به گزارش خبرگزاری فارس، در شرایطی که در غرب، اهانت به اسلام و مقدسات اسلامی، به راحتی پذیرفته میشود، برخی مضامین وجود دارند که هرگونه تردید در آنها هم ممکن است منجر به سالها مجازات زندان شود. بنابراین گزارش، در شرایطی که شخصی چون «سام باسیل» به راحتی میتواند اسلام را مورد اهانت قرار دهد، در بسیاری از کشورهای غربی حتی تردید در تعداد کشتههای یهودیان در جنگ دوم جهانی میتواند دردسرهای جدی داشته باشد. حتی مورخین غربی در محیطهای آکادمیک هم باید مواظب آن باشند که با نگارش مطلبی در خصوص هلوکاست، برای خود سالها دردسر نتراشند. حتی اگر منع قانونی برای انکار هلوکاست هم وجود نداشته باشد، رسانههای صهیونیستی در غرب دارای حدی از قدرت تاثیرگذاری بر افکار عمومی هستند که میتوانند اشخاص مخالف هلوکاست را به شدت سیاهنمایی کنند. این در حالی است که پس از انقلاب فرانسه، سکولاریسم به یکی از ارکان دموکراسیهای غربی بدل شد و قرار شد تا ممنوعیتهای مذهبی و تقدس در امور حکومتی و قانونی تاثیری نداشته باشند اما هلوکاست اکنون در کشورهای غربی به یک امر مقدس یا تابو بدل شده است که انکار آن به مثابه یک جنایت است. به این ترتیب، اگرچه با سکولاریسم، مذهب از متن جوامع غربی رخت بربست اما تابوهای بشرساخته کاری را با جوامع غربی کردهاند که کلیسای قرون وسطی هم نکرد. محاکمه مرحوم پروفسور روژه گارودی به جرم زیر سوال بردن هلوکاست در کتاب مشهورش، بیشباهت به محاکمه گالیله در دوران قرون وسطی به جرم متحرک دانستن زمین نیست! طبعا همانگونه که چرخیدن زمین با محاکمه گالیله در دادگاه انگیزاسیون متوقف نشد، سوالات و تشکیکات وارد به پدیدهای به نام هلوکاست هم با محاکمه منکرین آن از بین نخواهد رفت. * قوانین منع انکار هلوکاست در کشورهای مختلف در حال حاضر در 16 کشور جهان، زیر سوال بردن هلوکاست از نظر قانونی ممنوع است. این کشورها عبارتند از: اتریش، بلژیک، کانادا، جمهوری چک، فرانسه، آلمان، مجارستان، لیختناشتاین، لیتوانی، لوگزامبورگ، هلند، لهستان، پرتغال، رومانی، اسلواکی و سوئیس. علاوه بر این کشورها، رژیم صهیونیستی نیز در قلمرو خود زیر سوال بردن هلوکاست را جرم دانسته است. علاوه بر این، قوانین اتحادیه اروپا در خصوص مقابله با نژادپرستی و بیگانههراسی نیز دلالت بر آن دارند که رد کردن و یا بیاهمیت دانستن تعمدی «جنایات مربوط به نسلکشی» در تمام کشورهای عضو این اتحادیه باید به عنوان اقدامی قابل مجازات در تمام کشورهای اعضای اتحادیه اروپا شناخته شود. بنابراین، آن دسته از 27 کشور اتحادیه اروپا هم که در فهرست 16 کشور فوق نیستند، طبعا بر اساس این قانون موظف به برخورد با کسانی هستند که هلوکاست را زیر سوال میبرند چرا که در اروپا و بنابر تبلیغات انجام شده، هلوکاست یک نسلکشی شناخته میشود که طی آن 6 میلیون یهودی جان خود را از دست دادهاند. در مجارستان، در فوریه 2010 قانونی به تصویب رسید که بیاهمیت شمردن هلوکاست را جرمی مشمول 3 سال زندان دانست. توجه به متن قانون در برخی از کشورهایی که انکار هلوکاست را ممنوع ساختهاند، خالی از لطف نیست. در اتریش، بند سوم قانون منع انکار هلوکاست که موسوم به «وربوتزگستز» است، تصریح میکند: «هر فردی که به صورت مکتوب یا در رسانههای صوتی و تصویری یا به هر وسیله دیگر در ملاءعام و با هر رفتاری که تعداد زیادی از مردم شاهد آن هستند، نسلکشی ناسیونال سوسیالیستها [نازیها] را انکار کند یا بهدنبال کوچکنمایی آن باشد یا سعی در توجیه آن داشته باشد، مستحق مجازات است.» جالب اینجاست که در اتریش برای انکار هلوکاست یک تا 10 سال مجازات در نظر گرفته شده است و اگر اقدامات مزبور خطرناک ارزیابی شود، این مجازات میتواند تا 20 سال هم افزایش پیدا کند! در بلژیک نیز بند اول قانون 23 مارس 1995 تصریح دارد که انکار کنندگان هلوکاست از 8 روز تا یکسال به زندان محکوم شده و به پرداخت 5هزار فرانک جریمه محکوم میشوند. در جمهوری چک، بند 261a قانون اساسی اصلاح شده این کشور آمده است که هر کس آشکارا نسلکشی نازیها و کمونیستها را انکار کرده و یا در آنها تردید کند و یا آنها را تایید و توجیه کند، از 6 ماه تا سه سال به زندان محکوم میشود. قانون منع انکار هلوکاست تقریبا با همین ادبیات و با مجازاتهای مختلف در کشورهای دیگر نیز بیان شده است. از سوی دیگر منع انکار هلوکاست با برخی محدودیتهای قانونگذاری هم در اروپا مواجه بوده است. به طور مثال، در اکتبر 2007، دادگاهی در اسپانیا اعلام کرد که قانون اساسی این کشور نمیتواند قانون منع هلوکاست را به رسمیت بشناسد. ایتالیا هم در سال 2006، قانونی را که خواستار چهار سال زندان برای انکارکنندگان هلوکاست بود رد کرد. حتی بریتانیا نیز تاکنون دو بار قوانین مجازات انکارکنندگان هلوکاست را رد کرده است. دانمارک و سوئد نیز به همین ترتیب عمل کردهاند. * برخی از محاکماتی که به جرم انکار هلوکاست انجام شد مشهورترین نمونه محاکمه منکرین هلوکاست، محاکمه مرحوم پروفسور روژه گارودی، فیلسوف فقید و مسلمان فرانسوی است که مدتها به طول انجامید. این محاکمه در حالی انجام میشد که گارودی پا به سن گذاشته بود و سالهای عمرش از 80 گذشته بود. اما محاکمه مرحوم روژه گارودی تنها نمونه از این دست نیست. در فوریه 2007، «ارنست زوندل»، یک شهروند آلمانی بهخاطر آنچه افکار نئونازیستی خوانده شد، به پنج سال زندان محکوم گردید. در مارس 2006 نیز «گرمار رودولف»، یک شهروند آلمانی دیگر از ایالات متحده به آلمان عودت شد و به دو سال و نیم زندان محکوم گردید. جرم وی این بود که هلوکاست را انکار میکرد. در جولای 2007، رهبر شاخه «هسن» حزب دموکراتیک ملی آلمان، «مارسل وول»، به خاطر آنکه گفته بود دولت با بردن دانشآموزان به محل سابق اردوگاههای متمرکز آلمان نازی، در حال شستشوی مغزی آنهاست، به زندان افتاد. در اوت 2007، «گرد هوسنیک»، منکر اتریشی هلوکاست، در اسپانیا دستگیر شد. اتهام وی انتشار کتب و مقالاتی در خصوص به چالش کشیدن کشتار یهودیان در جنگ دوم جهانی بود. وی مجبور شد به مالاگا فرار کند تا زندانی نشود. در بلژیک، یک سازمان یهودی به خود اجازه داد تا در مارس 2007، از یک سناتور بلژیکی به خاطر آنکه در یک مصاحبه وجود اردوگاههای مرگ در آلمان نازی را انکار کرده بود، شکایت کند. در فرانسه، «وینسنت رینوگارد» به یک سال زندان و 10 هزار یورو جریمه محکوم شد چرا که در سال 2005 با چاپ جزوهای، هلوکاست را انکار کرده بود. اینها تنها برخی نمونهها از مجازات افراد به خاطر انکار هلوکاست است و قطعا نمونههای بیشتری را میتوان ذکر کرد و در ضمن باید انتظار داشت که در آینده نمونههای بیشتری نیز ایجاد شود. بنابر همان روشهای پوزیتیویستی که متافیزیک را از محتویات علمی خالی میدانند و توجیهگر حذف دین از زندگی اجتماعی بشر هستند، هلوکاست یک پدیده تاریخی متعلق به گذشتهای نهچندان دور است که میتوان در خصوص آن به تحقیق علمی پرداخت. اگر توصیه پوزیتیوسم به علم ندانستن دین و متافیزیک مورد اعتنا واقع شده است، مشخص نیست که چرا هلوکاست به یک تابوی غیرقابل تحقیق بدل شده است؟
نظر بدهید |
