به گزارش خبرگزاری فارس از قم حضرت آیتالله حسین نوریهمدانی بعد از ظهر امروز در دیدار رئیس دیوان عالی کشور اظهار کرد: باید مملکت دارای فضای قضایی باشد و زمینهای فراهم شود که اشخاص جرأت نکنند مرتکب جنایت شوند. وی خاطر نشان کرد: باید بررسی کرد چه زمینه و چه فضایی سبب شده افراد جولان دهند و مرتکب جنایت شوند، آیا قوه قضاییه اقدام نمیکند یا نمیتواند اقدامی بکند. فضا باید طوری باشد که اشخاص جرأت نکنند مرتکب خلاف شوند. این مرجع تقلید عنوان کرد: باید فکر کنید و تمهیداتی را فراهم کنید که فضای دین، ارزش و اخلاق در جامعه حاکم شود. وی ادامه داد: در دنیا هر چیزی ریشهای دارد، بنابراین باید ریشهیابی، تجزیه و تحلیل کرد تا این مسئله از ریشه و اساس حل شود. آیتالله نوریهمدانی با اشاره به نیاز به تربیت فضلا و علمای کارآمد گفت: یکی از مشکلات این است که علما و فضلایی که در گذشته بودهاند، وجود ندارند و عمق و دقتی که در گذشته برای درس و بحث بود، اکنون نیست. وی با تاکید بر تشکیل اتاق فکر و همکاری گفت: اکنون وحدت نیاز است و باید قوای مقننه و مجریه با یکدیگر ارتباط قوی داشته و با حوزه علمیه قم نیز ارتباط برقرار کنند. این مرجع تقلید یادآور شد: اکنون خیزشی در کل دنیا در بین مسلمانان در ارتباط با فیلم موهن آمریکایی و صهیونیستی به وجود آمده و انگشت اتهام به سوی آمریکا و صهیونیسم است. وی با اشاره به چاپ چند کاریکاتور موهن به پیامبر اکرم(ص) در نشریهای در فرانسه گفت: لازم است سفیر این کشور از مملکت اخراج و سفارتخانه فرانسه تعطیل شود. آیتالله نوریهمدانی تاکید کرد: باید در زمینه وحدت بین مسلمانان تلاش کرد تا کشورهای دیگر از ما حساب ببرند. وی بیان کرد: امروز وحدت، اتحاد و اتاق فکر لازم است تا مسلمانان قدرت خود را نشان داده و دشمنان از ما حساب ببرند. استاد حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: اکنون مردم درباره جریمه دیرکرد بانکها سئوال میکنند و ما در پاسخ آنها میگوییم حرام است و آنها از ما میپرسند چرا جلوگیری نمیکنید؟ وی یادآور شد: مردم در زمینه مشکل گرانی، فقر، بانک و بیحجابی سئوالاتی مطرح میکنند؛ باید بدانیم پشتیبان اصلی انقلاب اسلامی، مردم هستند و باید آنها را راضی نگه داریم.
نظر بدهید |
عباس شکوهمند - فاطمه ثانی چه کسی است؟ حضرت فاطمه معصومه 10 ساله بود که پدر گرامی اش حضرت موسی ابن جعفر(ع) به شهادت رسید و از آن پس به وصیت پدر، سرپرستی این بانوی بزرگوار و دیگر فرزندان امام هفتم بر عهده امام رضا(ع) قرار گرفت.
با آنکه امام موسی بن جعفر (ع) غیر از فاطمه معصومه (ع)، دختران دیگری نیز داشت. در میان همه آنان، تنها اوست که دارا امتیازات والایی بوده است. زیرا او همچون جده اش حضرت زهرا (س) در علم و عمل و شرافت و قداست و کمالات، گوی سبقت را از دیگران ربود و به راستی حضرت معصومه، فاطمه ثانی و تجلی دوباره ام الائمه و آینه دار وجود حضرت صدیقه طاهره و جلوه گاه جمال و اوصاف برجسته مادر گرامیش فاطمه زهرا (س) بوده است. به ویژه آنکه هر دو با رنج زیستند، هر دو چون گل محمدی عمری کوتاه داشتند و هر دو فاطمه بودند.
