به گزارش صراط، 12روز عیدی که ایرانیان باستان جشن می گرفتند و حسن ختامش را در طبیعت می گذراندند، با گذشت زمان به خرافه های خارجی پیوند خورد تا 13 فروردین روزی باشد که باید آن را به در کرد و از شر بلاهایش به طبیعت پناه برد. حتی نحسی سیزده تا آنجا بالا گرفت که تا چند دهه قبل، کسی حق نداشت روز سیزده بدر برای دید و بازدید جایی برود؛ مگر این که خودش را برای شنیدن لقب نحس و بدیمن آماده می کرد. دید و بازدید رفتن در روز 13 فروردین در تهران قدیم به معنی نحوست بردن به خانه دیگری بود و هنوز هم در بعضی از شهرهای کوچک گفته می شود که تمام بلاهای یک سال در روز سیزده فروردین نازل می شود و مهمان ناخوانده این روز، کسی است که بلاها با قدم او به خانه میزبان می آیند!
نحوست عدد 13 فقط به مرزهای ایران محدود نمی شود. سیزده در بسیاری از کشورها عدد بدیمنی است. به همین دلیل، مسیحیان هیچ وقت سیزده نفری سر یک میز غذا نمی خورند. خرافاتی های امریکا مبتکر عدد 12+1 بوده اند و مردم سوئد، اگر تعطیلات آخر هفته شان به سیزدهم بیفتد می گویند هفته نحسی در راه دارند. خرافات درباره نحسی 13 تا جایی بالا گرفته است که در بعضی از خطوط هواپیمایی، صندلی شماره سیزده وجود ندارد و بعد از صندلی 12 هواپیما، صندلی 14قرار دارد!
اما درباره این که 13 از چه زمانی در ایران تبدیل به یک عدد نحس شد، برخی از محققان عقیده دارند که اعتقاد به نحوست عدد سیزده اثری است که از ارتباط و مجاورت با عالم مسیحیت به زرتشتیان و بعد از آنان مسلمانان انتقال پیدا کرد. چون یهودای اسخریوطی یکی از دوازده حواری مسیح، نقشه کشید تا مسیح را تسلیم مخالفانش کند و او سیزدهمین فردی بود که به جرگه مسیح و یازده شاگرد دیگرش در آمده بود، مسیحیان سیزده را نحس دانستند. چون با سیزده نفره شدن جمع مسیح و یارانش، مسیح گرفتار و محاکمه و به دار آویخته شد.
نظر بدهید |
مسئله حجاب و مسائل جنسی و جنسیتی را تحت احساسات جوانی دختر یا پسر نمیشود بررسی کرد، و نگاه غیر احساساتی باید به آن داشت.
آیتالله صافی گلپایگانی در پاسخ به نامه دختر جوانی درباره حجاب گفت: مساله حجاب را تحت احساسات جوانی نمیتوان بررسی کرد
مرجع عزیز و عالیقدر آیت الله صافی گلپایگانی
سلام علیکم؛
من فاطمه 21 ساله هستم. شما را بارها در مشهد دیدهام، و به شما به چشم یک پدر معنوی نگاه میکنم. آقا من یک دختر بدحجاب هستم، راستش نمیدانم حجاب چیست؟ چرا حجاب بر ما واجب است؟ چرا حجاب ارزش است؟ آیا چادر یک تکه پارچه با ارزش و مقدس است؟ دختر 9 ساله از چادر چه میداند؟ چرا فقط در دین ما چادر و حجاب وجود دارد، یعنی پیامبران دیگر نمیدانستند؟!
آیا معنای پوشش، نبودن من در جامعه نیست؟ پس چگونه باید برای جامعه مفید باشم؟چرا ما زنان باید تاوان دلهای مریض بعضی مردان را بدهیم؟ آیا بهتر نیست حجاب در کشور اختیاری باشد؟ لطفاً مرا نصیحت کنید و به سؤالاتم جواب دهید که من پیجوی حقیقتم. منتظر پاسخ شما هستم.
آیتالله صافی گلپایگانی در پاسخ این نامه بیان داشته است:
بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم السلام و رحمه الله
دخترم! انشاءالله تعالی تندرست و سعادتمند باشید و اندیشههای نیک و درست را در خود پرورش دهید.
نامه شما را خواندم. از بیداری باطن و معنویت پاک و اصالت فطرت شما امیدوار شدم.
