعه از یک استان دیگر ازدواج کردم، چرا که در فامیل خودمان خواستگار شیعه نداشتم، الان هم خواهر بزرگترم به خاطر همین مشکل 28 سال دارد، اما ازدواج نکرده است، البته خواستگارهای سنی دارد که حاضرند سه میلیون تومان هم به پدرمان بدهند، اما مادرم میگوید اگر دخترم شصت سالش هم شود، او را به سنی نمی دهم، خواهرم حاضر است با یک شیعه کور ازدواج کند اما با سنی ازدواج نکند. * شرطی هم گذاشتید؟ -بله! با امام حسین(ع) عهد بستهایم که هر گاه شوهر کردیم، باید ماه رمضان، محرم و صفر اینجا باشیم تا در حسینیه مراسم عزاداری برگزار کنیم تا اسم اهل بیت(ع) همیشه اینجا باشد. *یعنی به همسرتان این شرایط را گفتید؟ - بله وقتی خواستگاری آمدند، گفتم که من در این ایام باید اینجا باشم، زیرا با اباعبدالله(ع) عهد بستم که هر کجا باشم این ایام را اینجا باشیم. * از امام حسین(ع) چه درخواستی کردید؟ - گفتم: یا اباعبدالله ما در یک روستایی هستیم که خیلی مظلومیم، البته هر چقدر مظلوم باشیم به پای مظلومیت شما نمیرسد. (گریه بسیار) موانع ایجاد شده برای تردد این خانواده شیعی * آب شما را بستند؟ در ماه رمضان آب نداشتید؟! - بله لوله آب ما را بریدند و ما در ماه رمضان آب نداشتیم و مجبور بودیم برویم از یک چشمه آب بیاوریم، یک چاه آب زده بودیم، اما آنها رفتند و یک کم آن طرفتر چاه زدند و 3 تا پمپ گذاشتند که باعث شد چاه آب ما خشک شود، راههای اصلی به سمت خانه ما را با چوب بستند تا هنگامی که روحانی به حسینیه ما میآید نتواند به راحتی عبور کند. *شما بیشتر از نبود روحانی ناراحت هستید تا نبود امکانات مانند آب و برق! -روحانی وقتی اینجا میآید، به طبع آن مراسم عزاداری با شکوهتر است و ذکر اباعبدالله(ع) گفته میشود، ولی وقتی روحانی نیست، نمیتوانیم مراسم خوبی برگزار کنیم. *به نظر شما اینجا شبیه کربلا نیست، آب و راه را به روی شما میبندند و هوا به شدت گرم است! - (گریه) * همیشه چادر میپوشید؟ - بله * در گرما اذیت نمیشوید؟ - درست است که در گرما اذیت میشویم، اما باید این حجاب و عفاف باشد. * در شهر، برخی بانوان با اینکه شیعه هستند اما حجاب درستی ندارند، شما چطور در این گرمای زیاد حجابتان این گونه است؟ - ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است/ ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است از آنجایی که خانه ما روی بلندی قرار دارد، اگر لباس و چادرمان رنگی باشد، جلب توجه میکند و میگویند ببینید شیعهها چطوری هستند! * از ابتدا این مکان را برای زندگی انتخاب کردید؟ -بله، اینجا برای پدربزرگ مادریم بود، پدرم اینجا را درست کرده، با الاغ وسیلهها را بالا آورد و ما هم بلوک را بالای سرمان میگذاشتیم و میآوردیم و به سختی این حسینیه را درست کردیم. نمای درونی حسینیه الزهرا(س) روستا *وضعیت حسینیه شما خیلی بهتر از خانه شماست؟! ـ این دو اتاق از ابتدا بوده و خیلی قدیمی است، داخلش که بروید، سیمانهایش ریخته و دیوارش ترک خورده است. *چرا حسینیه تفاوت زیادی با محل زندگی شما دارد؟ - برای اینکه مکان مجلسی که برای اباعبدالله الحسین(ع) گرفته میشود، باید خوب باشد، ما هرگز راضی نمیشویم که خودمان در جای بهتری باشیم، نه این کار را نمیتوانیم بکنیم، آنجا باید خیلی خوب باشد تا مردم به کوچکترین بهانهای دور نشوند. *از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، متشکریم. - از زحمات شما و حجتالاسلام رضایی برای سر زدن به حسینیه الزهرا(س) نهایت تشکر را دارم، امیدوارم که خداوند ما را از پیروان راستین امیرالمؤمنین(ع) و خانم فاطمه زهرا(س) قرار دهد. نمای درونی منزل به گزارش فارس، گروه جهادی «مروجین مذهب» ترویج مذهب در مناطق محروم را هدف اصلی خود قرار دادهاند و این خانواده و محرومین دیگر این شهرستان را مورد حمایت مادی و معنوی خود قرار میدهند، علاقهمندان میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر از فعالیتهای این گروه و کمک به خانواده مذکور به نشانی www.seza.ir مراجعه کنند.