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسانهاست، اعتقاد به بشارتهای پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه میتواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتیهاست و از جنبه اجتماعی باعث همدلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان میشود، کارکرد وسیع و عمیق آموزههای مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان میدهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسشهای بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آنها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست. پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسشها و پاسخها» به برخی از شبهات این گونه پاسخ میدهد: 1-آیا سرداب، محل ظهور امام زمان(عج) است؟ از دیرباز، مخالفان و معاندان اهلبیت(ع) میپنداشتند که شیعیان محل ظهور امام زمان(عج) را سرداب میدانند، با وجود این، هیچ یک از این مدعیان، مطلبی یا گفتهای را از شیعیان نقل نمیکنند که این عقیده شیعیان را بیان کند. به رغم این اتهام، در روایات و کتب شیعه آمده است که حضرت مهدی(عج) از مکه مکرمه و مسجد الحرام ظهور میکند، بنابر روایاتی، اولین جایگاه بیعت قبل از قیام امام مهدی(عج) مسجدالحرام و بین رکن و مقام خواهد بود، اهل سنت نیز به این مطلب معتقد و معترفاند و از نکات مشترک بین تمام مسلمانان به شمار میرود. 2. آیا سرداب، محل سکونت امام مهدی(عج) است؟ برخی از نویسندگان گذشته اهل سنت میپندارند که شیعیان سرداب را محل ظهور میدانند، اما نویسندگان بعدی به جای بررسی، رفع خطا و بیان حقیقت، پا را فراتر نهادهاند و ادعا کردهاند که شیعه معتقد است امامشان سالیان متمادی در سرداب به سر میبرد و در همانجا زندگی میکند. مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر در پاسخ به این بهتان میفرماید: «تهمت سرداب زشتتر است، در حالیکه شیعه عقیده ندارد که امام در سرداب مخفی شده و از آن جا ظهور میکند، ای کاش آنان که این تهمت را زدهاند، دست کم حرفشان را یکی میکردند، ابن بطوطه در سفرنامهاش میگوید در حله است، فرمانی در اخبارالدول میگوید در بغداد است و دیگران میگویند در سامراست و قصیمی نمیداند کجاست، لذا جایی را نام نمیبرد تا عیبش آشکار نشود». همچنین آیتالله صافی گلپایگانی در مورد محبالدین (خطیب مدینه منوره) میفرماید: «از اشتباهات فاحش ایشان به تبع گذشتگانش این است که عقیده در سرداب بودن امام را به شیعه نسبت داده و گمان کرده است که وکلای امام باب سرداب بودهاند، در حالیکه کتابهای شیعه در دست است، حتی آنها که قبل از ولادت امام نوشته شدهاند، از این بهتان اثری نیست. اما آنها عادت به تحقق ندارند و هرچه دلشان بخواهد میگویند». امام صادق(ع) میفرماید: «صاحب این امر میان مردم رفت و آمد میکند، در بازارشان راه میرود و بر فرشهای آنها قدم میگذارد، در حالی که مردم او را نمیشناسند». امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «به پروردگارم سوگند! حجت خدا روی زمین راه میرود و در خانهها وارد میشود... سخنان را میشنود و بر مردم سلام میدهد». طبق روایات مربوط به محل زندگی حضرت(عج)، ایشان غالباً اطراف مدینه منوره حضور دارند و نیز ملاقاتهای فراوان و معتبری که با حضرت در مکانهای مختلف اتفاق افتاده، همه گویای حضور حضرت در جامعه و میان مردم است و وجود ایشان در سرداب را نفی میکند. 3. آیا سرداب، محل غیبت امام زمان(عج) است؟ محل غیبت دو معنای متفاوت دارد که اگر به معنای مخفیگاه و محل زندگی آن حضرت باشد، درست نیست، اما اگر به معنای محل غایب شدن باشد (آخرین مکانی که حضرت در آن دیده شده و بعد کسی او را ندیده) حرف صحیحی است، غیبت امام مهدی(عج) از سرداب آغاز شد، نه آن که آن جا هم ادامه مییابد. احتمالاً بعضی از عبارات نویسندگان اهل سنت بر همین معنای دوم دلالت میکند که در این صورت حرف درستی است، اما بعضی آن را اشتباه فهمیدهاند و محل غایب شدن را به مخفیگاه امام تفسیر کردهاند. بنابراین عبارتهای آنان گویای شروع غیبت از سرداب است، نه وجود همیشگی حضرت در سرداب، بنابر روایتهای تاریخی وقتی پدر بزرگوار امام از دنیا رفت، ایشان در مقابل چشم همگان بر جنازه پدر نماز خواند و همین امر باعث شد تا مأموران برای دستگیری امام(عج) به منزل امام عسگری(ع) حمله کنند، مرحوم قطبالدین راوندی میگوید: «وقتی داخل منزل شدند، صدای قرائت قرآن از سرداب شنیدند، لذا مقابل در جمع شدند تا هنگام خروج دستگیر کنند، در همان هنگام امام(عج) خارج شد، در حالیکه فرمانده آنها ایستاده بود، وقتی امام رفت، فرمانده گفت وارد شوند و دستگیرش کنند، افراد گفتند از کنار تو گذشت و دستور ندادی او را بگیریم؛ فرمانده گفت، من او را ندیدم، لذا دست خالی برگشتند». طبق عقیده شیعه، امام مهدی(عج) بعد از ورود به سردار از آن خارج شد و مأموران او را ندیدند، لذا آخرین محل تعقیب، سرداب بوده است و این امر، بیسابقه نیست، در «لیلةالمبیت» نیز وقتی پیامبر(ص) در برابر چشم محاصرهکنندگان (مشرکان) از منزل خارج شد، کسی ایشان را ندید. بنابراین چون غیبت از سرداب شروع شد، در بعضی از منابع شیعی از آن به «سردار غیبت» یاد میشود. 4. آیا سرداب، محل زیارت است؟ اگر سرداب، نه محل ظهور امام مهدی(عج) است و نه محل سکونت و مخفیگاه آن حضرت، چرا شیعیان آن جا را زیارتگاه میدانند و در کتب ادعیه برای آن، دعاها و اعمال مخصوصی ذکر کردهاند؟ مثلاً برای ورود به سرداب، اذن دخول میخوانند و در آن جا به ائمه و مخصوصا امام مهدی(عج) سلام میدهند! مقدس بودن سرداب سامرا به دلیل زندگی کردن سه امام آخر شیعیان در آن محل است، سرداب، جای مقدس، مبارک و محترم است؛ چون ائمه ما در آن جا عبادت و اقامت کردهاند، مانند هر جایی که بدانیم ائمه در آن جا حضور داشتهاند و با قدوم خود آن جا را متبرک کردهاند، مانند بیتالنور (در شهر مقدس قم) که مدتی محل زندگی حضرت معصومه(س) بوده است، یا اماکنی از کربلا تا شام که رأس مطهر امام حسین(ع) در آن جا به زمین گذاشته شده است و به آن جا «مقام رأسالحسین» میگویند و برای شیعیان قداست و احترام دارد. اما اذن دخول و خطاب کردن به امام، به سبب آن است که منزل ائمه را در هر حالی (حضور یا عدم حضور) محترم میدانیم، طبق عقیده شیعه، هرجا که باشیم، امام صدای ما را میشنود و جواب ما را میدهد، ولی ما صدای امام را نمیشنویم، لذا میتوان امام را در هر جایی مورد خطاب قرار داد، البته این مسئله شامل همه معصومان میشود، برای مثال، خطاب به امام حسین(ع) زیارت عاشورا میخوانیم. شیخ محمود ابوریه از علمای معاصر و اهل تحقیق و تتبع اهل سنت میگوید: «من نشنیدهام که شیعهای در مورد سردار غیبت که در حله یا سامراست، بگوید امام در آن جا پنهان است، یا در آن جا زندگی میکند و یا از آن ظهور خواهد کرد، شاید سرداب سامرا، مکان نماز امام هادی و عسکری(ع) بوده که تا به حال باقی مانده است». آیا صحت دارد که در حرم امام رضا(ع) منبری وجود دارد که متعلق به امام زمان(عج) است؟ اگر صحت دارد آن منبر کجاست؟ در ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد، منبر صاحبالزمان(عج) قرار دارد، این منبر در سال 1243 هجری قمری به شیوه منبتکاری از چوب گردو ساخته شد و آهن و میخ در آن به کار نرفته است، البته سازنده منبر را به نیت امام زمان(عج) ساخت، ولی گزارش نشده که امام زمان(عج) از آن استفاده کرده باشد.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، در پی توهین کشیش آمریکایی به ساحت ارجمند پیامبر اسلام، میلاد عرفانپور از شعرای جوان کشور شعری سروده است. او در این باره نیز نوشته است: بی حرمتی به رسول مهربانیها، حضرت محمد(ص)، جرئت خاموشی را از من گرفت. روی گل محمدی از اشک، تر شدهست با ما مصیبتیست که عالم خبر شدهست با ما مصیبتیست که ورد زبان شده با ما مصیبتیست که خون جگر شده ست دشمن به فتنه سنگر تصویر را گرفت لشکر نبردهایم و نبردی دگر شده است آن سوی خندهها، همه دندان گرگ بود اینک زبانشان به دهان ، نیشتر شده ست از هیچ زادهاند و پی هیچ، زیسته شیطان ، بر این جماعت ابتر، پدر شده است نمرود تیر بسته به زیبایی خدا زیبایی خدا ، به خدا بیشتر شده است عالم، هنوز در صلوات است و همچنان این رایت نبی ست که بر بام، بَر شده است
ه گزارش خبرگزاری فارس، آیتالله روحالله قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران به مناسبت شهادت امام صادق علیهالسلام سخنانی مطرح کرد که گزیده آن در ذیل میآید:
تنها راهی که انسان را به مقام قرب به حقّ میرساند
کلّ مبانی کامل ذوالجلال و الاکرام در قرآن تبیین شده است. در حقیقت آنچه به همه انبیاء و پیامبران اولوالعزم مرحمت کرد، اکمل آن در قرآن است. کلّ قرآن ختم است در سوره حمد و در سوره حمد آیهای است که تمام راه بشر را تبیین میفرماید: «اهدنا الصراط المستقیم».