نوشتهاید پیجوی حقیقت هستید و نصیحت میخواهید. حقیقت ظاهر و آشکار است به هرچه نگاه کنید از ذره تا مجرّه، از زمین تا آسمان و کهکشانها و جنبندگان بزرگ و کوچکی که با چشم غیر مسلح به زحمت رؤیت میشوند، آب و هوا، باغ و سبزهزارها و درختها، حیوانات برّی و بحری و این انسان، این من و تو و این همه دستگاهها و تأسیساتی که در بدن ما برقرار است و علی الدوام بیآنکه ما نقشی داشته باشیم به طور خودکار عمل میکنند، این همه گلها، این همه میوهها و این همه … و این همه …، همه انسان را نصیحت میکنند؛ همه حقیقت و حق را نشان میدهند که غافل نباشید، بیدار و هشیار باشید، از این کتاب آفرینش که میلیونها و میلیونها و میلیاردها و بیش از حساب و شمار درس بصیرت و بینش دارد بخوانید، و پند بگیرید.
بدانید که شما در برابر این معانی ژرف و این وجود پر از حکمت نباید آرام بنشینید. باید پردههای جهالت را هرچه میتوانید پاره کنید، و به سوی روشنایی بیشتر گام بردارید.
مسئله حجاب و مسائل جنسی و جنسیتی را تحت احساسات جوانی دختر یا پسر نمیشود بررسی کرد، و نگاه غیر احساساتی باید به آن داشت.
این برنامه و روابط مرد و زن و حجاب، همه باید با دید عقل و مصلحت بررسی شود. مفاسد و مصالح بسیار در اینجا ملاحظه میشود. کرامت و شخصیّت زن بیشترین مصلحتی است که باید حفظ شود.
حجاب و پوشش و چادر و جداییهایی که بین دو جنس به حکم عقل و شرع مقدس اسلام رعایت میشود همه، جامعه را از فساد، و خانواده را از ویرانی نجات میدهد. حجاب برای زن حصاری حصین و قلعهای محکم است.
در جامعه کاری که برحسب وضع طبیعی بین زن و مرد توزیع شده است هر دو کار است، هر دو شریف است، هر دو باید رعایت شود تا جامعه بر نظام درست برقرار باشد.
خانهداری زن از اشرف کارها است. زن خانهدار بیکار نیست. مرد هم که مشاغل بسا سخت بیرون را عهدهدار است جهاد فی سبیل الله است. کارهای پر زحمت و سخت به عهده مرد است.
بعض افراد بیاطلاع، نگاه ظاهری به غرب و اروپا و آمریکا میکنند، و یک زن را میبینند که مثلاً وزیر یا وکیل شده است امّا هزاران زن را که در نهایت محرومیتهای اقتصادی گوناگون هستند نمیبینند.
امروز در غرب، کار فساد بیحجابی و اختلاط زن و مرد به جایی رسیده است که از جلوگیری مفاسد آن عاجز شده و به مفاسد بسیار مخرب آن تن در دادهاند.
در غرب طبق اخباری که خبرگزاریها منتشر میکنند زنها در هر نهاد و مخصوصاً نهادهای ارتشی مورد اذیت و آزار مردهای مافوق هستند. زندگی راحت و آرام و انسانی ندارند. موالید تا حد چهل و هشت درصد در شناسنامه بی پدر معرفی میشوند.
ما باید به تعالیم اسلام افتخار کنیم. سالمترین مجتمعات و جوامع، مجتمعات اسلامی است. تفکیک جنسیتی برای سلامت جامعه شرط اساسی است. چادر و رعایت محرم و نامحرمی و اختصاصیافتن بعض مشاغل به زن، و بعض مشاغل به مرد بر اساس همین تفکیک لازم جنسیتی و ترتیبات و ضوابط آن است.
در احکام شرع جنبههای جسمانی و روحی مرد و زن ملاحظه شده است، و بر اساس صرف برتریدادن یک جنس بر جنس دیگر دستور و برنامهای نیست. پیامبران همه به حجاب دستور دادهاند، و اختصاص به اسلام ندارد، و حکم ملازم زن و مرد است.
همین روزها به یکی از وزراء در ایتالیا پیشنهاد کرده بودند که زنان مسلمان را از روبند ممنوع سازد، جواب داده بود که از کار و برنامهای که حضرت مریم داشت کسی را منع نمیکنم! یعنی حضرت مریم هم حجاب کامل داشتهاند.
دخترم راجع به حجاب، راجع به تواناییهای زن و مرد و نقش این دو جنس در ساختن یک جامعه عقلپسند با کرامت، کتابهای بسیار شیعه و سنی، و مسلمان و کافر نوشتهاند.