فاصله میان منزل تا حسینیه
ثبت نخستین ازدواج همجنس بازان وهابی
منطقه «سوفران» پاریس، دیروز شاهد نخستین مراسم ازدواج بین دو همجنسباز وهابی بود و آنگونه که گفته شده، این عقد ازدواج براساس سنت و آیین وهابیت برگزار شده است.تاکنون اعلام نشده که کدام عاقدی حاضر به جاریکردن صیغه عقد برای این دو همجنسباز وهابی شده است و البته برخی رسانههای از “محسن هندریکس” به عنوان عاقد نام بردهاند. اما آنچه مورد تأکید قرار گرفته آن است که این دو زوج که شیفته یکدیگر شدهاند یکی وهابی و دیگری سلفی بودهاند و ازدواجی را برای خود برگزیدهاند که در نوع خود در فرانسه نخستین به شمار میآید. در این جشن عقدکنان، یکی از مسیحیان شرکتکننده و نیز یک یهودی حاضر، برای این زوج همجنسباز وهابی به قرائت دعای خیر و طلب برکت از کتابهای ادعیه خود کردند. آقای “لودویگ محمد زاهد”یکی از طرفین در گفتوگو با یکی از شبکههای تلویزیونی فرانسه گفت که امام جماعت یکی از مساجد مناطق پیرامون پاریس که خواست نامش فاش نشود، صیغه عقد این دو همجنسباز را جاری کرد. لودویگ محمد زاهد (عروس) در این مصاحبه اعلام کرد: «قصد ما از اجرای این مراسم ازدواج، این بود که باعث یک تحول و حرکت رو به جلو برای انجام گفتوگو و اتحاد تمدنها، فرهنگها و ادیان مختلف دنیا باشیم. ما در سال 2006 میلادی در کشور آفریقای جنوبی ازدواج کرده بودیم اما کشور فرانسه، ازدواج همجنسگرایان را به رسمیت نمیشناسد و من امیدوارم که در انتخابات ریاستجمهوری آینده، با پیروزی جناح چپ، شاهد رسمیتیافتن همجنسبازی در فرانسه باشیم.»
روزی حضرت موسی (ع)رو به بارگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود:بار الها، می خواهم بدترین بنده ات را ببینم.
ندا آمد: صبح زود به در ورودی شهر برو. اولین کسی که از شهر خارج شد، او بدترین بنده ی من است.
حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت. پدری با فرزندش، اولین کسانی بودند که از شهر خارج شدند.
پس از بازگشت، رو به درگا خداوند کرد و ضمن تقدیم سپاس از اجابت خواسته اش، عرضه داشت: بار الها ، حل می خواهم بهترین بنده ات را ببینم.
ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو. آخرین نفری که وارد شهر شود، او بهترین بنده ی من است.
هنگامی که شب شد، حضرت موسی به در ورودی شهر رفت…
دید آخرین نفری که از در شهر وارد شد، همان پدر و فرزندش است! رو به درگاه خداوند، با تعجب و درماندگی عرضه داشت: خداوندا!چگونه ممکن است که بد ترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد!؟
ندا آمد:
ای موسی، این بنده که صبح هنگام میخواست با فرزندش از در خارج شود، بدترین بنده ی من بود. اما… هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم افتاد، از پدرش پرسید:بابا! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟
پدر گفت:زمین.