صراط مستقیم، تبیین راه بشر است. تنها راهی که انسان را به مقام قرب به حقّ می رساند، صراط مستقیم است.
خود صراط به عنوان اسّ و اساس برای گذر از همه مطالب و نهایتاً ورود به عرش برین و جنّت المأوی است لذا اصطلاحاً تبیین میکنند انسان باید از پل صراط بگذرد و در این صورت به جایگاه امن الهی ورود پیدا خواهد کرد.
صراط یعنی معرفت حضرت حقّ
تمام اعمالی که انسان در دنیا برای قرب الی الله انجام میداد تا نهایتش به جنّت المأوی برسد، همه اینها در صراط است تا ورود به صراط دنیا نداشته باشد، صراط آخرت برای او نخواهد بود. عدّهای از پل صراط رد نمیشوند و به جهنم میافتند که مهم در این امر، همان صراط دنیاست.
حضرت صادق القول و الفعل(ع) در بیان این که صراط چیست، میفرمایند: «هُوَ الطَّرِیقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» صراط، راهی است برای معرفت ذوالجلال و الاکرام. اصل در مبانی عرفان، معرفت است که بیان میشود: عارف، آن کسی است که به معرفت الله رسیده است.
اولیاء الهی بیان میکنند: از «لله» تا «الیه راجعون» است و معرفت حقیقی این است که انسان بداند «لله» است و نهایتاً به «الیه راجعون» میرسد.
آن کسی که «لله» شد، حتّی خوابش عبادت است. لذا عارف را به عنوان وجه الله تبارک و تعالی میگویند چون همه مطالبش «لله» است
آن کس که میخواهد از صراط عقبی بگذرد، باید در دنیا معرفت کسب کند.
صراط دنیا یعنی امام مفروض الطاعة
لذا حضرت در ادامه میفرمایند: «وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِی الدُّنْیَا وَ صِرَاطٌ فِی الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِی فِی الدُّنْیَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ». صراط در دنیا یعنی انسان مطیع محض امامیشود که اطاعتش فرض است از این رو صراط المستقیم یعنی صراط المولانا امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب(ع)؛ چون آن امام مفروض الطاعه است.
حبّ و اطاعت
حبِّ تنها کافی نیست. گرچه فرمودند:« هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُب» امّا حبّی به حقیقت حبّ است که نهایتش به طاعت بیانجامد.
قاعده این است که هر گاه حبّ کسی را در دل داشته باشی، مطیع او میشوی. حضرت در ادامه میفرمایند: «مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیَا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الْآخِرَةِ». لذا شناخت در دنیا شرط اطاعت است و تا انسان نشناسد، مطیع نمیشود.
حبّ حقیقی، معرفت میآورد و قلب عارف حقیقی، مرکز حبّ است. اصلاً لطیفترین روح در عالم خلقت متعلّق به عرفاست. بیشترین عشق و حبّ در دل عرفای عالم است. آنها فغانها و نالهها در تنهاییهای خود دارند و برای آن کسی که منحرف است دعا میکنند و از خدا می خواهند برگردد. این قدر دلسوز بندگان خدا هستند بنابراین اگر کسی امام مفروض الطاعة را شناخت و به هدایت او اقتدا کرد، این شخص طبعاً از پل صراطی هم که در آخرت است و آن پلی است که بر روی جهنّم گذاشتهاند، میگذرد.
مسائل عبادی، الگوی عملی برای اطاعت از امام است. به عنوان مثال حتّی در نماز جماعت نیز بیان شده که باید مطیع امام جماعت باشید و زودتر از او به رکوع و سجود نروید.
خصوصیت امام که دلسوز عالم و دلسوز بندگان خدا است، این است که انسانها را به امر خدا هدایت میکند، «و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا».
حاکم شیعیان کیست و عدم پذیرش حکم ایشان چه حالتی دارد؟
از حضرت امام صادق سؤال کردند: آقا جان! دو نفر از خودمان راجع به وام، ارث و ... نزاع دارند و نزد قاضیانی میروند که خدّام سلاطین جور هستند، آیا کارشان درست است؟ حضرت فرمودند: خیر، کسی که در یک موضوع چه حق و چه باطل نزد قاضیانی برود که خدّام جور هستند، مثل کسی است که نزد طاغوت رفته است و گناه کرده است.
سپس حضرت به آیه 60 سوره نساء اشاره کرد که خداوند میفرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیداً».
از حضرت میپرسند پس باید چه کنیم؟ حضرت میفرماید: «یَنْظُرَانِ إِلى مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوى حَدِیثَنَا، وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا، وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا، فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً؛ فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً، فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ، فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ، وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّه» نظر کنید به شخصی از خود شما که حدیث ما را روایت میکند و حلال و حرام ما را بشناسد و شناخت به احکام داشته باشد. من او را برای شما حاکم قرار میدهم امّا آن موقعی که او حکم کرد، کسی قبول نکند، حکم خدا را خفیف شمرده است و ما را رد کرده است!
روزی از خدا و رسول خدا!
«ذَکَرُوا أَنَّ أَبَا حَنِیفَةَ أَکَلَ طَعَاماً مَعَ الْإِمَامِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمَا الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ فَلَمَّا رَفَعَ الصَّادِقُ ع یَدَهُ مِنْ أَکْلِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ هَذَا مِنْکَ وَ مِنْ رَسُولِکَ ص» نقل میکند، ابوحنیفه به همراه حضرت امام صادق(ع) غذایی خوردند. حضرت بعد از غذا خوردن، دعا کردند و فرمودند: سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است. خدایا این از تو و از رسولت بود.
«فَقَالَ أَبُو حَنِیفَةَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَجَعَلْتَ مَعَ اللَّهِ شَرِیکاً» ابوحنیفه گفت: آیا برای خدا شریک قرار میدهید؟!
«فَقَالَ ع لَهُ وَیْلَکَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ» حضرت فرمودند: وای بر تو! خداوند در سوره توبه میفرماید: مشرکین فقط از این انتقام میگیرند که خدا و رسولش، مؤمنین را بینیاز ساختند. اگر بندگان خدا از آنچه خدا و رسولش به آنها میدهد، راضی باشند و بگویند: خداوند برای ما کافی است، به زودی خدا از فضلش به آنها خواهد داد.
«فَقَالَ أَبُو حَنِیفَةَ وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی مَا قَرَأْتُهُمَا قَطُّ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ لَا سَمِعْتُهُمَا إِلَّا فِی هَذَا الْوَقْتِ» ابوحنیفه میگوید به خدا قسم من اینها را نشنیده بودم، تا این که الآن شنیدم.
«فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بَلَى قَدْ قَرَأْتَهُمَا وَ سَمِعْتَهُمَا وَ لَکِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِیکَ وَ فِی أَشْبَاهِکَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى کَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ» حضرت میفرمایند: تو شنیده بودی منتها مثل تو همان است که خداوند در قرآن میفرماید: کسانی هستند که قرآن میخوانند ولی در آن تدبّر نمیکنند و یا بر قلب هایشان قفل زده شده است. یا این که در جای دیگری میفرمایند: اعمالشان مثل زنگاری بر دلهایشان نشسته است؛ یعنی قلوب آنها زنگار گرفته است.