من به شما توصیه میکنم به تمام وجود اگر سعادت حقیقی خود را میخواهید، حجاب و تعلیمات عالیه اسلام را در همه برنامهها رعایت کنید.
خداوند متعال شما را حفظ و به همه آرزوها و آمال مشروع و عقلپسند برساند، والسلام.
لطف الله صافی/مشهد مقدس
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله العظمی خامنهای به مناسبت فرا رسیدن یومالله 12 فروردین خاطرهای از رهبر معظم انقلاب که در تاریخ 10 فروردین 64 منتشر شده بود را بازنشر داد که در ادامه میآید:
سوال: ضمن تشکر از وقتى که در اختیار ما قرار دادید همانطور که مىدانید در آستانهى فرا رسیدن هفتمین سالگرد استقرار نظام جمهورى اسلامى ایران هستیم. شش سال پیش در چنین روزى ملت ما با شرکت گستردهى خود در رفراندم جمهورى اسلامى ایران به جمهورى اسلامى رأى آرى داد اگر در این زمینه مطلبى دارید و یا احیانأ خاطرهى شیرینى از آن روزها به یاد دارید براى ما بیان کنید.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
مطلب در باب روز جمهورى اسلامى و روز رفراندم خیلى زیاد است و البته خاطراتى هم از آن روز طبعاً داریم که لابد نمىشود همهى آن مطالب را در این گفتار کوتاه آورد به طور خلاصه روز جمهورى اسلامى یک مقطع تاریخى بىنظیرى در تاریخ کشور ماست، زیرا که براى اولین بار بعد از صدر اسلام و پس از فَترَت کوتاه اولین سالهاى فتح ایران به دست مسلمین یعنى که در آن سالهاى کوتاه البته حکومتها تا حدود زیادى اسلامى بودند در طول این تاریخ ممتدى که کشور ما داشته، براى اولین بار بعد از آن فَترَت و بعد از آن دوران کوتاه صدر اسلام یک حکومتى اعلان شد، یک نظامى اعلان شد که داراى دو خصوصیت مردمى بودن و الهى بودن هست؛ یعنى جمهورى اسلامى.
اصلاً این خاطره را با هیچ خاطرهاى در تاریخ کشورمان نمىشود مقایسه کرد. نقطهى مکمل و متمم انقلاب بیستودو بهمن بود یعنى خلاصه محصول بیستودو بهمن روز جمهورى اسلامى روز دوازدهم فروردین بود.
از یک نظر دیگر هم روز جمهورى اسلامى بسیار مهم است و آن اینکه این اولین نمونه در دنیاى امروز هست که با مکتبها، نظامها، سیاستها، دیدگاههاى مختلف، شیوههاى گوناگون حکومت را به مردم دنیا عرضه مىکند، دارد عرضه مىشود؛ این اولین نمونهاى است که مردم دنیا دارند مىبینند جمهوریهاى دیگرى که اعلان مىشود جمهوریهاى سوسیالیستى، جمهوریهاى به سبک دموکراسى غربى به انواع واقسامش هیچ کدام چیز جدیدى نیست اصل جمهورى هم چیز جدیدى نبود اما آن جمهورىاى که مبانى و ارزشهاى اساسىاش و قواعد اصلیش از اسلام گرفته شده این یک چیز بىنظیرى است.
یک خصوصیت دیگر هم در روز جمهورى اسلامى ما هست و آن اینکه آن روز عید فقط ما مردم ایران نیست، بلکه عید همهى کسانى مىتواند باشد که مسلمانند، یعنى نزدیک به یک میلیارد جمعیت. آنها هم، یعنى ملتهاى مسلمان عادت کردند که اسلام را در حال دفاع در موضع انفعال، درحال انزوا ببینند. آن وقتى که یک ملتى در موضع تهاجم به قدرتهاى سلطهگر و تهاجم به نظامهاى بشرى ناقص قرارمىگیرد و اعلان یک جمهورى براساس اسلام مىکند این براى همهى ملتهاى مسلمان مایهى مباهات و سربلندى است خلاصه خصوصیات گوناگونى در روز جمهورى اسلامى هست.