فرزند پرسید: بزرگ تر از زمین چیست؟
پدر پاسخ داد: آسمان ها.
فرزند پرسید: بزرگ تر از آسمان ها چیست؟
پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت:فرزندم. گناهان پدرت از آسمان ها نیز بزرگ تر است.
فرزند پرسید: پدر بزرگتر از گناهان تو چیست؟
پدر که دیگر طاقتش تمام شده بود، به ناگاه بغضش ترکید و گفت:عزیزم ، مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست، بزرگتر و عظیم تر است.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس چندی پیش بود که برخی سخنان منعکس شده از سوی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در برخی رسانههای اجتماعی جنجالساز شد. این روزها و در حالی که غرب به محوریت ایالات متحده آمریکا تبلیغات روزافزونی را در خصوص بکار بردن سلاحهای شیمیایی در مناطق درگیری ارتش سوریه با تروریستهای مسلح تکفیری آغاز کرده است و تحلیلگران بین المللی آن را زمینهساز اقدام نظامی علیه کشور میدانند، بخشی از سخنان هاشمی رفسنجانی در دیدار با مردم اصفهان در هفتم شهریور در جماران موجب این شبهه شد که موضع کشورهای فوق مورد تائید رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است در حالی که این اظهارات مواضع جمهوری اسلامی ایران نیست و وی در جایگاه اتخاذ چنین سیاست های برای نظام نیست. البته این اظهار نظر در میان سخنان رسمی تائیدشده که از سوی پایگاه اطلاعرسانی مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شده است وجود ندارد، اما روز بعد خانم نعیمه اشراقی که به عنوان یک فعال اصلاحطلب فعالیت میکند در صفحه فیسبوک خود درباره سخنان هاشمی رفسنجانی درباره سوریه نوشته بود که آقای هاشمی رفسنجانی در ملاقات با جمعی از مردم اصفهان در ارتباط با بمباران اخیر سوریه سخنانی بدین مضمون مطرح کردهاند که دولتی که ملت خود را بمباران شیمیایی کند عواقب سخت آن را خواهد دید، همانگونه که صدام در بمباران حلبچه ننگ ابدی را بر خود خرید و دچار چنین سرنوشت هولناکی شد. البته نهم شهریور یعنی 2 روز بعد رضا سلیمانی مدیرکل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتوگو با خبرگزاری فارس این مطلب را تکذیب کرد و ضمن شایعه دانستن آن تاکید کرد که موضع آقای هاشمی درباره سوریه، فلسطین و لبنان کاملا روشن است و با یک شایعه مخدوش نمیشود. البته در همان روز نهم شهریور و در حالی که زمان چندانی از این تکذیبیه نگذشته بود که انتشار سخنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم سالگرد ارتحال آیتالله صالحی مازندرانی در شهر شیرگاه سوادکوه مازندران بار دیگر سبب شد تا توجه افکار عمومی به بحث سوریه در سخنان هاشمی رفسنجانی برانگیخته شود. در این سخنرانی که از سوی رسانههای مختلف و به ویژه رسانه های اصلاح طلب مورد پوشش خبری قرار گرفت هاشمی رفسنجانی با اشاره به اینکه مردم سوریه در این 2 سال آسیبهای فراوانی دیدهاند، گفت: زندانها مالامال از مردم است و دیگر ورزشگاهها را بدل به زندان کردهاند بیش از صد هزار نفر کشته و میلیونها آواره وضعیت سوریه را بیش از پیش نمایان میکنند. هاشمی رفسنجانی در ادامه سخنان خود تصریح کرد: مردم از طرف حکومت خودشان مورد حمله شیمیایی واقع شدهاند و حالا هم باید منتظر حمله خارجیها باشند. به نظر میرسد بار دیگر هاشمی رفسنجانی موضع کشورهای غربی را در قبال بحث سوریه تائید کرده است و بهانه آنها را برای حمله به سوریه مورد قبول می داند. ممکن است بار دیگر روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام این اخبار و این سخنان را که به نقل از آیتالله هاشمی مطرح شده است تکذیب کنند اما سوال اینجاست که رسانهها باید حرف رئیس مجمع تشخیص را باور کنند یا حرف روابط عمومی این نهاد را.