پیام امام صادق(ع) در زمان غیبت
از حضرت امام صادق می پرسند: مگر میشود حکم طاغوت را ولو حق باشد، رد کرد؟! حضرت میفرمایند: بله. «الْحُکْمُ مَا حَکَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ أَفْقَهُهُمَا وَ أَصْدَقُهُمَا فِی الْحَدِیثِ وَ أَوْرَعُهُمَا، وَ لَا یَلْتَفِتْ إِلى مَا یَحْکُمُ بِهِ الْآخَر» حکم درست، آن است که کسی به آن حکم کند که عادلتر، فقیهتر و راستگوتر و پرهیزکارتر باشد.
این روایت، دارای سند بسیار محکمی بوده و اعاظمی چون شیخ انصاری آن را دلیل بر ولایت فقیه میدانند.
این روایت به ما میگوید آن کسی حاکم است که ورعشان از دیگران بیشتر است. مرد بزرگوار، مرحوم بهلول شخصی متّقی و زاهد بود. عبای ایشان در اواخر عمرشان بسیار مندرس و پاره شده بود. به ایشان گفتند: آقا! اجازه دهید عبایی برای شما تهیه کنیم. ایشان فرمودند: اولاً که من پولی ندارم. ثانیاً من اواخر عمرم هست، لازم نیست عبایی نو تهیه کنید، بلکه بروید و از طلاب عبایی بگیرید که استفاده کردند و دیگر نمیخواهند. به ایشان گفتند: آقا! شما چقدر زاهد هستید، ایشان فرمودند: من زاهد نیستم، زاهد این سید بزرگوار (امام المسلمین ) است که این همه قدرت دارد و کل این کشور در دست اوست امّا در دو اتاق دارد زندگی میکند!
بنابراین پیام امام صادق(ع) در زمان غیبت به ما این است که اگر جدّی ولایت حضرات معصومین(ع) را دارید و میخواهید در صراط مستقیم قرار بگیرید و سنگ ولایت را به سینه میزنید؛ بدانید ولایتی بدون ولایت فقیه معنا ندارد و اگر جز این باشد، ولایت گمراه شده است چون مطیع امام مفروض الطاعة نیست.
«جمال شورجه» کارگردان در گفتوگو با خبرنگار سینمایی فارس درباره فیلم موهن آمریکایی بر ضداسلام و پیامبراعظم گفت: هالیوود با مدیریت صهیونیستها و دولت آمریکا مبادرت به ساختن فیلمی توهین آمیز به مقام شامخ حضرت رسول (ص) کرد. این عمل را با عمق جان و با هر آنچه که در توان دارم محکوم میکنم. این حرکت مذبوحانه و زشت را که تمام جامعه اسلامی را در کشورهای مختلف خشمگین و عصبانی کرده است را محکوم میکنم و امیدوارم جامعه سینمایی ما منسجم و متحد یک بیانیه و خطابهای در یک حرکت تاثیرگذاری این عمل زشت را محکوم کنند. از جمله دوستان فیلمساز مسلمان که ایرانی هستند و به مدارج و جایگاهی در دنیا رسیدند و تریبون بین المللی در اختیار دارند این حرکت زشت را تقبیح کنند. وی در ادامه گفت: مسلمانان برای تمام پیامبران دینی احترام قائل هستند در کتاب آسمانی ما به نیکی از آنها یاد شده است. متاسفانه در فرقههای دیگر که نوعا هم هدایت و مدیریت شده از سوی صهیونیستها هستند و مسیحیت صهیونیستی به پیامبر ما اهانت شد پیش از این نیز این کشیش به قرآن مجید اهانت کرد. * بیداری اسلامی خشم آمریکا و صهیونیست را برانگیخت کارگردان فیلم «33 روز» در ادامه گفت: پیش از این نیز در حوزه کتاب و کاریکاتور متاسفانه به ساحت پیامبر توهین شد و ساخت این فیلم با توجه به فعالیتهای قبلی و شیطانی این افراد به دور از ذهن نبود. این افراد از تمام ابزارها و امکانات علیه اسلام و باورهای دینی ما استفاده میکنند و این کار ادامه خواهد داشت زیرا ما میبینیم روز به روز اسلام در کشورهای مختلف و کشورهای منطقه رشد و نمو میکند و اسلام واقعی و اسلام ظلم ستیز و حقیقت خواه و عدالت جو رشد و توسعه پیدا میکند. بیداری اسلامی خشم امریکا و صهیونیست را باعث شد و آنها به هر وسیلهای میخواهند حرکت اسلامی را متوقف کنند. * «اسلام هراسی»آمریکا و اسرائیل باعث تولید فیلم موهن شد وی در ادامه گفت: این اعمال شنیع نشان میدهد این بیداری اسلامی در کشورهایی چون تونس، لیبی، مصر، یمن و... براساس باورهای دینی است. اینها اگر از اسلام هراس نداشتند دست به این تحرکات و ساخت فیلم نمیزدند اما حرکت بیداری اسلامی رشد پیدا میکند قطع و یقین همانگونه مقام معظم رهبری هم به آن اشاره کردند دامن غرب را هم خواهد گرفت. شورجه در ادامه گفت: اعتراضاتی که در مصر و لیبی اتفاق افتاده و رو به گسترش است تحولات شگرف اجتماعی صورت گرفته اما مردم به دنبال حکومت اسلامی و باورهای دینی و اسلامی هستند و با خشم پرچم امریکا را پایین میکشند و سفیر آمریکا در لیبی کشته میشود این حرکت ادامه خواهد داشت. من هم به نوبه خودم از طرف جامعه سینماگران متدین و متشرع این حرکت مذبوحانه را تقبیح و محکوم میکنم و امیدوارم ما هم این قدر امکان و ظرفیت و بضاعت تولید فیلم داشته باشیم که پیامبر رحمت و راستین خودمان را به خوبی و به درستی به جهان معرفی کنیم و نگذاریم با تولیدات مسموم جامعه جهانی را به انحراف بشکانند و تصویر غلطی از این بزرگوار نشان دهند. شورجه در ادامه به ساخت فیلم «محمد» (ص) اشاره کرد و گفت: یک سالی است کار فاخر و ارزشمندی توسط آقای مجیدی تولید میشود که یکی از سنگینترین و پرهزینهترین تولیدات سینمایی ما است. جناب مجیدی و حساسیتی که ایشان نسبت به پیامبر اعظم دارند و تیم همراهشان قطعا فیلمی را خواهند ساخت که تاثیرگذار در عرصه جهانی خواهد شد. همانطور که سایر فیلمها و مجموعههایی که در خصوص پیامبران ساخته شده است جایگاه ویژه و خاصی میان اقشار و ادیان مختلف بگذارد. وی اضافه کرد: شاید این افراد قصد داشتند در تولید یک اثر سخیف و موهن پیشدستی کرده و فضای مسمومی را برای عرضه جهانی فیلم مجیدی ایجاد کنند. انشاءالله فیلمی که آقای مجیدی میسازند جواب دندان شکنی خواهد بود براین القائات و فضای مسمومی که توسط امریکا و صهیونیست ایجاد شده است. * فیلم بی کیفیت و نازلی است وی در ادامه به ساختار ضعیف و سطحی فیلم موهن آمریکایی اشاره کرد و گفت: تصاویری از فیلم را دیدم که خیلی سطحی، نازل و مبتذل به لحاظ کیفیت ساخته شده است و به شدت سخیف و سطحی است. کیفیت اثر به شدت نازل است و محتوای آن هم توهین آمیز است. این کار توسط سخیفترین انسان و با سرمایهگذاری صهیونیستها و آمریکاییها و مسیحیت هدایت شده از سوی صهیونیستها ساخته شده است و قطعا نمیتواند به لحاظ هنری تاثیری در جامعه هنری بگذارد. اگر نگاه دقیقی داشتیم باشیم خواهیم دید سریال «حضرت یوسف» با اقبال مواجه شد و چقدر در دنیای عرب و به خصوص مصر تاثیرگذار بوده است. بنا به گفته بسیاری از تحلیلگران ، پخش مجموعه «حضرت یوسف» در تحولاتی که در منطقه صورت گرفت بیتاثیر نبوده است. شورجه در خاتمه افزود: این نکته را باید یادآور شوم اجلاس ارزشمند و تاثیرگذار که سران و وابستههای 120 کشور علیرغم تبلیغات گستردهای که در دنیا آمریکا و اسرائیل صورت گرفت اما این اجلاس در کشورما که مورد تحریم است با موفقیت برگزار شد اینها همه باعث عصبانی شدن اروپا و اسرائیل شده است. شورجه در خاتمه گفت: امیدوارم به حول و قوه خداوند همین کار باعث رسوایی و خراب شدن این بنایی که به غلط میسازند بر سر خودشان فرو بریزد و اعتراض همه جانبه مسلمانان آنها را به این نتیجه میرساند که نمیتوانند به مقدسات مسلمانان تعرض کند زیرا مسلمانان به مقدسات و اعتقاداتشان قرابت عمیق دارند.
