به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، حجتالاسلام والمسلمین حمید احمدی جلفایی در تازهترین اثر خود با نام «مثنوی محمد رسول رحمت» زندگانی پیامبر ختمی مرتبت را به شعر در آورده است. احمدی جلفایی در کتاب «مثنوی محمد رسول رحمت» به شیوه تقریب مذاهبی در قالب مثنوی در 826 بیت شعر درباره زندگانی پیغمبر سروده است. در این کتاب بخشهایی نظیر شرح شمایل حضرت(ص)، اخلاق نبوی، مواردی از کرامت رسول رحمت(ص)، بیانات حضرت، فرزندان و فضیلت دختر پیامبر بیان شده است، در ادامه به ماجرای «رحم کردن شیر درنده در جنگل به نماینده حضرت(ص) و کمک کردن شیر به او» از این کتاب اشاره میشود: همچنین نقل است از اهل خبر با سندهای زیاد معتبر بندهای(1) از بندگان مصطفی با وقار و رادمرد و باصفا نام او بوده «سفینه» یا لقب؟ من ندانم، لیک داند این عرب گرچه از لطف نبی، آزاد بود لیک دایم، در رکابش راد(2) بود گفت(3): روزی سید و سالار من کرد از روی کردم، احضار من سوی جنگی کرد چاکر را روان با گروهی، دست شستیم از جهان ناخدا کشتی خود را ساز کرد سوی مقصد، بند لنگر، باز کرد القضا، کشتی ما در بین راه سر به سنگی کوفت، شد یکسر تباه عدهای را شد شهادت بهرشان عدهای گویا رهانیدند جان لطف حق، چوبی به دستم بند کرد روی دریا ساعتی خُرسند کرد تا رسیدم بیشهای(4) در آن گُذار با مشقت، خود رسانیدم کنار ناگهان شیری ز کنجی برجهید تیز و برُان شد، امان از من بُرید دست بر دامان حق آویختم اشک ناچاری به دامن ریختم عرض کردم: ای خدای آسمان! خالق ارواح و اَبدان و زمان! کرد آزادم حبیبت، عادلا(5) وا رهیدی خود ز طوفان بلا آن کجا و این کجا؟ ای پادشاه! سوی این مُضطر، کنون بنما نگاه جرأت آمد اندکی در دل به بار گفتم: ای سلطان جنگل! دست دار دانی آیا من که هستم در اَمام(6) بنده آزاده خیرالأنام حرمتش گر میشناسی، دل سپار بگذار از من تا شوی ذو افتخار بر خداوندیش! تا گفتم چنین نعره و فریاد او شد تهنشین سر به زیر انداخت، خشکید او به جا رام شد، چون گربه میسودی(7) به پا عاقبت خوابید او در پیش رو ایده فهمیدم،(8) نشستم پشت او خیز بِگرفت آن شجاع خوش سرشت تا رسانیدم به جایی چون بهشت هر چه خواهی، بود آن جا از نعم(9) خوان حق، گسترده بودند از کرم سیر چون گشتم، سوارم کرد باز سوی دریا رهسپارم کرد باز کشتی قومی از آن جا میگذشت تا تکانیدم علامت، بازگشت چون مرا دیدند بر شیری سوار از تعجب، خشکشان زد چون چنار قصه را بنهادمی چون در میان رحمت و تعظیمشان، ناید بیان وقت رفتن، نزد آن حیوان شدم شکردار یار همپیمان شدم گفتمش: حق، یاور و یارت شود! با جزای خیر، دلدارت شود! اشک، در چشمان او آمد به جوش قلب من، افتاد در تاب و خروش دل گسستن بود کاری سخت سخت تا نشد کشتی ما پنهان، نرفت «خاک» گوید با دلی اندوهگین آفرین بر این ادب، صد آفرین! کاش انسان، نکتهها برداشتی(10) این چنین حرمت، نگه میداشتی! حرمت اهل ولایت، واجب است هر که این حرمت نداند، ناصب است *پینوشتها: 1-غلامی 2- جوانمرد، همچنان رادمرد و آماده به خدمت، با اینکه حضرت حتی او را آزاده کرده بود 3- گوینده، غلام پیامبر است 4-جنگل 5-ای خداوند عادل 6- مقابل، پیشرو 7-سرش را به پاهایم کوبید 8-منظور او را فهمیدم 9-نعمتها 10- برداشت میکرد
نظر بدهید |
شیعیان این خانه و این سرداب را محترم می دارند؛ زیرا امامانشان در این خانه زندگی می کردند، و در همین خانه، امام هادی(ع)، امام عسکری(ع) و نیز امام مهدی(ع) خداوند سبحان را عبادت می کردند .