پیامبر گرامی اسلام (ص) در مقام تجلیل و قدردانی از دخترش حضرت زهرا (س) و مقامات او، بارها درباره اش، در حضور و در غیابش این جمله را بر زبان آورده بود که: فداک ابوک، «فداها ابوها» (پدرش به قربانش) امام کاظم (ع)، پدر بزرگوار حضرت معصومه (س) نیز به مناسبتی درباره وی چنین جمله ای فرمود! آن جا که جمعی از شیعیان برای دریافت پاسخ به پرسش های خود، وارد مدینه شدند تا به محضر امام کاظم (ع) برسند، آن حضرت در مسافرت بود.
آنها ناگزیر بودند، از آن سفر مراجعت کنند. از این روی سؤالات خود را نوشتند و به افراد خانواده امام کاظم (ع) تحویل دادند تا در سفر بعد، جواب آن را دریافت نمایند. هنگام خداحافظی، دیدند حضرت معصومه (س) که حدود 6 سال داشت، پاسخ سوالات آنها را نوشته و آماده نموده است! بسیار شادمان شدند و آن نامه را تحویل گرفتند.
هنگام مراجعت، در بین راه با امام کاظم (ع) که از سفر باز می گشت، ملاقات کردند و ماجرا را به عرض امام رساندند، امام (ع) آن نوشته را از آنها طلبید و مطالعه فرمود و پاسخهای دخترش فاطمه(س) را درست یافت، آنگاه ضمن تمجید و تجلیل از دختر گرامی اش و تصدیق پاسخهای او، سه بار فرمود: «فداها ابوها» (پدرش فدایش باد). این حادثه شگفت، مبین آن است که حضرت معصومه (س) همچون حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا (س) «عالمه غیرمعلمه» است و در خردسالی از رشد، شناخت، علم و کمال بالایی برخوردار بوده است.
علت عزیمت حضرت معصومه(س) به سوی ایران
در سال 200 هجری حضرت رضا (ع) از طرف مامون به مرو دعوت! بلکه فراخوانده شد و به اقامت اجباری در آنجا ناگزیر گردید. حضرت معصومه (س) امام هشتم (ع) را بسیار دوست می داشت. یکسال فراق برادر را تحمل کرد، دیگر قدرت شکیبایی نداشت! امام رضا (ع) نیز بیشتر از آن نمی توانست دوری خواهر را تحمل کند، از این روی به حضرت معصومه (س) نامه ای نوشت و خواهرش را به خراسان دعوت نمود و آن نامه را توسط پیک مخصوصی به مدینه منوره ارسال کرد.
با دعوتنامه امام هشتم (ع)، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر، مدینه را به قصد مرو ترک نمود. در این سفر پنج تن از برادران حضرت معصومه (س) به نام های: فضل، جعفر، هادی، قاسم و زید، و تعدادی از برادر زادگان، و تنی چند از غلامان و کنیزان، آن حضرت را همراهی می کردند. هنگامی که موکب حضرت معصومه (س) و همراهانش به ساوه رسید، اهالی ساوه که در آن زمان از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بودند، به آنها حمله ور شدند و جنگ سختی درگرفت، و همه برادران و برادرزادگان حضرت معصومه به شهادت رسیدند. به عقیده برخی از مورخان امامزادگانی چون سید اسحاق، سید ابوالرضا و سید علی اصغر در ساوه و هارون بن امام کاظم (ع) در اطراف ساوه، جزو همراهان حضرت معصومه (س) بودند که به دستور مامون به شهادت رسیدند.
چگونگی رحلت حضرت معصومه(س)
در اینکه آیا حضرت معصومه (س) به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا با شهادت؟ بیشتر تاریخ نویسان تصریح کرده اند به این که حضرت معصومه در مسیر سفر از مدینه به خراسان وقتی به شهر ساوه رسیدند، بیمار شدند و از آن جا او را به قم آوردند و پس از 17 روز، در تاریخ 10 ربیع الثانی سال 201 هـ.ق در سن 28 سالگی و پیش از آنکه چشم مبارکشان به دیدار برادر گرامیشان امام هشتم (ع) روشن شود، در قم در میان اندوه فراوان محبان اهل بیت(ع)، از دنیا رفتند و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاندند، مردم قم هم با تجلیل فراوان، پیکر پاکش را تشییع کردند و او را در باغ بابلان (محل فعلی حرم) به خاک سپردند.