نگرش انسانى امام صادق( علیهالسلام) از نگرش اسلام به انسانیّت در ساختها و مفاهیم گوناگون آن مایه مى گیرد. براى آن که از شدت عشق امام به انسانیت و ارج نهادن به حقوق او که صخره هاى سترگ در برابرش سر فرود مى آورند و ستارگان و درختان در برابرش به سجده مى افتند، پرده برداریم، چند نمونه کوچک از این موارد را ذکر مى کنیم.
برخورد با سود و سرمایه
1- امام به خدمتکار خویش، "مُصادف"، هزار دینار داد و به او گفت: آماده شو تا براى کارى تجارى به مصر روى، زیرا تعداد خانواده من زیاد است. مصادف، وسایل سفر را فراهم آورد و با بازرگانان به مصر رفت. چون نزدیک شهر رسید، کاروانى تجارى در بیرون شهر به استقبال آنان آمده ایشان از آن کاروان در باره وضعیّت کالایى که با خود آورده بودند سؤال کردند که آیا در مصر چنین کالایى هست یا نه؟ کاروانیان پاسخ دادند: چنین کالایى در مصر نیست. آنگاه سوگند خوردند و قرارداد بستند که از هر دینار یک دینار سود بگیرند(یعنى سود را مضاعف قرار دهند.)آنان بعد از فروش اجناس، پول خود را گرفتند و به مدینه برگشتند.
مصادف نزد امام صادق(علیهالسلام) رفت. دو کیسه در دست داشت که در هر کیسه یک هزار دینار بود. او عرض کرد: فدایت شوم این کیسه سرمایه و این یکى سود است. امام پرسید: این سود، بسیار است مگر شما با این کالا چه کردید؟ مصادف داستان تجارت خود را براى امام گفت: آن حضرت با شنیدن حرفهاى مصادف فرمود:"سبحان الله! آیا بر قومى از مسلمانان سوگند یاد کردهاید که کالاى خود را به آنان نمىفروشید مگر آنکه در ازاى هر دینار، یک دینار سود بگیرید؟!"
آنگاه یکى از دو کیسه را برداشت و فرمود: "این سرمایه من است و ما نیازى به سود نداریم."سپس فرمود: "اى مصادف! چکاچک شمشیرها آسانتر از یافتن روزى حلال است."
برخورد با تهمت زننده به یک زن مشرک
2- امام صادق(علیهالسلام) دوستى داشت که هیچگاه از او جدا نمىشد. روزى او بر غلامش خشم گرفت و زبان به ناسزا گشود و گفت: کجایى اى پسر زنِ زناکار!! وقتی ابوعبدالله این سخن شنید، دستش را بالا آورد و به پیشانىاش زد و گفت: سبحان الله! آیا به مادرش تهمت مىزنى؟! من تو را خوددار و پرهیزکار مىدیدم. مرد گفت: فدایت شوم مادر این غلام کنیزى مشرک است. حضرت پاسخ داد: آیا نمىدانى که برای هر امّتى ازدواجی هست؟
برخورد امام با فرد مصیبت زده
3- امام همراه با برخى از یارانش جنازهاى را تشییع مىکردند. دوال نعل آن حضرت پاره شده بود. در این هنگام مردى دوال نعل خود را در آورد تا به امام بدهد، اما آن حضرت فرمود: آن را براى خودت نگاهدار که صاحب مصیبت به شکیبایى بر آن سزاوارتر است.
زندگی امام در وضعیت گرانی جامعه
4- یکى از اصحاب آن حضرت نقل کرده است: مردم مدینه دچار گرانى و قحطى شدند آنچنان که حتى توانگران گندم را با جو مىآمیختند و مىخوردند. ابوعبدالله(علیهالسلام) نیز طعامى خوب داشت که برایش کافى بود و اول سال آن را تهیه کرده بود. آن حضرت به یکى از غلامانش فرمود: براى ما جو بخر و با این طعام بیامیز یا آن را بفروش. زیرا ما خوش نداریم که خود غذاى گوارا بخوریم و مردم غذاى ناگوار!
روزی حلال
5- یکى دیگر از یاران امام نقل کرده است که بر ابوعبدالله که در باغ خود بود، وارد شدم. او در حالى که پیراهنى بر تن داشت، بیلى به دست گرفته بود و مشغول کار بود و مىفرمود: من در برخى از قسمتهاى زمینم کار مىکنم با آن که کسانى را دارم که این کارها را انجام دهند. این براى آن است که خداوند بداند من در پى روزى حلال هستم.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، به مناسبت 25 شوال سالروز شهادت صادق آل محمد(ع) به گوشهای از کرامات آن حضرت اشاره میشود. *تأخیر در قبض روح به امر امام(ع) صفوان از عبدى نقل مىکند که گفت: عیالم به من گفت: خیلى وقتاست که امام صادق(ع) را ندیدهایم، اگر امسال به حج برویم با امام نیز تجدید دیدار مىکنیم. گفتم:ما که چیزى در بساط نداریم تا به حج برویم. گفت: چرا، من مقدارى لباس و زینتآلات دارم، آنها را بفروش تا با آن به حج برویم، من هم چنین کردم و عازم سفر شدیم، هنگامى که نزدیک مدینه رسیدیم، همسرم به شدّت مریض شد تا اینکه مشرف به موت شد. وقتى به مدینه رسیدیم، خدمت امام صادق(ع) رفتم، در حالى که از سلامتى او مأیوسشده بودم، سلام عرض کردم و حضرت نیز جوابم را داد و از حال همسرم پرسید، جریان را گفتم و عرضه داشتم که از خوب شدن او ناامید شدهام. حضرت فرمود: به خاطر این است که خیلى ناراحتى؟ گفتم: آرى. فرمود: خوف نداشته باش! دعا کردم تا خداوند او را عافیت دهد، وقتى که برگردى خواهى دید که خوب شده و نشسته است و به او شیرینى مىدهند. عبدى مىگوید: به سرعت برگشتم و دیدم حال همسرم خوب شده، نشسته و کنیز به او شیرینى مىخوراند، از حالش پرسیدم، گفت: خدا به من شفا داده و میل به شیرینى پیدا کردم. گفتم: وقتى از پیش تو رفتم، ناامید بودم، امام صادق(ع) از حال تو پرسید که جریان را به ایشان گفتم، فرمود: نترس، وقتى که برگشتى، خواهى دید که همسرت نشسته و شیرینى مىخورد. زن گفت: وقتى تو رفتى، من در حال احتضار بودم، مردى داخل شد و پرسید: چه شده است؟ گفتم در حال مردن هستم و این هم ملکالموت است که براى قبض روح من آمده. آن مرد گفت: اى ملک الموت! جواب داد: لبّیک اى امام! فرمود: آیا تو مأمور به اطاعت از ما نیستى؟ گفت: چرا هستم. فرمود:به تو دستور مىدهم مرگ او را به تأخیر اندازى. گفت: بر روى چشم، اطاعت مىکنم. بعد هر دو از پیش من خارج شدند و رفتند و من نیز همان لحظه حالم خوب شد. (بحار الانوار: 115/47،حدیث 152) * مردی که با دعای امام 50 بار به حج رفت حماد بن عیسى از امام صادق(ع) خواست که حضرت براى او دعا کند تا خداوند حجّ بسیار و ملک و املاک نیکو و خانهاى خوب و همسرى از خاندان نیکوکار، صالح و فرزندان نیکو به او عنایت کند. امام نیز دعا کرد که: خدایا! حمّاد بن عیسى را مالى عطا کن که 50 حج برود و ملک و خانهاى خوب و همسرى صالح و درستکار از خاندانى بزرگ و با کرامت و فرزندانى نیکو به او عطا کن! شخصى که در آن مجلس حضور داشت، مىگوید: بعد از چند سال، نزد حمّاد بن عیسى به خانهاش در بصره رفتم، حماد به من گفت: آیا به یاد دارى دعایى را که امام صادق(ع) در حق من کرد؟ گفتم: آری! گفت: این (که مىبینى) خانه من است که مثل آن در این شهر نیست و باغ و املاکم بهترینهاست و همسرم نیز از بزرگان و فرزندانم از نیکانند که مىشناسى و 48 بار حجّ کردهام. راوى مىگوید: بعد از آن، حماد دو حج دیگر به جا آورد .(بحار: 611/47، حدیث 153). *تصرّف امام(ع) در اشیا ابوصامت حلوانى نقل مىکند که به امام صادق(ع) عرضکردم چیزى به من عطا کن که شک را از قلبم بزداید، فرمود: کلید را از جیبت بیرون آور و به من بده، من نیز کلید را در آوردم و به آن حضرت دادم، ناگهان دیدم آن کلید به صورت شیرى در آمد و من ترسیدم، فرمود:نترس و آن را بگیر، وقتى آن را گرفتم، به حال اوّل خود برگشت. (بحار: 117/47، حدیث 154)
ه گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، به مناسبت سالروز شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام گفتوگوی مشروحی با حجتالاسلام علی معصومی، دکترای مدرسی معارف اسلامی و رئیس مؤسسه علوم انسانی جامعة المصطفی العالمیه انجام دادهایم که متن آن تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
رسانه ما باید مبلغ مکتب امام صادق علیهالسلام باشد
حجتالاسلام معصومی در ابتدای این گفتوگو ضمن تسلیت سالگرد شهادت حضرت امام صادق(ع) اظهار داشت: باید بدانیم سخن گفتن راجع به زندگی، شخصیت ائمه و امام صادق(ع) کار آسانی نیست و ما و رسانهها باید با ظرافت و دقت بیشتری عمل کنیم.