بر اساس تاریخ و روایات، امام مهدی(ع) از هنگام ولادت در اختفا به سر می برد و بنا به مصالحی تولد و زندگی او آشکار نبود و بعد از رحلت پدر گرامیشان، غیبت صغرای آن حضرت، آغاز شد. امام مهدی(ع) بعد از نماز گزاردن بر پیکر پاک پدر و تدفین آن حضرت، وارد منزل شد و دیگر کسی آن حضرت را در اجتماع و در میان مردم ندید.
خانه پدر بزرگوار آن حضرت در سامرا، دو قسمت داشت؛ یک سمت برای مردان و قسمت دیگر برای زنان، یک سرداب هم زیر اتاقها قرار داشت. که در روزهای گرم، اهل خانه در آن سرداب زندگی می کردند.
این سرداب، امروز در ضلع شمال غربی صحنهای عسکریین علیهم السلام و در پانزدهمتری بقعه و حرم مطهر قرار دارد. این صحن، به طول شصت و عرض بیست متر و دارای ایوان و شبستان میباشد. روی سرداب، مسجدی وجود دارد که به مسجد صاحب مشهور است. بر فراز سرداب، گنبدی کاشیکاری قرار دارد. بر مدخل ورودی سرداب، دری نصب شده که به «باب الغیبة» معروف میباشد و پشت آن، اتاق کوچکی به طول 2 متر عرض 5/1 متر وجود دارد که به محل غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مشهور است.
چاهی معروف به «چاه غیبت» نیز در گوشه همین اتاق وجود دارد؛ ولی در متون معتبر شیعی، به چاه غیبت یا محل غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره نشده است و بزرگان شیعه نیز به انکار آن پرداختهاند.
علت این نامگذاری این است که چون عدهای از زائران در داخل سرداب، از حوضی که محل وضوی امام هادی و عسکری علیهم السلام بوده به عنوان تبرک خاک بر میداشتند کم کم به چاه غیبت معروف شد.
داستان غیبت حضرت مهدی(ع) در سرداب «سامرا» و زندگی کردن آن حضرت در این مکان، دروغ و بهتانی بیش نیست و هیچ یک از بزرگان شیعه، چنین باوری ندارند.
آن حضرت بنا به روایات در میان مردم زندگی می کند و در موسم حج حاضر می شود، ولی مردم او را نمی شناسند.
مسلمانان هم اکنون این خانه و این سرداب را محترم می دارد؛ زیرا امامانشان در این خانه زندگی می کردند، و در همین خانه، امام هادی(ع)، امام عسکری(ع) و نیز امام مهدی(ع) خداوند سبحان را عبادت می کردند.
این یک امر معقول و طبیعی است که به جهت علاقه مندی به پیشوا و رهبر دینی، آنچه متعلق به او است محترم داشته شود، در میان تمامی ادیان و مذاهب چنین است و شیعه از این عشق و احترام به مکانهای مقدس و مشاهد مشرفه دفاع می کند و آن را از مصادیق «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ » می داند.
امام حسن عسکرى (علیه السلام ) در سال 260 ه در سن 28 سالگى به دست معتمد عباسى به شهادت رسید .
معتمد به عباسیین سفارش مى کرد که بر آن حضرت تنگ بگیرند. صدوق (رحمه الله ) مى فرماید: معتمد چندین مرتبه امام عسکرى (علیه السلام ) را حبس کرد. 22 ساله بودند که امامهادى (علیه السلام ) به شهادت رسیدند، و مدت امامت آن حضرت شش سال بود. وقتى مردم سامرا با خبر شدند، همه بازارها بسته شد. در سامرا صداى شیون و گریه از هر سو به گوش مىرسید و قیامتى بر پا شده بود.