پس از اینکه فاطمه معصومه (س) در شهر ساوه بیمار شد و چون در خود توان رفتن به خراسان را ندید، و یقین پیدا کرد که دیگر هرگز برادرش امام رضا (ع) را نخواهد دید، تصمیم گرفت به قم که از پیش میدانست در آنجا به لقای حق خواهد شتافت.، برود و چون به این منطقه رسید، «موسی بن خزرج» که شیعیان به شمار می رفت حضرت معصومه را در سرای خویش در محله «میدان میر» وسط شهر قم در یکی از محلههای قدیمی شهر، منزل دادند.
در مورد دلیل انتقال ایشان از ساوه به قم گفته شده است که محیط ساوه در آن مقطع از تاریخ، به خاندان رسالت بی ارادت بود اما منطقه قم از دیرباز مرکز شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) بود. در حدود سال 83 هـ. ق عبدالرحمن بن محمد بن اشعث به همراه 17 نفر از علمای تابعین و شیعیان برجسته و پارسا، مانند کمیل و سعید بن جبیر به قم آمدند و همگی در قریه جمکران سکونت نمودند. پس از آن آ ل اشعر که از مسلمانان معروف یمنی در کوفه بودند، در دو دهه آخر قرن اول به قم آمدند و از آن تاریخ به بعد، قم پایگاه مهمی برای شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) شد و در واقع با حضور حضرت معصومه(س) جغرافیای شیعه از مدینه به قم منتقل شد.
به گزارش خبرآنلاین حجتالاسلام سید مرتضی موسوی با بیان این مطلب اظهار داشت: یکی از مسائل بسیار مهم در خصوص مناسک عمره و حج تمتع مربوط به زائرانی است که احیانا نیاز به مصرف مواد مخدر دارند و معتاد هستند.
وی افزود: مسئولان سازمان حج و زیارت و بعثه مقام معظم رهبری تأکید بسیار جدی بر ممانعت از سفر این دسته از زائران دارند و در چند سال گذشته این مسئله بهشدت و با جدیت در دستور کار قرار گرفته تا بههیچ وجه زائران معتاد عازم عمره یا تمتع نشوند.
* عمل برخلاف مقررات نظام جمهوری اسلامی ایران جایز نیست
کارشناس مباحث فقهی در حوزه حج و زیارت، با اشاره به مسائل فقهی مربوط به حمل و یا مصرف مواد مخدر خاطرنشان کرد: از نظر فقهی تمام فقها و مراجع عظام تقلید اتفاق نظر دارند که برخلاف مقررات نظام جمهوری اسلامی ایران عمل کردن جایز نیست، همچنین خلاف مقررات کشور میزبان یعنی عربستان عمل کردن نیز جایز نیست.
حجتالاسلام موسوی با بیان اینکه زائرانی که معتاد به مصرف مواد مخدر هستند در هنگام انجام اعمال و مناسک خود گرفتار سختیها و مشکلات زیادی میشوند و کسی نمیتواند به آنها کمک کند، تصریح کرد: به لحاظ فقهی جایز نیست که این دسته از زائران به حج بروند.
نویسنده کتاب جامع الفتاوی متذکر شد: آن دسته از زائرانی که معتاد هستند حتی اگر مستطیع نیز شده باشند برای اعزام به حج یا باید اعتیاد خود را ترک کنند تا بتوانند به حج مشرف شوند و اگر واقعا نمیتوانند مصرف مواد مخدر را ترک کنند و به این واسطه دچار مشکلات و یا احیانا بیماری خاصی میشوند اصولا برای این دسته از افراد حج واجب و جایز نیست.
وی با تأکید بر عزم جدی مسئولان اجرایی سازمان حج و بعثه مقام معظم رهبری بر ممانعت از خروج زائران معتاد تصریح کرد: با توجه به اینکه خروج زائرانی که معتاد به مصرف مواد مخدر هستند برخلاف مقررات جمهوری اسلامی ایران همچنین خلاف مقررات عربستان سعودی است و از سویی اگر ترک مصرف مواد مخدر باعث ضرر برای برخی از زائران میشود با این اوصاف قطعا حج برای چنین افرادی واجب نیست حتی اگر این افراد مستطیع شده باشند.
