مینو خبر : محمدتقی ملکش در جمع مدیران دستگاههای اجرایی شهرستان گرگان اظهار داشت: در صورت موافقت سردار سیدمحمد باقرزاده رئیس کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح تعدادی از شهدای تازه تفحص شده در جزایر مجنون عراق به گلستان میآیند و اولویت تدفین هم شهرستانهای مینودشت و کردکوی است.
وی تصریح کرد: بحثهای مقدماتی انجام شده و احتمال زیادی وجود دارد که این شهدا به استان بیایند و ما همچنان به صورت تلفنی با سردار باقرزاده در تماس هستیم تا انشاالله بتوانیم از حضور پر عطر شهدای گمنام در فضای گلستان استفاده کنیم.
ملکش ادامه داد: در شهرستان کردکوی ابتدای سه راهی جنگل امام رضا(ع) مدنظر سردار باقرزاده برای تدفین است که جای خوش آب و هوا و گردشگرپذیر بوده و هر ساله مهمان تعداد زیادی از هموطنان است از طرفی در کنار این مکان محیطی به مساحت چهار هکتار نیز وجود دارد که مسئولان شهری بر این نقطه نظر دارند.
مینو خبر:
انشاالله در صورت قطعی شدن این موضوع ، طی اطلاعات بدست آمده محل دفن پیکر مطهر شهدا گمنام در شهرستان مینودشت ، پارک شهرداری و یا به احتمال زیاد سایت پردیس دانشگاه آزاد خواهد بود.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، بیشک برای انسان افتخار و عزتی بالاتر از این نیست که پیوسته یار و یاور حق و در جبهه حق باشد و دفاع از اهلبیت(ع) و مظلومیت آنان و حمایت از وارثان به حق پیامبر، عالیترین مصداق یاری حق است. همانطور که در قرآن یاران و اصحاب برجسته پیامبر(ص) که با جان و مال و از روی صفا و اخلاق و ایمان، در مقابل جبهه کفر و شرک، به یاری پیامبر(ص) شتافتند جایگاهی خاص و عظمتی بزرگ دارند؛ یاران و طرفداران امیرمؤمنان و ائمه معصومین(ع) نیز از آن مقام و عظمت، برخوردارند که روایت زیادی در این زمینه وجود دارد. اما آنچه مهم است ایثار و فداکاری در راه نصرت آنان، با قلب و دست و زبان است و میتوان ادعا کرد که براساس روایت و تاریخ، «مختار بن ابیعبید ثقفی» این مجاهد جبهه حق و یاور اهل بیت(ع)، از مصادیق یاوران و مدافعان حق، به شمار میرود. با توجه به پخش مجدد سریال «مختارنامه» از شبکههای مختلف تلویزیون، در سلسله گزارشهایی به بررسی زندگانی مختار ثقفی میپردازیم. این مجموعه مطالب با استناد به کتاب «ماهیت قیام مختار» نوشته حجتالاسلام سید ابوفاضل رضوی ارائه میشود. *روایاتی در مدح مختار آیتالله العظمی خوئی درباره مختار مینویسد: «والاخبار الوارده فی حقه، علی قسمین: مادحه وذامه، اما المادحه، فهی متضافرة». اخبار و روایاتی که درباره مختار رسیده، دو قسم است: نخست؛ اخباری در مدح و ستایش او و دوم؛ اخباری که در مذمت اوست. اما اخبار در مدح، قویتر و برتر است. *بشارت علی(ع) به قیام مختار در کتب «ملاحم و فتن» از طرق شیعه و سنی از پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) و روایاتی به عنوان پیشگویی حوادث آینده، به چشم میخورد. یکی از حوادثی که در اختبار غیبی پیامبر و ائمه(ع) وجود دارد قیام و شهادت امام حسین(ع) و حوادث بعد از آن از جمله قیام مختار است. «مقدس اردبیلی» روایتی از امام علی(ع) نقل میکند که حضرت فرمود: «سیقتل ولدی الحسین وسیخرج غلام من ثقیف و یقتل من الذین ظلموا، ثلثماثة وثلثة و ثمانین الف، رجل» به زودی فرزندم حسین، کشته خواهد شد، ولی دیری نخواهد پایید که جوانی از قبیله «ثقیف» قیام خواهد کرد و از این ستمکاران، انتقام خواهد گرفت به طوری که تعداد کشتههای آنان به 383 هزار نفر خواهد رسید. ممکن است بعضی این رقم را دور از واقعیت و اغراقآمیز تلقی کنند، اما