امام زمان (علیه السلام ) آن حضرت را غسل داده بعد از کفن آن حضرت بدن مطهر را جهت نماز آوردند. جعفر برادر حضرت جلو آمد که بر بدن مبارک نماز بخواند. همین که خواست تکبیر بگوید امام زمان (علیه السلام ) در حالى که طفلى گندمگون، پیچیده موى، گشاده دندان مانند پاره ماه بود از حجره بیرون آمد و رداى جعفر را کشید و او را از آن مکان دور کرد و بر پدر بزرگوارش نماز خواند، و آن حضرت را نزد قبر پدر بزرگوارش حضرتهادى (علیه السلام ) دفن نمودند.
جعفر این واقعه را براى معتمد نقل کرد. همه جا را در جستجوى حضرت گشتند، ولى اثرى از آن حضرت ندیدند.
در سال شهادت امام عسکرى (علیه السلام ) - سال 260 ه محدث جلیل جناب فضل بن شاذان نیشابورى از دنیا رحلت فرمود: او صاحب 180 تألیف است و امام عسکرى (علیه السلام ) سه بار بر او رحمت فرستاده اند.تتمه المنتهى : ص 350 - 351.
* تاج کرامت برای علما
امام حسن عسکری فرمود: آن دسته از علماء و دانشمندان شیعیان ما که در هدایت و رفع مشکلات دوستان و علاقه مندان ما، تلاش کرده اند، روز قیامت در حالتى وارد صحراى محشر مى شوند که تاج کرامت بر سر نهاده و نور وى، همه جا را روشنائى مى بخشد و تمام أهل محشر از آن نور بهره مند خواهند شد - تفسیر الإمام العسکرى (علیه السلام): ص 345، ح 226.
* ناگوارترین یتیمی
امام حسن عسکرى علیه السّلام از پدران گرامیش از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آورده که فرموده: «ناگوارتر از یتیمى فرد بىمادر و پدر، یتیمى آن کسى است که از امامش دور افتاده، و توان وصول به او را ندارد، و پاسخ مسائل مورد نیازش را نمىداند، ...شیعیان ما عالم به علم ما هستند، و افرادى که- به دلیل عدم دیدار- از علم ما بىخبر ماندهاند، همچون یتیمى در کنف حمایت ایشانند. بدانید جایگاه کسى که هدایت و ارشاد نموده و دستورات و شرائع ما را تعلیم مىکند، همراه ما در گروه انبیاء در اعلى علّیین خواهد بود. احتجاج-ترجمه جعفرى، ج1، ص: 7
* کدام یاری افضل است / سلاح علم در نظر امام حسن عسکری
امام عسکرى علیه السّلام فرمود: جمعى از دوستداران آل محمّد علیهم السّلام [از نظر علمى] مسکین و فقیرند، همان گروهى که در برابر دشمنان ما ناتوان بوده، و مورد اعتراض و ملامت و طعن مخالفان واقع مىشوند، بنا بر این یارى و مساعدت نمودن به این فقرا افضل و برتر از کمک کردن به فقراى معمولى بىمال و ثروت است. و هر که از این جماعت دستگیرى نموده، و با سلاح علم و برهان در برابر دشمن نیرو بخشد، و فقر و عجز آنان را برطرف نموده و بر دشمن چیره گرداند، خداوند متعال نیز آنان را پیوسته در مقابل دشمنان- از شیاطین انس و جن- پیروز نموده، و عجز و ناتوانى را بر مخالفینشان مستولى فرماید. همچنین از امام عسکرى علیه السّلام نقل است که أمیر المؤمنین علیه السّلام فرموده: هر کس بنده عاجز از علم و معرفتى را تقویت نموده و در برابر دشمن تجهیز و غالب نماید، خداوند نیز به وقت بازپرسى در قبر، این کلمات را به او تلقین مکند احتجاج-ترجمه جعفرى، ج1، ص: 13
تفسیر قرآن از سوی امام زمان در دامن امام حسن عسکری
سعد بن عبد اللَّه قمى گفت؛ چهل و چند مسأله از مشکلات مسائل راآماده کرده بودم و هیچ کس را پیدا نکرده بودم پاسخ دهد سپس قصد کردم خدمت آقا و مولایم ابى محمّد امام حسن عسکرى بروم . به سرّمنرأى(سامرا) رفتم چون در خانه آن حضرت رسیدم اجازه ورود خواستم اجازه فرمودند که وارد شوم . نور آن حضرت مرا فرا گرفت و بر روى زانوى راست آن حضرت پسر بچهاى بود در زیبائى چهره مانند مشترى بود.