خاطره، من البته در آن روز، روز رأىگیرى کرمان بودم از طرف امام یک مأموریتى به من محول شده بود که بروم بلوچستان و سر بزنم به شهرهاى بلوچستان و مردم آنجا را از نزدیک دیدار بکنم و پیام امام را براى آن مردم ببرم. پیام محبت و دلسوزى را که ملاحظه مىکنید از همان روزهاى اوّل امام به فکر افتادند که با این مستضعفین دورافتادهاى که به کلى فراموش شده بودند، حتى در نظام گذشته ملاطفت و محبت کنند و من را که آنجا سابقه داشتم آشنائى نسبتاً زیادى داشتم فرستادند آنجا براى این کار.
کرمان رسیدهبودم من در راه بلوچستان که روز رأىگیرى بود، در فرودگاه بچههاى حزبالهى و داغ کرمان آمدند، صندوق را آوردند چند تا صندوق بود، هر کدام مىخواستند که بیاورند من تویش رأى بیاندازم. آنها هم من را مىشناختند. یعنى سابق که کرمان رفته بودم و مردم کرمان با من آشنا بودند. من هم خیلى به مردم کرمان از قدیم علاقه داشتم مردم خیلى بامحبت و جالب بودند همیشه در چشم من. خیلى لحظهى شیرینى بود براى من، آن لحظهاى که این رأى را من مىانداختم توى صندوق و مىدیدم آن شور و هیجانى را که مردم کرمان از خودشان نشان مىدادند در رأى دادن. بعد هم نشان داده شد که خب نودونه درصد آراء به جمهورى اسلامى آرى بود.
خاطرهاى که فقط اشاره مىکنم مخالفتهایى است که با رأىگیرى به این شکل وجود داشت که از طرف جناحهاى مختلف این مخالفتها بود همه هم خودشان را بعدها نشان دادند. هم آن جناحهایى که بر مطبوعات کشور مسلط بودند، روشنفکرهاى چپ و نیمه چپ و لیبرال و التقاطى، اینها که مطبوعات آن روز را اطلاعات، کیهان آن روز را توى مشت داشتند که خب بحمدالله بعد همه ازاله شدند و روزنامهى حسابى دیگرى هم نبود یعنى همین روزنامهى جمهورى اسلامى که نبود روزنامهى دیگرى هم که بشود مورد اتفاق باشد همینطور. هرچه دلشان مىخواست مىنوشتند. رفته بودند اینجا و آنجا این روشنفکرهاى گروهکى سیاسى ملحد و نیمهملحد از شخصیتهاى گوناگون نظر خواسته بودند که به نظر شما آرى یا نه درست است؟ یا بیائید چندجور حکومت را مطرح کنیم و رأى بگیریم. مقصودشان هم این بود که مردم را از آن یکپارچگى خارج کنند، اگرچه فرقى هم نمىکرد یعنى تأثیرى هم نداشت. اگر مردم خب طبیعى بود که به آن شیوههاى دیگر رأى نمىدادند و به خصوص بعداز آنى که امام آنجور صریح فرمودند جمهورى اسلامى نه یک کلمه کم، نه یک زیاد، لکن آنها کار خودشان را مىکردند به امید اینکه شاید بتوانند شکاف بیندازند این رأى زیاد مردم را کم کنند، رأى را تقسیم کنند از این کارها مىکردند و اوضاعى داشتیم ما در شوراى انقلاب با آن جناح لیبرال و به اصطلاح ملىگرا که بیشترین خصوصیتشان مخالفت با خط اصیل انقلاب بود که این شیوهاى را که بعد هم انجام گرفت این شیوه را اثبات کنیم که این شیوهى درستى است.