وی گفت: رسانهها مسئولیت مهمی بر عهده دارند و بخشی از مسئولیت انبیاء را بر عهده گرفتهاند. هر کدام از ائمه در حد وسع خود پیام دین را میرساندند ولی امروز به خاطر گستردگی حضور بشریت و توسعه جمعیت امکان حضور مبلغ و رهبران دینی در همه جا وجود ندارد ولی امکانی که امروز رسانهها دارند فوق العاده است و آنها در خصوصیترین مراکز و منازل حضور پیدا میکنند.
معصومی تاکید کرد: رسانه ما باید مبلغ دین ناب محمدی باشد و روشن است که این دین ناب را باید از امام صادق(ع) آموخت.
ایمان و اعتقاد به اهلبیت مهمترین شرط تبلیغ دین است
رئیس موسسه علوم انسانی جامعة المصطفی العالمیه گفت: برای تبلیغ دین، علم به تنهایی کفایت نمیکند زیرا حتی در ممالک غیر اسلامی نیز کرسیهای اسلامشناسی وجود دارد و آنها اسلام را مطالعه و تدریس میکنند اینها برای معرفی، تبلیغ و گسترش اسلام این کار را نمیکنند.
وی گفت: برای مبلغ مکتب شیعه چند شرط لازم است؛ قبل از هر چیز باید ایمان به خدا، پیامبر و ائمه داشته باشد حتی علمی که به دست آورده باید مبتنی بر ایمان باشد و مبتنی بر اعتقاد به امام صادق علیهالسلام باشد.
معصومی با بیان اینکه شناخت و معرفت عالمی که معتقد به امامت ائمه است با معرفت شخصی که علم دارد و معتقد به امامت نیست فرق میکند، گفت: به نظر من، در قضاوت درباره ائمه و صحبت کردن درباره ائمه نقش ایمان به ائمه تعیین کننده و اساسی است.
کارشناس معارف اسلامی با بیان اینکه ایمان به ائمه هم مراتب دارد، بیان داشت: برخی افراد به اعتبار اینکه ائمه را یک جریان عدالت خواه و آزادی خواه میدانند به ائمه ایمان دارند. مثلا ابن ابی الحدید یا بعضی افراد تعابیر مهمی پیرامون ائمه به کار بردهاند ولی اینها امیرالمؤمنین علیهالسلام را صرفا رهبری شایسته و عدالت خواه میدانستند. مثال دیگر در این مورد شافعی است. او تعابیر زیبایی به کار برده ولی همه این افراد اعتقاد به امامت ائمه نداشتند.
شناختی تاثیرگذار است که مبتنی بر اعتقاد باشد
حجتالاسلام معصومی اظهار داشت: آن شناختی از ائمه میتواند تأثیرگذار باشد که مبتنی بر اعتقاد به امامت و منصب الهی ائمه باشد؛ این که امام صادق علیهالسلام از خاندان وحی است و متصل به همان جایگاهی است که پیامبر از آن برخوردار است.
وی افزود: اگر کسی این دید را داشته باشد که امام صادق علیهالسلام زبان قرآن است، مفسر واقعی قرآن است بلکه قرآن ناطق است با کسی که تنها میگوید جعفر بن محمد، فقیه بزرگ و عالم بزرگی است تفاوت خواهد داشت و بر این اساس برداشت ایندو از مطالب و سخنان ائمه نیز متفاوت خواهد بود.
حوادث و جریانات را باید با مکتب امام صادق(ع) تفسیر کنیم
معصومی در بخش دیگری از گفتوگوی خود با خبرگزاری فارس یادآور شد: عدهای تلاش میکنند که مثلا برای یک فرموده امام صادق، علت و توجیهی پیدا کنند و متناسب با فضای جامعه گفتار ائمه را توجیه کنند ولی این مسئله ناشی از اعتقاد ضعیف به امامت است.
این کارشناس دینی اظهار داشت: باید حوادث و جریانات امروز را با پیام قطعی امام صادق(ع) تفسیر کنیم نه این که گفتار امام صادق علیهالسلام را با دانستههای فعلی خود توجیه کنیم. البته برای قانع کردن دیگران یعنی کسانی که اعتقاد به امامت ندارند این مساله ایرادی ندارد ولی اگر از روی اعتقاد گفتار ائمه توجیه شود بسیار نادرست است.
وی با بیان اینکه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز برای قانع کردن معاویه به بیعت مردم با خود استدلال کرد، گفت: این در حالی است که امام علی علیهالسلام مشروعیت الهی داشت ولی چون معاویه به نصب الهی معتقد نبود و بیعت را قبول داشت امیرالمؤمنین به بیعت استدلال کرد.
انحراف زیدیه ناشی از ضعف اعتقاد به امام صادق(ع) بود
رئیس موسسه علوم انسانی جامعة المصطفی العالمیه گفت: نتیجه اعتقاد به مقام ائمه این میشود که بسیاری از مشکلات حل خواهد شد و پذیرش آن آسان میشود. مثلا در بحث دیه زن و مرد بعضی میخواهند آن را توجیه کنند ولی با اعتقاد به آیات الهی و تفسیر ائمه نیازی به این توجیهات نیست.
وی گفت: اوایل انقلاب گروههای چپی، تفسیر قرآن را رنگ و لعاب دنیایی دادند و از تفسیر ائمه فاصله گرفتند. در زمان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نیز گروههایی بودند که اعتقاد به امامت ایشان نداشتند مثلا زیدیه با رأی خود برای امامت شرطی را گذاشتند و گفتند: امام باید قائم به سیف باشد و اهل قعود نباشد.
معصومی اضافه کرد: زیدیه میگفتند چون زید قیام کرد پس او امام بعد از امام سجاد علیهالسلام است با اینکه خود زید اعتقادی به این مسئله نداشت ولی به خاطر این که مقام ائمه را یک مقام الهی ندانستند دچار انحراف شده و مکتب شیعه را برای خودشان ذبح کردند.
هدف ائمه صرفا برقراری حکومت نبوده است
رئیس مؤسسه علوم انسانی جامعة المصطفی العالمیه گفت: یکی از نکات مهمی که از عصر امام صادق علیهالسلام به دست میآید این است که عدهای تبعیت از امام را کنار گذاشتند و میگفتند: چون امام حسین قیام کرد زمینه فراهم شده و باید ائمه بعدی هم ادامه بدهند و به سرعت حکومت بنی امیه را نابود کرده و یک حکومت شیعی تشکیل بدهند.
وی گفت: این در صورتی است که هدف ائمه صرفا برقراری حکومت نبود. امام حسین علیهالسلام موانع را برداشت تا دیگر امامان، پیام الهی را که هدف اصلی است برساند.
حکومت بنیعباس نتیجه همراه نبودن با ائمه بود
این کارشناس معارف اسلامی با بیان اینکه محور قرار دادن اهل بیت، و جلو یا عقب نیفتادن از آنها یک ضرورت است گفت: اگر این همراهی با ائمه بود بنی عباس به وجود نمیآمد. بعد از قضیه عاشورا چون مردم به اهل بیت علاقه داشتند و نسبت به دشمنان آنها نفرت پیدا کرده بودند عدهای از این قضیه سوء استفاده کردند و به اسم انتقام از دشمنان ائمه، مردم را با خود همراه کردند که بعدها بنی عباس ظالم شدند.
وی افزود: حتی عبدالله بن زبیر نیز با حربه حمایت از ائمه به حکومت رسید. ولی بعد از مدتی ماهیت آنها آشکار میشد.