بر آن حضرت سلام کردیم در جواب سلام بما لطف و مرحمت فرمود و اشاره کرد و دستور نشستن صادر فرمود. سپس شیعیانش از کارها و مسائل دینى و ارمغانهایشان از او می پرسیدند، حضرت ابو محمّد امام حسن علیه السّلام نگاهى به آن پسر بچه کرد و فرمود: پسرک من به شیعیانت جواب ده، و او یک یک را جواب داد و نیازمندیهایشان را پیش از آنکه بپرسند جوابى نیکو و روشن داد بطورى که عقلهاى ما از علم فراوان و خبرهاى غیبى او سرگردان و حیران شد. بعد حضرت ابو محمّد متوجه من شد و فرمود ای سعد چه چیز ترا به ا ینجا آورد عرض کردم :اشتیاقم به سوى آقایمان سپس فرمود: مسألههائى که آماده پرسیدن کردى چه شد عرض کردم به حال خود باقى هستند اى مولاى من، اشاره به سوى همان پسر بچه کرد و فرمود از نور چشمم هر چه میخواهی بپرس.
بعضى از آن مسائل این بود که عرض کردم اى آقاى من پسر رسول خدا! مرا از معنای کهیعص خبر ده. فرمود: این حرفها از خبرهاى غیبى است خداوند بندهاش زکریا را بر آن آگاه کرد بعد داستان را براى محمّد صلّى اللَّه علیه و اله نقل کرد و داستانش این است که زکریا از خدا خواهش کرد که نامهاى پنجگانه را به او بیاموزد سپس جبرئیل بر زکریا نازل شد آن اسمها را به او آموخت.
هرگاه زکریا ، یاد محمّد، على، فاطمه و حسن علیهم السلام می کرد اندوهش برطرف می شد و هر گاه یاد حسین علیه السلام می کرد گریه و عقده گلوگیرش می شد و نفسش قطع می گردید.
روزى عرض کرد الها چرا هر گاه چهار نفر از اینان را یاد می کنم، نامشان خاطرم را از غمها آرامش می دهد و هر گاه حسین را یاد آورى می کنم اشکم جارى مىشود نفسم بند مىآید؟ سپس خداوند او را از داستان کهیعص خبر داد .
کاف اسم کربلاستهاء نابودى و هلاکت عترة طاهره ،یا یزید ستمکننده بر حسین علیه السّلام ع عطش و تشنگى امام حسین ص صبر و بردبارى اوست.
چون زکریا این داستان را شنید سه شبانه روز از مسجد و سجدهگاهش جدا نشد ومانع ازمردم شد و شروع به گریه کرد ...
بعد عرضکرد خداى من درین دوران پیرى پسرى به من ببخش و چشمم را بدو روشن فرما او را وارث من و وارثى پسندیده قرار ده او را برابر جایگاه حسین قرار ده هر گاه چنین فرزندى به من بخشیدى مرا گرفتار دوستى او کن سپس دلم را به مرگ او بدرد آور آنچنان که دل محمّد حبیبت را بدرد مىآوردى، مدت حمل یحیى و امام حسین شش ماه بود. ارشاد القلوب-ترجمه رضایى، ج2، ص: 404
* رعایت حقوق برادر مومن در کلام امام حسن عسکری (ع)
ابى محمد عسکرى (ع) فرمود: هر کس به حقوق برادرانش آگاه تر باشد و بیشتر آنها را رعایت کند مقامش نزد خدا بالاتر است، و هر که در دنیا براى برادرانش فروتن باشد نزد خدا از صدیقان است. پدرى و پسرى از شیعیان علی بن ابی طالب ع نزد او آمدند آن حضرت برخاست و آنها را گرامى داشت و در صدر مجلس نشاند و میان آنها نشست، سپس فرمود خوراکى آوردند و از آن خوردند و آنگاه قنبر یک طشت و ابریق چوبى با یک حوله براى خشک کردن آورد و خواست که آب به دست آن مرد بریزد که آن حضرت برخاست و ابریق را از دستش گرفت تا خود به دست آن مرد آب بریزد، آن مرد به خاک افتاد {خواست که مانع شود}حضرت فرمودش بنشین و بشوى....