موضوع
|
حدیث یا روایت
|
رنگ کردن موی سفید
|
رسول خدا (ص) فرمود: «مثل یهود و نصاری نباشید. سفیدی موی خود را (با خضاب و مانند آن) تغییر دهید»[1]
|
پوشیدن لباس زیبا
|
امام صادق (ع) می فرمایند:« از طریق حلال خوش بپوش و زیبا باش، که خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد»[2]
|
نگاه کردن به آیینه
|
مسعدة بن صدقه از امام صادق (ع) و آن حضرت از پدران بزرگوارش نقل کرده اند که رسول خدا (ص) فرمود:«خداوند بر جوانی که زیاد در آئینه نگاه کند و با هر نگاهی سپاس خداوندی را به جای آورد؛ بهشت خود را واجب کرده است»[3]
|
آرایش زن برای شوهر
|
پیامبر اکرم(ص) از آرایش برای غیر شوهر نهی کرده و فرمودند:« و اگر چنین کند بر خدا است که او را به آتش دوزخ بسوزاند»[4]
|
آراستگی هنگام ملاقات با دیگران
|
امام صادق (ع) فرمود:«مردی به خانه رسول اعظم(ص) آمد و درخواست ملاقات داشت. موقعی که حضرت خواست از حجره خارج شود و به ملاقات آن مرد برود به جای آئینه، جلوی ظرف بزرگ آبی که در داخل اطاق بود، ایستاد و سر و صورت خود را مرتّب کرد. عایشه از مشاهد? این کار تعجب کرد. در مراجعت حضرت عرض کرد یا رسول اللَّه، چرا در موقع رفتن در برابر ظرف آب ایستادید و موی و روی خود را منظّم کردید. حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: عایشه، خداوند دوست دارد که وقتی مسلمانی برای دیدار برادرش می رود؛ خود را بسازد و خویشتن را برای ملاقات او بیاراید»[5]
|
نون تاتاری که دیگه تو خونه ها درست نمیشه و رد اونو فقط میتونید تو شیرنی پزیا پیدا کرد (متاسفانه)
شرح دو حدیث از حضرت امام جعفرصادق علیهالسلام توسط حضرت آیتالله العظمی خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و هفتم دیماه 89 (دوازدهم صفر 1432).
روایت اول: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعالی لَیَحْفَظُ مَنْ یَحْفَظُ صَدِیقَه»
روایت دوم: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُفَتِّشِ النَّاسَ فَتَبْقَى بِلَا صَدِیق»
شافی، صفحهی 652
دو روایت کوتاه:
فى الکافى، عن الصّادق (علیهالسّلام)، قال: «انّ اللَّه تعالى لیحفظ من یحفظ صدیقه»؛ [حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام فرمودند:] خداى متعال حفظ میکند آن کسى را که رفیق خود را حفظ کند. [البته] مراد، حفظ جسمانى نیست فقط - حالا آن هم یکى از مصادیقش ممکن است باشد - یعنى آبروى او را حفظ کند، شخصیت او را حفظ کند، جهات او را حفظ کند [و] مراعات کند. خدا یک چنین کسى را حفظ میکند. این پیوندهاى برادرى و رفاقت و انس و اخوت، در اسلام اینقدر اهمیت دارد. شما ملاحظهى رفیقتان را میکنید، او را حفظ میکنید، خداى متعال در پاداش این عمل، شما را حفظ میکند. البته حفظ کردن رفیق معناش این نیست که انسان از گناه او، از خطاى او دفاع کند؛ کما اینکه در این کارهاى حزبى و جناحى و خطى و این چیزها معمول است که اگر خطائى هم از کسى سر بزند، چون با آنها همجبهه است، همخط است، همحزب است، همگروه است، باید بایستند پایش دفاع کنند؛ نه، این مراد نیست؛ این حفظ او نیست؛ این در واقع مخذول کردن او، بدبخت کردن اوست و خود؛ بلکه مراد، حفظ آبروى مؤمنى است که برادرى ایمانى با انسان دارد. جامع، برادرى ایمانى است. این یک روایت.
یک روایت دیگر هم باز از کافى است، از امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام)؛ میفرماید که: «لا تفتّش النّاس فتبقى بلا صدیق»؛ در کارهاى مردم ریز نشو، تفتیش نکن، جزئیات را دنبال نکن. دنبال پیدا کردن عیوب ریز و درشت افراد نباش. اگر اینجور باشد، بدون رفیق خواهى ماند. یعنى هر کسى بالاخره یک عیبى دارد دیگر. اگر بخواهى همینطور ریز بشوى، تفتیش کنى، دنبال کنى، کسى برایت باقى نمیماند.
اینم دو تا عکس از مینودشت که از خونمون بگیتم
ه گزارش مشرق، پس از تولد شیث، چون زمان فوت آدم (ع) فرارسید خداوند به او امر نمود که آنچه را به تو تعلیم دادم به بهترین فرزندانت وصیت کن. و حضرت آدم (ع) نیز جمیع فرزندان خود را جمع نمود و فرمود که هبه الله (شیث) جانشین من بعد از شما می باشد و همه این دستور پدر را اطاعت نمودند.
وصیت های آدم قبل از فوت!
به سند معتبر از امام محمدباقر (ع) نقل شده است که: آدم (ع) دستور داد تا تابوتی ساختند و علم خود و اسماء و وصیتش را در آن نهاد و به حضرت شیث سپرد و گفت: هرگاه من مردم، مرا غسل بده و کفن کن و بر من نماز بخوان و مرا در قبر قرار بده و چون نزدیک وفات تو شد و آن حالت را در خود یافتی یکی از بهترین پسران خود را انتخاب کن پس آنچه را من به تو وصیت کردم به او وصیت کن تا در حق تو انجام دهد و زمین را هیچ گاه بی خلیفه و جانشین قرار مدهید.