حجتالاسلام معصومی درباره منصور دوانیقی گفت: منصور داونیقی که همعصر امام صادق علیهالسلام بود به لحاظ کشتن شیعیان و دشمنی با خاندان پیامبر، سرآمد دشمنان ائمه در دوران حکومت بنی عباس بود به طوری که یکی از اطرافیانش میگوید: روزی منصور آمد و گفت: بیا میخواهم یک گنجینه به تو نشان دهم وقتی به محل رسیدیم و گنجینه را نگاه کردم دیدم پر از سرهای بریده است. منصور گفت: اینها همه سرهای شیعیان اهل بیت است.
شیطان در هر زمانی متناسب با آن زمان انسان را گمراه میکند
حجتالاسلام معصومی با بیان اینکه در هر زمانی افراط و تفریط و پیروی نکردن از ائمه میتواند انسان را به گمراهی بکشاند، گفت: شیطان در هر زمانی متناسب با همان عصر و همان زمان با همان ابزاری که مورد پذیرش مردم است وارد میشود. مثلا شیطان در میان متدینین با همان ابراز مورد پذیرش آنها وارد میشود و ما باید نسبت به این موارد بصیرت لازم و کافی داشته باشیم.
تشیع بدون مکتب امام صادق(ع) ضعیف است
معصومی با اشاره به اینکه باید برای جایگاه ائمه ارزش قائل شد، گفت: اگر حوزه امام باقر و امام صادق علیهماالسلام را از مکتب شیعه جدا کنیم چیزی باقی نمیماند. و این به خاطر آن است که هر امامی وظیفه خود را به خوبی انجام داد. امام حسین علیهالسلام موانع را برطرف کرد و قیام کرد. امام سجاد علیهالسلام پیام کربلا و مظلومیت را با دعا و مجالس منتقل کرد و امام باقر و صادق علیهماالسلام نیز هدف کربلا را بیان کردند.
امروز بیش از هر زمان، به ولایت فقیه نیاز داریم
رئیس مؤسسه علوم انسانی جامعة المصطفی العالمیه گفت: یکی از درسهای زمان امام صادق علیهالسلام این است که باید بیاندیشیم و دقت کنیم که چرا سرمایه عظیمی که قیام امام حسین، آن را در اختیار مسلمانها قرار داد توسط بنیعباس به تاراج رفت و مصادره شد؟ آیا اگر مردم تابع امامان بودند این مسئله اتفاق میافتاد؟
وی گفت: ما در عین حال که به محبت اهل بیت تعظیم شعائر نیاز داریم، نباید از محتوای مکتب غافل بمانیم. امروز بیش از هر زمانی به فقاهت به معنای واقعی و به مرجعیت و رهبری دینی به معنایی که مدنظر امام خمینی(ره) بود احتیاج داریم و باید این را ملاک قرار دهیم تا تاریخ تکرار نشود.
این کارشناس دینی افزود: از زمان آغاز غیبت امام زمان تا زمان ظهور آن حضرت چه باید کرد؟ آیا باید دست روی دست گذاشت و فقط تماشاگر بود که حکومتها هر کاری خواستند با مردم دنیا بکنند؟ آیا احکام حکومتی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی و سیاسی اسلام نباید در این مدت بسیار طولانی اجرا شود؟
فهم عمیق از دین مانع انحراف میشود
حجتالاسلام معصومی گفت: علاوه بر این که باید ولایت فقیه را ملاک قرار دهیم باید خودمان هم به سمت فهم فقاهتی از دین برویم. چون اگر فهم ما فهم عمیق و فقاهتی نباشد گمراه خواهیم شد.
این کارشناس معارف اسلامی با بیان اینکه اگر مسئله مهدویت و انتظار و سایر مسائل دینی در چهارچوب فقاهت نباشد با توجه به گسترش نحلهها و جریانات نوظهور میتواند بسیار خطرناک باشد گفت: طبق تعبیر امام عصر عجل الله فرجه در حوادث واقعه در این زمان باید به فقها و حاملان پیام ائمه مراجعه کنیم.
وی در پایان گفت: همان طور که در زمان امام صادق علیهالسلام، زیدیه و اسماعیلیه به خاطر خارج شدن از مسیر اهل بیت به انحراف کشیده شدند اگر مهدویت و انتظار و سایر مسائل از مسیر واقعی جدا شود مسیر خطرناکی را خواهد پیمود.
دبیر انجمن نغمهسرایان مذهبی شرق تهران به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت پیشوای فقه جعفری امام صادق علیهالسلام دو رباعی سروده است.
پرپر گل گلزار حقایق گردید خونین دل بلبل چو شقایق گردید شد حال جهانیان دگرگون یا رب تا زهر جفا به کام صادق(ع) گردید * * * * * * امروز غبار تیره بر چهره نشست دلهای تمام شیعیان باز شکست شد هاله غم به ماه شوال پدید تا صادق آل مصطفی رفت ز دست
ه گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، به مناسبت سالروز شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام، گفتوگوی مشروحی با حجتالاسلام والمسلمین حسن غفاریفر، مدیر گروه فقه مدرسه عالی معصومیه(س) و معاون گروه اندیشه معاصر مسلمین در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) انجام دادیم که متن آن از نظر میگذرد.
هر امامی ویژگیهای منحصر به عصر خود را تقویت میکند
* آیا این سخن که هر امامی خصوصیات و ویژگیهای مختص به خود را دارد، صحیح است؟
- امامان، همه کمالات ممکن را -به اذن خدا- دارا هستند، منتها در هر امامی با توجه به نیاز بشر و برای هدایت انسانها خصوصیات و ویژگیهایی برجستهتر و آشکار شده است. پیامبران هم با تفاوت درجهای که دارند چنین هستند. مثلا در زمان حضرت موسی علیه السلام با توجه به شرایط آن زمان و مکان، سحر و ساحری رواج داشت و معجزات ایشان، متناسب با آن زمان بود. در زمان حضرت عیسی، طبابت و مداوای بیماران رواج داشت و معجزه حضرت عیسی علیهالسلام شفای بیماران و احیای مردگان بود.
در مورد امامان نیز این نکته صادق است. امام حسن علیهالسلام، صلح کرد و امام حسین علیهالسلام قیام کرد و هر دو صحیح بود و اگر امام حسن در شرایط امام حسین واقع میشد همان کار را دقیقا انجام میداد.
بهترین عملکرد ممکن در گذار حکومت اموی به عباسی
* ویژگیهای امام صادق علیهالسلام چه بود؟
- ابتدا این را عرض کنم که امام صادق علیهالسلام به حدی بزرگ است که بزرگان و علمای هر یک از علوم از تاریخ و ادب گرفته تا فقه، منطق، تفسیر، کلام و ... هر کدام در حد خود میتوانند از این دریای با عظمت بچشند و کسی نمیتواند همه ویژگیهای این شخصیت عظیم انسانیت را بازگو کند.
به قول شاعر: آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید
امام صادق علیهالسلام دارای ویژگیهای منحصر به فردی است، مثلا از بارزترین ویژگیهای ایشان این است که در گذار دو حکومت پلید، یعنی حرکت از یک حکومت (امویان) به حکومت دیگر (عباسیان) بهترین فعالیت را انجام داد.
امام صادق علیهالسلام 18 سال از امامتشان را در عصر امویان و 16 سال را در عصر بنی عباس سپری کردند. در عصر بنی عباس با دو خلیفه و در عصر امویان با پنج خلیفه مواجه شدند و از فرصت استفاده کرده، معارف ناب و اصیل پیامبر اعظم حضرت محمد صلی الله علیه وآله را گسترش دادند.
نکته بعدی شاگرد پروری ایشان است. این عصر گذار، فرصتی شد تا امام باقر و امام صادق علیهماالسلام از سستی طاغوت اموی استفاده کنند و به تربیت شاگرد بپردازند.
چنانکه گفتیم همه امامان ما از جمله این دو بزرگوار زمان شناس بسیار خوبی بودند؛ بذر توحیدی که توسط امام حسین بن علی علیهالسلام در عاشورا و با خونشان کاشته شد و با اشکهای علی بن الحسین و تربیتهای موردی ایشان پروریده شد، به دست کودک عصر عاشورا امام محمد باقر علیهالسلام آرام آرام غرس شد و به بالندگی رسید و با تلاش امام صادق علیهالسلام به بار نشست.
به هر حال، امام حافظ دین است و هر یک از امامان در عصر خود با توجه به شرایط موجود، دست به اقداماتی کردند و امام صادق علیهالسلام با توجه با تلاشهای گذشته، معارف ناب و اصیل اسلام را ترویج کرد و به آیندگان منتقل کرد.
این نکته را با بیان دیگر بازگو کنم که اینچنین نیست که چون ایشان بیش از دیگر امامان علم داشتند پس دست به این کار علمی زدهاند، خیر! همه ائمه، نقطه اشتراکشان زمانشناسی بوده و هر کدام به تناسب زمان و مکان، از شرایط به درستی استفاده میکردند و این درس بزرگی برای ما شیعیان است. ما باید زمانشناس باشیم. طبق زمان و شرایط موجود، جلو برویم.