آن مرد نشست و على (ع) فرمود تو را به حق خودم که می دانى و بزرگش می شمارى قسم می دهم که با همان آرامشى دستت را بشوئى که اگر قنبر آب را می ریخت میشستی، و آن مرد دست خود را شست و چون فارغ شد آن حضرت ابریق را به محمد بن حنفیه داد و فرمود اگر این پسر جدا از پدر آمده بود به دست او آب میریختم ولى خدای عز و جل نخواسته که چون پدر و پسر همراه باشند با هم برابر باشند، پدر آب به دست پدر ریخت و پسر هم باید بر دست پسر بریزد و محمد بن حنفیه آب به دست پسر ریخت . آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج2، ص: 80
* امام عسکرى (علیه السلام) و تقیّه شدید
از آنجا که امام براى غیبت کبرى زمینهسازى مىکرد و یکىاز ویژگیهاى عصر غیبت تقیّه است، زندگى او حتّى بیشتر از دیگر امامان به شدیدترینحالات پنهانکارى متمایز شده است. ماجراى زیر مىتواند گوشهاى ازحالات تقیّه را در دوران امام بازگو کند:
داوود بن اسود گوید: سرورم )امام عسکرىعلیه السلام( مرا فرا خواند و چوبى که گویا پایه درى بود، دایره ای و دراز به اندازه کف دست، به من داد و فرمود: این چوب را به عمروى )یکى از نمایندگان مقرب آن حضرت(برسان. به راه افتادم. در خیابانى با یک سقّاء که استرى داشت رو به روگشتم. استر راه مرا سدّ کرده بود.
سقّاء بانگ زد که راه را باز بگذار. منهمان تکه چوب را بالا بردم و بر استر زدم، چوب شکست. به قسمتشکستگى چون نگاه کردم، چشمم به نامههایى که در آن تعبیه شده بود،افتاد. شتابان چوب را در آستینم پنهان کردم. سقّاء شروع به داد و فریاد کرد و به من و سرورم دشنام داد. - بحارالانوار، ج50، ص283
خادم امام به نقل از آن حضرت مىگوید: اگر شنیدى کسى به ما دشناممىگوید به راهى که به تو فرمودهام برو، مبادا در صدد جوابگویى بر آیىویا بخواهى بدانى که آن شخص کیست؟ چون من در شهر و دیارى بد زندگى مىکنم. پس راه خود بگیر که اخبار و احوال تو به ما مىرسد.
* زمینه سازی امام حسن عسکری برای غیبت
احادیث فراوانى در باره امام حجّت منتظرعلیه السلام وجود دارد که از پیامبر و تمام ائمهعلیهم السلام صادر شده امّا تأکید امام عسکرى بر این امر تأثیر رساترى داشت. چون آن حضرت، شخصاً امام را براى خواص از یارانخویش مشخص کرد.
احمد بن اسحاق بن سعید اشعرى روایت کرده است که: نزد امام حسنعسکرى رفتم و خواستم در باره جانشینش از وى بپرسم. امّا آنحضرت خود بدون مقدّمه فرمود:
"احمد بن اسحاق! خداوند تبارک و تعالى از زمانى که آدم را آفرید زمین را از حجّت خدا بر خلقش خالى نگذاشته و تا روز قیامت هم خالىنخواهد گذارد به برکت وجود او است که بلا از مردم زمین دور مىشود و باران فرو مىبارد و برکات زمین برون مىآیند".