به مناسبت دهه کرامت و ایام ولادت امام رئوف(ع) و کریمه اهلبیت(س) آیتالله مجتبی تهرانی به شرح یک حدیث از امام رضا(ع) پرداخت که در ادامه میآید:
رُوِیَ عَنِ عَلِیِّ اَبنِ موسی الرضاِ (عَلَیهِالسَّلامُ) قالَ:
«اَفضَلُ المالِ ما وَقی بِهِ العِرضُ وَاَفضَلُ العَقلِ مَعرِفةُ الاِنسان ِ نَفسَهُ» (بحارالانوار جلد 78، صفحه 352)
در روایت از امام هشتم(صلواتاللهعلیه) منقول است که فرمودند:
اول؛ «اَفضَلُ المالِ ما وَقی بِهِ العِرضُ»، در بین اموال، بهترین مال برای انسان، آن مالی است که به وسیله آن آبرویش را حفظ کند، خوب دقّت کنید! یک عدّه، آبرویشان را میریزند که مال به دست بیاورند که بدون تعارف، این کار خیلی حقارت و پستی میخواهد، لذا اگر کسی از آبرویش مایه میگذارد که مال به دست بیاورد، خیلی حقیر است در حالیکه باید عکس این باشد و باید با مال، آبرویش را حفظ کند و مالی با فضیلت است که انسان به وسیله آن آبرویش را حفظ کند.
دوم؛ «وَاَفضَلُ العَقلِ مَعرِفةُ الاِنسانِ نَفسَهُ»، عقل در اینجا به معنای ادراکات عقلانی انسان است، هم ادراکات نظری و هم عملی؛ بهترین عقل آن شعور و فهمی است که انسان به وسیله آن، خودش را شناسایی کند.
حضرت میفرمایند: «وَاَفضَلُ العَقلِ مَعرِفةُ الاِنسان نَفسَهُ»؛ خود شناسی؛ نمیگوید خدا شناسی، حمله عجیبی است، به ذهن ما اینطور میآید که امام هشتم باید بگوید: بهترین عقل، آن است که انسان با آن خدا را بشناسد، در حالیکه حضرت میگوید: خودت را بشناس. چرا؟ جهتش این است که اگر انسان در یک بُعدش، خودش را بشناسد، باید خدا را بشناسد، خود شناسی، انسان را به خدا شناسی می رساند.
در روایتی منقول است که «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ»؛ اگر خودت را شناختی، پروردگاررت را میشناسی، روایت میفرماید: ربّت را خواهی شناخت؛ یعنی بنشین کمی فکر کن و ببین چه کاری از دست تو بر میآید؛ وقتی فهمیدی هیچ کارهای، میفهمی که کس دیگری تو را این جور درستت کرده و اوست که تو را میگرداند.
یکی از اشتباهاتی که ما میکنیم این است که خیال میکنیم، خودمان رازق هستیم، بیچاره! تو که خالق خودت نیستی که رازق خودت باشی، آن که خالق است، رازق است. لذا وقتی فهمیدی هیچ کارهای، میفهمی کاره دیگری هست و به سوی او راه پیدا میکنی؛ بعد به سمت او میروی.
«اَفضَلُ العَقلِ مَعرِفةُ الاِنسانِ نَفسَهُ»؛ بهترین شعور و درک این است که خودت را بشناسی، وقتی خودت را شناختی، بعد خدا را می شناسی. یعنی وقتی فهمیدی عاجز و بیچارهای، میفهمی کاره دیگری هست و به سوی او راه پیدا میکنی.
لذا حضرت می فرماید: «اَفضَلُ العَقلِ» این است که آدم خودش را بشناسد، اگر خودت را شناختی، به عیبهات پی میبری، میروی خودت را اصلاح میکنی، تو خودت را یادت رفته است، کمی بنشین، ببین چقدر رذیله، در تو هست. حرص داری، طمع داری، کبر داری، شاید به فکر اصلاح خودت بیفتی!