پیشوایان مذاهب چهارگانه اهل سنت از محضر امام صادق(ع) بهره بردهاند
آیا همه شاگردان امام صادق علیهالسلام شیعه بودند؟
- خیر! اینکه نوشتهاند امام 4000 شاگرد یا حتی بیشتر از آن، تربیت کرد همه شیعه نبودند حتی همه آنها مرید امام هم نبودند. شاید مرید علم بودهاند ولی بعضی از آنها حتی کافر بودند و تنها در مناظرات با حضرت شرکت میکردند.
امامان فقهی اهل سنت شاگردان امام صادق بودهاند بعضی از این شاگردان، رهبران مکتبهای دیگر بودند. مثلا دو تن از رهبران مکاتب چهارگانه فقهی اهل سنت از جمله شاگردان امام صادق علیهالسلام بودند. یعنی مالکبن انس (پیشوای مذهب مالکی) و نعمانبن ثابت معروف به ابو حنیفه (پیشوای حنفیها).
مالک بن انس درباره عظمت و شخصیت علمی و اخلاقی امام صادق چنین میگوید: من فقیهتر و داناتر از جعفر بن محمد ندیدهام. او داناترین فرد این امت است. به خدا سوگند! چشمان من ندید فردی را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد.
جمله مشهوری از نعمان (ابوحنیفه) درباره شاگردیش در کتب تاریخی آمده مبنی بر اینکه «لَولا السَّنَتانِ لَهَلَکَ نُعمانُ ؛ اگر آن دو سال نبود، نعمان هلاک میشد»
این نکته هم جالب است که دو نفر دیگر از امامان فقهی اهل سنت شاگرد شاگرد امام صادق علیهالسلام بودهاند.
البته امام صادق علیهالسلام در این سفره پهن و گسترده، خواص و شیعیان مخلص را از دیگران گلچین میکرد و آنها را تحت تربیت ویژه قرار میداد که آن شاگردان، گل کلام شیعه شدند. گل فقه شیعه شدند. گل معارف شیعه شدند.
امام برای اینها درس و بحث جداگانهای داشته ولی درس عمومی امام هم برای افراد عام بوده است و حتی گاهی مناظرات عام داشتند و همه استفاده میکردند.
عبارات زیبای عطار نیشابوری در وصف امام صادق علیهالسلام
عطار نیشابوری فصل اول کتاب تذکره الاولیا، را به شرح حال امام صادق علیهالسلام اختصاص دادهاست.
عطار در این کتاب میآورد: «اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید که در جمله علوم و اشارات و عبارات بیتکلف به کمال بود، و قدوه جمله مشایخ بود، و اعتماد همه بر وی بود و مقتدای مطلق بود. هم الهیان را شیخ بود و هم محمدیان را امام، و هم اهل ذوق را پیشرو، و هم اهل عشق را پیشوا. هم عباد را مقدم، هم زهاد را مکرم. هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار بینظیر بود.»
توحید مفضل را بخوانیم
یکی از تولیدات استثنایی و منحصر به فرد امام «توحید مفضل» نام دارد؛ توحید مفضل از آموزشهای مخصوص امام به یکی از شاگردانش برای پاسخ به فرد دیگری است. به همه توصیه میکنم حتما آن را بخوانید و در این کتاب تفکر کنید و ببینند در حدود 1300 سال پیش، امام چه بیانات زیبایی داشته است که به تعبیر چند تن از متخصصان، هر جمله آن یک نظریه است؛ نه یک فرضیه.
با توجه به شرایط زمانی، اکثر احادیث ما، از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است. مثلاً حدود 60 درصد کتاب وسایل الشیعه از این دو امام است.
آنچنان کلمات این دو شخصیت، وفور و گستردگی دارد که فقه و مذهب ما معروف به فقه و مذهب جعفری است و با نام امام صادق علیهالسلام به شهرت رسیده است.
آنچه امام صادق علیهالسلام از محتوای مطالب خود به شاگردان منتقل کرده، توسط آنها توزیع شده و بسیاری از آنها هم اکنون در دست ماست. برخی از مستندات هم که در گذشته بوده، اما به دلایلی از بین رفته، هم اکنون در مراکز علمی حوزوی در حال بازسازی است.
مثلا مسند زراره، یکی از این مستندات در حال بازسازی است. یعنی همه آنچه که جناب زراره از امام کاظم(ع) و امام صادق(ع) بیان کردهاند؛ به صورت یکجا آمده و در اختیار دوستداران اهل بیت علیهالسلام قرار میگیرد.
از ویژگیهای بارز این مستندات این است که افراد به مجموع محتوای منتقل شده از امامان به شیعیانشان دسترسی پیدا میکنند.
امام صادق علیهالسلام توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد و در 25 شوال 148 هجری قمری در سن 65 سالگی در مدینه به شهادت رسید. ایشان بیشترین عمر را در میان یازده امام اول شیعیان داشته است.
وصیتنامه خاص امام صادق(ع)
* جریان معرفی وصی از طرف امام صادق علیهالسلام چه بود؟
- اول این را بگویم که وصیت نامه امام، انصافاً درسافزون، تکاندهنده و بصیرت افزای است. وصیتنامه امام صادق علیهالسلام هم مانند تمام دوران زندگی ایشان که دارای ویژگی خاص بود که در هیچ یک از امامان قبل و بعد از ایشان تا آنجا که حضور ذهن دارم نبوده است.
منصور دوانیقی انسان بسیار پستی بود. دوانیق جمع دنق است؛ یعنی ریالی، خسیس و گدا صفت! منصور کارهای فیزیکی و ساختمانی زیادی انجام داده بود که برای بر پا نگه داشتن و جا انداختن حکومتش کارهای مهمی به شمار میآمد؛ اما در تمام این کارها به قول خودمان یک ریال یک ریال به کارگران پول میداد و آنقدر خسیس بود که مشهور شده بود به دوانیقی.
این آدم، که خونآشام و قسی القلب بود به حاکم مدینه پیغام داد: شنیدهام جعفر بن محمد (امام صادق) از دنیا رفته، وصی او را پیدا کن و به قتل برسان و سرش را برای من بفرست.
والی مدینه برای پیدا کردن وصی امام وصیتنامه امام را آورد و باز کرد و دید امام نام 5 وصی را در آن نوشتهاند: منصور دوانیقی، محمد بن سلیمان (والی مدینه)، همسر امام، عبد الله افطح و امام کاظم علیهالسلام.
امام اولاً زود دست دشمن را خواند و وصیتنامهای با پنج وصی نوشت. ثانیا والی مدینه و منصور هم جزو آنها بودند. والی ماند چه کسی را باید بکشد، البته منصور هم جا خورد. ثالثا امام بعد از نام آن دو نفر، نام یک زن را نوشتند که در اذهان عمومی آن زمان سطح مظلومیت را بالا برد، زیرا در بین عقاید مردم آن زمان مردسالاری رواج داشت و مردم احساس میکردند که مثلاً در مردسالاری آن دوران کار پسر امام باقر به کجا رسیده که اجباراً یک زن را وصی خود قرار داده است. سپس امام نام دو پسر خود را ذکر کردهاند.
اگر ما در آن زمان بودیم بین دو پسر امام یعنی عبدالله و موسی (امام کاظم علیهالسلام) کدام را انتخاب میکردیم؟ اگر ظاهربین بودیم و به سن توجه میکردیم سن عبدالله بیشتر بوده پس باید علم بیشتری هم میداشت و یا باید توجه میکردیم و میدیدیم که امام چرا نام دو پسر خود را به عنوان وصی خود نوشتهاند؟
عدهای از شیعیان آن دوران به دنبال عبدالله افطح رفته و فرقه فطحیه را بنیان نهادند در صورتی که این فرزند امام بزرگوار، از نظر سلامت دینی و معرفتی مشکل داشت و دچار مشکل جسمی نیز بود که نشانه نقص است و امام معصوم نباید مشکل سلامت دینی و نقص ویژه جسمی داشته باشد.
بصیرت و انجام کار متناسب با شرایط و نیاز، مهمترین درس از امام صادق(ع)
درسهای بسیاری از زندگی امام صادق علیه السلام میتوانیم بگیریم. ما در هر عصری که زندگی میکنیم باید به یک نکته توجه کنیم که بصیرت لازمه زندگی همراه با موفقیت است تا به کمک آن بتوانیم سره را از ناسره تشخیص دهیم. باید بصیرت داشته باشیم. زمان شناس خوبی باشیم.
کارهایی که متناسب با نیازها و ضرورتهای زمان و مکان بوده موفقتر و نتیجه بخشتر بوده است. حوزهها و دانشگاههای ما در این زمان، باید نیاز زمان را تامین کنند و حتی با پیروی از امام صادق علیهالسلام نیاز آیندگان را تامین کنند.