گفتم: ای فرزند رسول خدا! پس از شما امام و خلیفه کیست؟
پس امام شتابان وارد اتاق شد. سپس بیرون آمد و بچّهاى روى دوش گرفتهبود ، صورتش گویى ماه شب چهارده بود و سه سال از عمرش مىگذشت.سپس امام فرمود:
"احمد! اگر کرامت تو بر خداى عزّ و جل و بر حجّتهایش نمىبود، اینکودکم را به تو نشان نمىدادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا ص و کسى استکه زمین را از عدل و داد پر مىکند پس از آنکه ستم و بیداد پر شده باشد.
ای احمد! حکایت او در این امّت همچون حکایت خضر و همانندداستان ذو القرنین است. به خدا سوگند چنان غیبت درازى داشته باشد که هیچکس از هلاکت در آن رهایى نیابد مگر آنکه خداوند او را بر اعتقاد به امامتش استوار کرده و در طول این مدّت با دعا براى تعجیل فرجش همراهى نموده باشد". حیاة الامام العسکرى، ص263.
امام حسن عسکری فرمود: آن دسته از علماء و دانشمندان شیعیان ما که در هدایت و رفع مشکلات دوستان و علاقه مندان ما، تلاش کرده اند، روز قیامت در حالتى وارد صحراى محشر مى شوند که تاج کرامت بر سر نهاده و نور وى، همه جا را روشنائى مى بخشد و تمام أهل محشر از آن نور بهره مند خواهند شد. - تفسیر الإمام العسکرى (علیه السلام): ص 345، ح 226.
شفقنا نوشت:
یکی از اصول قطعی قرآن، بعثت انبیا در میان امت ها برای ایفای نقش هدایت و رهبری جامعه است.
خداوند انسان را خلق و او را از نعمت های بی شماری از جمله نعمت عقل و اندیشه و خرد بهره مند ساخته است. و در ازای نعمت های فراوانی که به او عطا نموده تکالیفی نیز از او خواسته است، گر چه این تکالیف نیز به نوبه خود از بزر گ ترین نعمت های الاهی اند.
لازمه تکلیف این است که از طرف خداوند پیامبرانی برای ابلاغ وظایف و دستورات به سوی انسان فرستاده شده باشند و الا تکلیف معنا ندارد.
قرآن کریم در آیات مختلف می فرماید هر جا که مردمی زندگی می کرده اند، از سوی خداوند پیامبرانی برای هدایت آنها فرستاده شده است. البته در قرآن مجید فقط نام تعداد محدودی از آنها آمده است. چنانچه خود قرآن می فرماید: "و پیامبرانى که سرگذشت آنها را پیش از این، براى تو باز گفته ایم و پیامبرانى که سرگذشت آنها را بیان نکرده ایم ...".[1] این که هر قوم و امتی دارای دین بوده اند مورد تائید دین شناسان هم هست.
سنت خداوند بر این بوده است که در میان هر گروه و قومی شخصی را برای هدایت آنها برانگیزاند. چنان که در قرآن کریم می فرماید: "به تحقیق که میان هر امتی رسولی برانگیخته و مبعوث کردیم...".[2] این مضمون در آیات دیگری از قرآن کریم نیز رسیده است.[3] پس مسلم است هر کجای جهان که اقوامی زندگی می کرده اند پیامبرانی هم برای هدایتشان مبعو ث شده اند،[4] اما در آیات قرآن و در روایات ائمه نام همه آنان ذکر نشده است. اجمالا در بعضی از روایات ما آمده است که خداوند 124000و در بعضی دیگر "8000" به همراه معجزه و دلیل برای هدایت مردم فرستاده است.[5] قرآن مجید تنها از 25 تن از انبیای الاهی نام برده است. شاید به همین تعداد و یا کمتر در روایات آمده باشد. این تعداد اندک کجا و "124000و یا "8000 "که در روایات به عنوان عدد انبیا آمده است کجا؟ این قرآن است که در یک جا می فرماید: "ما داستان بعضی از پیامبران را نقل کردیم و داستان بعضی دیگر را نقل نکردیم".[6] در جای دیگر بیان می دارد: "ما پیش از تو رسولانى فرستادیم سرگذشت گروهى از آنان را براى تو بازگفته، و گروهى را براى تو بازگو نکرده ایم...".[7] و همه اینها می تواند موید این گفته دین شناسان باشد که در بین همه اقوام، دینی وجود داشته است.