سیل آمد. کعبه هم از سیل در امان نماند. قریش تصمیم گرفت خانه را از نو بسازد. ساختند تا نوبت نصب حجر الاسود رسید. بین سران قبایل بر سر نصب حجرالاسود اختلاف افتاد. نزدیک بود خون راه بیفتد. پیرمردی همه را جمع کرد و گفت:" اولین کسی که از باب السلام وارد شد به داوری بگیرید."
منتظر ایستادند. امین قریش وارد شد. گفت:"سنگ را بگذارید روی عبای من."
اطراف عبا را سران قبایل گرفتند و بردند تا پای دیوار کعبه. محمد سنگ را از عبا برداشت و سرجایش گذاشت. همه راضی بودند. آن افتخار هم نصیب محمد شد.
آمده بودند خانه ی عمویش که راهی پیدا کنند. خسته شان کرده بود. گفتند:"اگر این کار تو و این حرف های تو که قریش را متفرق کرده، برای پول است، پول می دهیم. هرچه بخواهی. مقام می دهیم، بهترین زن های عرب را به خدمتت در می آوریم .... فقط دست بردار، تکه تکه کردی عرب را!"
محمد گفت:"من از شما چیزی نمی خواهم ولی شما حرف مرا گوش کنید. ضرر نمی کنید. هم بر عرب حکومت می کنید و هم غیر عرب را مطیع خود می کنید."
گفتند:"بگو."
گفت:"هیچ، کافی است بگویید لااله الا الله."
گفتند:"هذیان می گویی، بعد از این همه سال سیصدو شصت خدا را ول کنیم و یک خدا را بپرستیم!؟"
برگرفته با تغییر از کتاب آخرین آفتاب
ه گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، حضرت رسول(ص) یکی از بندگان برگزیده الهی است کسی که خداوند خلقت آسمان و زمین را به خاطر او خلق کرد و قرآن کریم ایشان را الگو و اسوهای حسنه برای تمام انسانها معرفی میکند اما با این حال هستند کسانی که نه نتها جایگاه حضرت را درک نکرده بلکه اجازه تعرض و اهانت به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) را به خود میدهند.
مباحثی را از کتاب «دانشنامه سیره نبوی» حاصل تلاش گروهی از تاریخپژوهان پژوهشگاه حوزه و دانشگاه انتخاب کردهایم که میتواند سیره حضرت رسول(ص) را بیش از پیش برای ما مشخص کند. اینک بخش اول این جستار در خصوص سیره اخلاقی پیامبر تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
* مهمترین ویژگی پیامبر چه بود؟
در میان ویژگیهای رسول خدا (ص) رفتار اخلاقی آن حضرت مهمترین ویژگی آن بزرگوار محسوب میشد. این ویژگی را خداوند در قرآن ستوده و فرموده است: «وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ راستی که تو را خوبی والاست» پیامبر نیز خود فرمود برای احیای مکارم اخلاقی مبعوث گشته است: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. روایتی بلند، امام حسن (ع) اوصاف اخلاقی و رفتار رسول خدا (ص) را به نقل از دایی خویش هند بن ابی هاله و بخشهایی را نیز به نقل از امام حسین (ع) از پدر بزرگوار خویش نقل کرده است. این روایت جامعترین توصیف درباره اخلاق رسول خدا (ع) است که بخشهایی از آن به شرح زیر است: هر کس را که میدید به سلام دادن پیشی میگرفت. جز در مورد لزوم صحبت نمیفرمود. سکوت او ممتد بود و هنگام گفتار، تمام دهان را نمیگشود. نرم گفتار بود و پرگوی نبود. در گفتار خود به هیچ کس ستم روا نمیداشت. نعمت را هر چه هم کوچک بود، بزرگ میشمرد. خوراکیها را نکوهش نمیکرد و بیش از حد نیز ستایش نمیفرمود. دنیا و امور مربوط به آن او را خشمگین نمیساخت. اگر چیزی با حق معارضه داشت، از پای نمینشست تا حق را یاری کند. برای خود هرگز خشمگین نمیشد و به فکر انتقام کشیدن نبود. بیشتر خندهاش به صورت تبسم بود.