چرا جبرئیل بر آدم (ع) نماز نخواند؟
از حضرت صادق (ع) نقل شده است که: چون حضرت آدم (ع) فوت شد و وقت نماز بر آن حضرت شد، هبه الله (شیث) به جبرئیل گفت: پیش رو ای فرستاده ی خدا و نماز بخوان بر پیغمبر خدا. سپس جبرئیل گفت: خدا ما را امر کرد که پدر تو را سجده کنیم، پس ما پیشی و سبقت نمی گیریم بر نیکان و فرزندان او، و تو از نیکوکارترین های آنان هستی.
پس شیث در جلو ایستاد و پنج تکبیر گفت بر آدم (ع)، به تعداد نمازهایی که خداوند بر امت اسلامی واجب گردانیده است، و این سنتی ماندگار شد در میان فرزندان آدم (ع) تا روز قیامت.
علت گذاشتن 2 ترکه در کفن میت!
از حضرت محمد (ص) نقل شده است که وفات حضرت آدم (ع) در روز جمعه بوده است و همچنین اکابر علمای اسلام روایت کرده اند که: چون خداوند آدم (ع) را از جنت المأوی بر زمین فرستاد، از جدایی بهشت وحشت زده گردید، پس از خداوند درخواست نمود تا او را انس دهد به درختی از درختان بهشت، پس خداوند به سوی او درخت خرمایی فرستاد که مونس او بود. چون وقت وفات حضرت آدم (ع) فرارسید به فرزندان خود گفت: من به آن درخت در حیات خود انس گرفته ام و امید دارم که بعد از وفات نیز مونس من باشد. پس چون بمردم ترکه ای از آن جدا کنید و دو نیم کنید و هر دو را در کفن من بگذارید. پس فرزندان آدم (ع) چنین کردند و پیغمبران بعد نیز از این کار متابعت نمودند و این کار در عهد جاهلیت به فراموشی سپرده شد ولی با ظهور حضرت محمد (ص) ایشان آن را احیا کردند و سنتی در بین مردم گردید.
مکان دفن حضرت آدم (ع)
درباره ی مکان دفن حضرت آدم (ع) سید بن طاووس نقل کرده است که: در صحف ادریس خوانده ام که آدم (ع) ده روز بیماری تب را تحمل کردند و سرانجام وفات نمودند و روز وفات ایشان جمعه یازدهم محرم بود و در غاری که در کوه ابوقیس رو به مکه بود مدفون شدند. همچنین عامه و خاصه از وهب بن منبه روایت کرده اند که: شیث، آدم (ع) را در غاری که در کوه ابوقیس است که آن را «غار اکنز» می گویند، دفن نموده است...
فوت حوا یک سال بعد از آدم (ع)
با توجه به روایات موجود درباره ی طول عمر حضرت آدم (ع) سال هایی تا حدودی نزدیک به هم ذکر شده است به نحوی که به سند معتبر از حضرت صادق (ع) آمده است که: حضرت رسول (ص) فرموده اند؛ عمر شریف آدم (ع) نهصد و سی سال بوده است و سیدبن طاووس گفته است که: در سفر سوم تورات یافتم که عمر حضرت آدم (ع) نهصد و سی سال بوده است، و محمدبن خالد برقی در کتاب بدا از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که: عمر آدم نهصد و سی سال بوده است.
همچنین سید بن طاووس در نقلی دیگر می گوید: در صحف ادریس خوانده ام که عمر حضرت آدم (ع) از روزی که روح در او دمیدند تا وفات هزار و سی سال بوده و حوا بعد از او یک سال و پانزده روز بیمار بود و پس از آن فوت نمود و در کنار قبر حضرت آدم (ع) مدفون شد.
منابع:
1- مجلسی، محمدباقر. تاریخ پیامبران، قم: سرور.
2- مجلسی، محمدباقر. بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، جلد 11.
3- محمدبن طاووس. سعد السعود، قم: منشورات الرضی.
4- راوندی، قطب الدین. قصص الانبیاء، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیه.
5- شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، جلد 1.
6- محمدبن مسعود بن عیاش. تفسیر عیاشی، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، جلد 1.
منبع: جام