آنچه مسلم است در واقعه قیام مختار، جمع کثیری از دشمنان اهلبیت(ع) و مسببان فاجعه کربلا به هلاکت رسیدند، البته سران آنان که اغلب در عراق بودند، به دست مختار و یارانش کشته شدند که تعداد آنان را میتوان چندین هزار تن، تخمین زد و از آنجا که در جریان فتح کوفه، تعداد زیادی از دشمنان اهلبیت کشته شدند و در شورش بعد از پیروزی مختار نیز جمع بسیاری در معرکه هلاک گشتند و در ماجرای جنگ ابراهیم که منجر به شکست لشکر شام، به فرماندهی ابنزیاد شد، طبق تواریخ معتبر از لشکر 80 هزار نفری شام، تعداد اندکی جان سالم به در بردند، بنابر این، رقم فوق بعید نیست. علامه مجلسی روایتی از علی(ع) نقل میکند که فرمود: «همانطور که گروهی از بنی اسرائیل، از حق اطاعت کردند و کرامت یافتند و گروهی از آنان عصیان کردند و در نتیجه عذاب شدند، شما امت محمد(ص) نیز چنین خواهد بود». سؤال کردند: ای امیرمؤمنان! این عصیان کنندهها چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: آنان که به بزرگداشت ما و حقوق ما اهلبیت امر شدند، لیکن خیانت و مخالفت کردند و حقوق ما را نادیده گرفتند و انکار کردند و آن را سبک شمردند، فرزندان ما که همان فرزندان پیامبر خدا(ص) بوده به قتل رساندند، در صورتی که مأمور به اکرام و محبت آنان بودند. عرض کردند: ای امیرمؤمنان! آیا چنین خواهد شد؟! فرمود: «آری، این خبری حق و امری است شدنی، به زودی این دو فرزندم حسن و حسین(ع) کشته خواهند شد.» سپس اضافه فرمود: به زودی ستمکاران به بلایی توسط کسی که خداوند برای انتقام، بر آنان مسلط خواهد نمود، گرفتار خواهند شد و این به خاطر فسق و جنایتی است که انجام دادند، همانگونه که بنی اسرائیل گرفتار عذاب شدند. عرض کردند، او کیست؟ حضرت(ع) فرمود: جوانی از قبیله ثقیف که او را مختار بنابیعبید میگویند. مرحوم مامقانی میفرماید: این روایت، دلیل دیگری بر امامی بودن و صحت اعتقاد مختار است؛ زیرا عاقب کار مختار بر امیرمؤمنان(ع) مانند بسیاری از حوادث آینده که امام(ع) میدانست پوشیده نبود.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، روز بیستم ماه محرم سال 61 هجری، با گذشت 10 روز از واقعه عاشورا جمعی از بنیاسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند، در حالیکه صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند. جَون کسی بود که امیرالمؤمنین (ع) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید، هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امام علی(ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت(ع) به خدمت امام حسن مجتبی(ع) و سپس خدمت امام حسین(ع) رسید و همراه آن حضرت(ع) از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد. «دانشنامه امام حسین» درباره این غلام وفادار اهلبیت(ع) چنین مینویسد: «جَون» که با نامهاى جوین، (1)، جَون بن حَرى(2)، جُوَین بن ابىمالک و حَوى در منابع از او یاد شده است، برده سیاهى از یاران امام حسین(ع) بود. وى، روز عاشورا خواست تا به میدان برود؛ ولى امام(ع) از جَون خواست که از این کار، منصرف شود، اما جَون، ضمن پافشارى براى رفتن به میدان به امام(ع) گفت: به خدا سوگند، بویى بد، تبارى پست و رنگى سیاه دارم، پس بهشت را از من دریغ مَدار تا بویم خوش و تبارم، نیکو و رویم سپید شود! نه! به خدا سوگند، از شما جدا نمىشوم تا اینکه خون سیاهم با خون شما، در آمیزد. سپس به میدان آمد و با خواندن این اشعار، به صف دشمن، حمله ور شد: کَیفَ تَرَى الفُجّارُ ضَربَ الأَسوَدِ/ بِالمَشرَفِیِّ القاطِعِ المُهَنَّدِ بِالسَّیفِ صَلتا عَن بَنی مُحَمَّدِ/ أذُبُّ عَنهُم بِاللِّسانِ وَالیَدِ أرجو بِذاکَ الفَوزَ یَومَ المَورِدِ/ مِنَ الإِلهِ الواحِدِ المُوَحَّدِ إذ لا شَفیعَ عِندَهُ کَأَحمَدِ فاجران چگونه مىبینند شمشیر زدن سیاهى را که با شمشیر مَشرَفى بُرَنده تیز مىزند ؟ با شمشیرى آخته، از فرزندان محمّد(ص) دفاع مىکنم(3) از آنان با زبان و دستم دفاع میکنم با این کارها، رستگارىِ روز وارد شدن (قیامت) را از معبود یگانه تنها، امید دارم زمانى که شفاعت کنندهاى همانند احمد، در پیشگاه او نیست. این خدمتگزار راستین آل محمّد(ص) نیز جنگید تا به خیل شهیدان پیوست، در گزارشى آمده که امام حسین(ع)، بر سرِ جنازه او ایستاد و براى او، این چنین دعا کرد: «خداوندا! صورت او را نورانى و بویش را خوش گردان و او را با نیکان، محشور کن و میان او و محمّد و خاندان محمّد(ص) آشنایى برقرار کن». از امام زینالعابدین(ع) روایت شده که پس از 10 روز که مردم، براى دفن شهدا آمدند، از جنازه او بوى مُشک، استشمام مىشد، در «زیارت ناحیه مقدّسه»، آمده است: سلام بر جون بن حَرِى(4)، غلام ابوذر غفارى! در «زیارت رجبیّه»(5) هم نام وى آمده است. *پینوشتها: 1-در زیارت ناحیه به روایت الاقبال، این گونه آمده است. 2-در زیارت ناحیه به روایت بحارالأنوار از الإقبال، این گونه آمده است. 3-این بیت، در مصدر ، اشکالاتى داشت و ما صحیح آن را از متنهاى دیگر، در این جا آوردهایم. 4-در روایت مصباح الزائر و المزار الکبیر، «بن حَرّى» نیامده است. 5-در زیارت رجبیه، «جون مولى أبیذر» آمده است.
ه گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، روز 19 ماه محرم سال 61 هجری قمری کاروان اسرای کربلا به دستور یزید ملعون به سوی دمشق رهسپار شدند.
1373 سال پیش در چنین روزی اهلبیت سیدالشهدا(ع) را از کوفه به سوی شام حرکت دادند، کتاب «دانشنامه امام حسین» درباره حرکت کاروان آلالله به سوی دمشق چنین مینویسد: پیکى از سوى یزید بن معاویه آمد که به عبیدالله فرمان مىداد تا اثاث حسین(ع) و باقىماندگان خاندان و فرزندان و زنان او را به سوى یزید، روانه کند.
پس از آن عبیدالله فرمان داد که زنان حسین(ع) و کودکانش را آماده کنند و على بن الحسین(ع) را تا گردن در زنجیر کنند، سپس آنان را با مُحفِّز بن ثَعلَبه عائِذى (از تیره عائذه قریش) و شمر بن ذىالجوشن، روانه کرد، آن دو، کاروان را آوردند تا نزد یزید آمدند، امام سجاد(ع) در طول راه، با آن دو، کلمهاى سخن نگفت تا [به شام] رسیدند.
اما اینکه آیا سرهای شهدا همراه کاروان بوده است، بر پایه گزارش تاریخ طبرى، تاریخ دمشق و الإرشاد مفید، پس از واقعه کربلا، ابتدا سر مقدّس سیّدالشهدا(ع) و سایر شهیدان را به شام فرستادند و پس از آن، اسیران را اعزام کردند؛ لیکن طبق شمارى دیگر از گزارشها، سرهاى شهدا، همراه با اسیران به شام فرستاده شدهاند، برخى گزارشها هم حاکى از آن است که سرهاى شهیدان، همراه اسیران اعزام شدند؛ ولی سر مقدّس سیّد الشهدا(ع)، پیش از کاروان به دمشق رسید.
امام زینالعابدین(ع) درباره نحوه انتقال کاروان اسرا به دمشق فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار کردند و سر حسین(ع) بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر اَسترانى بدون پالان، سوار بودند، کسانى که ما را مىبردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نیزه ما را احاطه کرده بودند و آزار مىدادند، اگر اشکى از دیده یکى از ما فرو مىچکید، با نیزه به سرش مىکوبیدند تا آنکه وارد شام شدیم، جارچى جار زد: اى شامیان! اینان، اسیران اهلبیتِ ملعوناند».