* سه خصلتی که پیامبر(ص) آنها را رها میکرد
امام حسین (ع) به نقل از پدرش درباره رفتار رسول خدا (ص) میفرماید: وقت خود را در خانه به سه بخش تقسیم میکرد: بخشی برای عبادت خداوند و بخشی برای انجام کارهای خانوادهاش و بخشی برای خودش، و از بخش مخصوص به خود، قسمتی را به مردم اختصاص میداد و عام و خاص را میپذیرفت و چیزی از آنان مضایقه نمیداشت. معمولا بزرگ هر قومی را گرامی میداشت و وی را بر آنها سالاری میداد.
محضر و مجلس حضرت رسول(ص) سراسر حلم و حیا و صبر و امانت بود. کسی با صدای بلند صحبت نمیکرد و حرمت همگان محفوظ بود، هیچ ناپسندی انجام نمیداد و هیچ کس از او نومید نمیشد. سه چیز را به طور کلی رها کرده بود: ستیزهگویی، پرگویی و سخنگفتن در کاری که به آن حضرت مربوط نبود. مردم را هم از سه چیز رها کرده بود: هیچ گاه کسی را نکوهش و سرزنش نمیفرمود، به جستجوی معایب ایشان نمیپرداخت و فقط در مواردی که امید ثواب و پاداش بود تذکر میفرمود. هرگاه رسول خدا (ص) صحبت میکرد، همگان چنان ساکت بودند که گویی بر سر ایشان مرغ و پرنده نشسته است، و چون سکوت میفرمود، آنها صحبت میکردند و هیچ گاه در محضرش ستیزه و بگو و مگو نمیکردند. هر کس صحبت میکرد، گوش فرا میدادند تا سخنش تمام شود.
* حضرت رسول(ص) در چه مواقعی سکوت میکرد
سکوت رسول خدا (ص) شامل چهار مرحله بود: حلم و حذر و تقریر و تفکر. تقریر آن حضرت بر این بود که به همگان به نسبت مساوی بنگرد و به طور مساوی مطالب ایشان را بشنود. تفکر او بیشتر در مورد امور پایدار بود. حلم او با صبر و شکیبایی همراه بود و کمتر چیزی آن حضرت را خشمگین و دلگیر میساخت، و حذر و مواظبت شدید او در چهار مورد بود: کار نیکو کردن که سرمشق دیگران باشد، و ترک کار ناپسند که عملا از آن نهی فرموده باشد، و کوشش و اندیشیدن در اموری که کار امت را رو به راه کند، و قیام در مواردی که خیر دنیا و آخرت امت را دربرداشته باشد.
* رسول خدا (ص) در حالی از دنیا رفت که زرهش به چهار درهم نزد فردی یهودی گرو بود
سیره رسول خدا (ص) برگرفته از قرآن بود(کان خلقه القرآن: و در همه زمینهها، اعتدال و میانهروی را به عنوان اصل مراعات میکرد. امام علی (ع) که آشناترین فرد به سیره رسول خدا (ص) بود و سخنان قابل توجهی در تبیین سیره نبوی از او به یادگار مانده است، میفرمود: «سیره و رفتار وی میانهروی بود» در کارها نه افراط میکرد و نه تفریط و مردم را به سفارش اکید به اعتدال و میانهروی توصیه میفرمود.
رسول خدا (ص) زیاد نماز میگزارد و چون به وی عرض شد با این مقام چرا چنین رفتار میکند، فرمود:«افلا اکون عبدا شکورا؛ آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟» با این حال از ترک زندگی و کنارهگیری از جامعه و پشت کردن به همه چیز و عزلت گزیدن و ریاضتهای شاق نهی میکرد و میفرمود: «رهبانیت امت من جهاد در راه خداست» رسول خدا (ص) تابع حدود و قوانین الهی بود و از آنها تخطی نمیکرد. آن حضرت در سفری به مسلمانان دستور داد روزه نگیرند، ولی عدهای مخالفت کردند و همچنان روزهدار ماندند. پیامبر به صورت علنی و بر روی شتر ظرف آب را نوشید و روزهداران را عاصی خواند. برخی از افراد نیز از دستورات دینی برداشتی افراطی داشتند و میخواستند همیشه روزه بگیرند یا ازدواج را ترک کنند، اما رسول خدا (ص) به ایشان میفرمود: «من که خاشعترین و متقیترین شما هستم، نماز میخوانم و میخوابم، روزه میگرم و نمیگیرم، میخندم و میگریم و ازدواج میکنم و این سنت من است که هر کس از من است، باید از آن پیروزی کند».
آن حضرت هرگاه میان دو کار مخیر میشد، کاری را برمیگزید که آسانتر و سادهتر بود، مشروط به اینکه گناه نباشد و اگر کاری حرام و گناه بود، از همه مردم بیشتر از آن پرهیز میکرد. هرگز درباره حق کوتاهی نمیکرد و از آن تجاوز نمینمود. هیچگاه در کارهای مربوط به خود انتقامجویی نمیکرد، مگر در اموری که حرمت الهی خدشهدار میشد که در آن صورت برای حفظ حرمت الهی مجازات میفرمود.
«تفکر» از اصول زندگی آن حضرت بود و هیچ کاری را بدون تفکر و تدبر انجام نمیداد و در همه امور تأمل و اندیشه میکرد. رسول خدا (ص) زاهدترین پیامبران بود. هرگز برایش سفرهای نیاراستند و هرگز نان گندم مصرف نکرد، و هرگز سه شب پیاپی از نان جو سیر نخورد. رسول خدا (ص) از دنیا رفت، در حالی که زرهاش به چهار درهم نزد فردی یهودی گرو بود. زر و سیمی به میراث نگذاشت، حال آنکه سرزمینهای وسیعی زیر سلطه او بود، و غنایمی فراوانی در دست داشت.
پردهای بر در خانه او آویخته بود که نقش و نگار داشت. یکی از زنان خویش را گفت: «این پرده را از نظرم پنهان کن که هرگاه بدان مینگرم، دنیا و زیورهای آن را به یاد میآورم.» آن حضرت با تمام قلب خویش از دنیا روی گرداند و یاد آن را در وجود خود میراند و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند تا زیوری از آن بر ندارد. دنیا را پایدار نمیدانست و در آن امید ماندن نداشت. پس آن را از وجود خود بیرون کرد و دل از آن برداشت و دیده از آن برگرفت.
*مجلس رسولالله چنان ساده بود که تفاوتی میان وی و اصحابش دیده نمیشد
پیامبر (ص) از همانندی به سلاطین پرهیز داشت. مردی نزد وی آمد تا با آن حضرت سخن گوید، ولی چون پیامبر را دید دستپاچه شد و به لرزش افتاد. حضرت به او گفت: «راحت باش! من که پادشاه نیستم؛ من فرزند همان زنم که گوشت خشکیده میخورد.»
رسول خدا(ص) هرچه را مغایر سادهزیستی بود، کنار زد و هرگونه تشریفاتی را زیر پا نهاد. مجلس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمیشد. چون وارد مجلس میشد، در نزدیکترین جای به محل ورود خود مینشست. هرگاه بیگانهای وارد مجلس میشد، آن حضرت را نمیشناخت تا اینکه بپرسد. انس بن مالک میگوید: مسلمانان چون آن حضرت را میدیدند، به رغم میلشان برایش به پا نمیخاستند؛ زیرا میدانستند چنین کاری را خوش نمیدارد رسول خدا (ص) خود میفرمود: «همچون بندگان خوراک میخورم و چون بندگان مینشینم که همانا من بندهام» و میفرمود: «مرا بالاتر از آنچه هستم قرار ندهید. خداوند پیش از آنکه مرا رسول خویش گیرد، بنده خود گرفته است.»
هنگامی که سواره بود، اجازه نمیداد کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند؛ یا او را با خود سوار میکرد و یا اگر آن فرد نمیپذیرفت، میفرمود: «جلوتر برو و در فلان مکان منتظر باشد»، همچنین حضرت رسول(ص) مایحتاج خانهاش را از بازار تهیه و به سوی خانوادهاش حمل میکرد، و با توانگر و تنگدست یکسان مصافحه مینمود، دست خود را نمیکشید تا اینکه طرف مقابل، دست خود را میکشید، و به هر کس میرسید سلام میکرد؛ چه توانگر، چه تنگدست و چه کوچک، چه بزرگ، و اگر به خوردن چیزی دعوت میشد، آن را کوچک نمیشمرد، هر چند خرمایی پوسیده میبود، و مخارج زندگیاش سبک بود.
* هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و به دیگران تکیه نکنید
پیامبر به چهره هیچ کس خیره نمیشد. خشمش برای خدا بود و هرگز برای خود خشم نمیگرفت. در تشییع جنازه شرکت و در دورترین نقاط شهر از بیماران عیادت میکرد. با تنگدستان مینشست و به کسانی که در اخلاق با فضیلت بودند، احترام میگذاشت. با اشخاص آبرومند الفت میگرفت و به آنان نیکی میکرد. با خویشاوندان خود صله رحم میکرد، ولی در عین حال آنان را بر دیگران برتری نمیداد و جز آنچه خدا فرمان داده است دربارهشان روا نمیداشت. چون خدمتگزارش در دستاس کردن (آسیاب کردن) خسته میشد، او را کمک میکرد. آب وضوی شبش را خود تهیه میکرد و هنگام نشستن تکیه نمیکرد. در کارها به اهل خانه کمک و با دست خود گوشت خرد میکرد.
راه و رسم رسول خدا (ص) این بود که تا حد ممکن کارهای خویش را خود انجام دهد و به دیگران تکیه نکند. میفرمود: «هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و به دیگران تکیه نکنید؛ اگر چه برای قطعهای چوب مسواک باشد.»
آن حضرت خویی پسندیده داشت و گشاده رو بود. مزاح میکرد، ولی جز سخن حق، چیزی نمیگفت. با اصحاب خود شوخی میکرد تا عظمت و بزرگیاش دل آنان را نگیرد که راحت بتوانند به او بنگرند و بدون سختی با او رفتار کنند و خواستههای خود را بازگویند. هنگامی که یکی از اصحاب را اندوهگین میدید، با شوخی کردن او را مسرور میساخت و میفرمود: «خداوند کسی را که با ترشرویی با برادرانش رو به رو شود، دشمن میدارد.»
پیامبر اکرم (ص) در جامعه و خانه بسیار صبور بود. انس بن مالک گوید: من مدت 9 سال به پیامبر خدمت کردم و هیچ گاه ندیدم ایراد بگیرد و بگوید: چرا چنین نکردی یا کردی؛ و هرگز از من ایراد نگرفت. حضرت حتی سراغ ضعیفترین افراد را میگرفت. زن سیاهپوستی در مدینه بود که کارهای مسجدالنبی (ص) را انجام میداد. چون درگذشت، مردم به خیال اینکه این حادثه برای رسول خدا (ص) اهمیت ندارد، به وی اطلاع ندادند. چون رسول خدا (ص) پس از چند روز آگاه شد، از آنان گله کرد و بر سر قبر او رفت و برایش درود فرستاد.
آن حضرت در امور خیر از نسیم هم بخشندهتر و با گذشتتر بود و همه موجودات را مشمول رحمت خود قرار میداد. بخشش وی در همه اموری بود که در شرع برای آنها حدی معین نشده بود.
رسول خدا (ص) میفرمود: «بر شما باد به گذشت که گذشت کردن، جز بر عزت بنده نمیافزاید. پس از یکدیگر درگذرید تا خدا شما را عزیز کند.»
ایشان در عبادت و زهد شهره بود و در فضل و کمال، به مدارج عالى نایل آمده است. القاب و صفات بسیارى که حضرت فاطمه معصومه(س) بدان معروف گردید، نشانه سجایاى والاى اخلاقی ایشان است. در یکی از زیارت نامه های آن حضرت، القابى همچون «طاهره» پاکیزه، «حمیده» ستوده خصال، «برّه» نیکو رفتار و تربیت شده، «نقیه» پاک خصلت، «مرضیه» مورد رضای پروردگار، «رضیه» راضى از حق، «محدّثه» راوى حدیث، «شفیعه» شفاعت کننده در روز جزا و «معصومه» به ایشان اطلاق شده است. اما مشهورترین لقب حضرت ، طبق فرموده امام رضا (ع) لقب معصومه است.
خدیجه خواب دیده بود.
دیده بود که خورشید از آسمان پایین آمد و توی خانه اش جا گرفت. تعبیر خواب خواست. گفتند:"با بهترین مردان ازدواج می کنی ..."
محمد را که دید، خورشید خانه اش را پیدا کرد.
برگرفته از کتاب آخرین آفتاب با تغییر