رابرت هیوم در کتاب ادیان زنده جهان می گوید: در تاریخ بشر هرگز قبیله ای وجود نداشته که به گونه ای دین نداشته باشد. وی می گوید: دین وجه امتیاز اصلی بشر (با حیوانات) است.[8] طبیعتا باید میان ادیان زنده جهان و دین هایی که امروزه از بین رفته اند فرق گذاشت. وی می گوید: آسیا محل تولد تمام ادیان زنده جهان است.[9] اما از تعدادی از ادیان مرده در بقیه نقاط جهان نام می برد که نشان می دهد انبیا به عنوان دارندگان دین الاهی در همه مکان هایی که انسان هایی زندگی کرده اند وجود داشته اند. وی می گوید: "... ادیان مصر قدیم در افریقا، ادیان مکزیک و پروی باستان در امریکا و ...". [10]
پس به طور قطع پیامبران کثیری بوده اند که خداوند نام آنها را در قرآن نبرده است.[11] آنچه قرآن مجید بیان شده صرفا سرگذشت پیامبرانی است که در منطقه خاورمیانه بوده اند. شاید هدف قرآن از ذکر این دسته از انبیا، استفاده های تربیتی مردم از سر گذشت آنان بوده است؛ زیرا تنها تاریخ و آثار اقوام اینان در دسترس مردم آن زمان بوده و شناخت شان برای مردم آن زمان آسان تر بوده است. بر همین اساس قرآن در جاهایی که از این پیامبران نام می برد، مردم را به دیدن آثار و ویرانه های تمدن اقوامی که آن پیامبران را انکار می کردند، دعوت می کند و می فرماید: "در زمین مسافرت کنید و عاقبت کسانی را که تکذیب کردند ببینید".[12] (و از آنان عبرت بگیرید). از این جهت اگر حکایت حضرت موسی بیشتر به میان آمده مناسبتهایی است که برای عبرت دیگران تذکّر آن لازم بوده است و روبروییهایی است که مسلمانان با اهل کتاب داشتهاند.
این احتمال نیز داده شده است که؛ ظهور تمدنهای مختلف در خاورمیانه بوده است و به گفته باستان شناسان و کسانی که در تاریخ تمدن اقوام و ملل مطالعه میکنند، اولین نمونه ها در این منطقه شکل گرفته است. از این رو ضرورت بعثت پیامبران در این منطقه را در پی داشته است.
البته باید توجه داشت که شرایط و ملاحظات بسیار در انتخاب و گزینش پیامبر مورد ملاحظه است که خداوندِ باعث الانبیاء خود از آن آگاه است. شاید بتوان گفت که در سرزمینهایی؛ مانند فلسطین، جزیرة العرب، مکّه و مدینه، رجال دین و مردان خدا و کسانی که آمادگی قبول دعوت حق را داشتهباشند بیشتر پرورش مییافتهاند. چنان که مثلاً در یونان، فلاسفه بیشتر زمینه پیدایش داشتهاند. در هر حال این امری است الاهی و خدا از همه داناتر به آن است. هر چه که باشد و به هر جهتی که باشد، این پیامبرانی که در قرآن مجید یاد شدهاند، از این سرزمین های مبارک برخاستهاند و در این جای هیچ بحثی نیست که همه ادیان بزرگ موجود در جهان امروز، در خاورمیانه متولد شده اند و در طی قرون متمادی بقیه ادیان را در خود هضم کرده و پیروان آنها را به تبعیت از خود دعوت کرده اند. اگر امروز دینی؛ مانند مسیحیت در سراسر اروپا و قاره آمریکا طرفداران زیادی دارد، مسلماَ منشأ پیدایش آن مانند همه ادیان ابراهیمی در آسیا و به طور احض در خاورمیانه بوده است. امّا این بدان معنا نیست که پیامبران الاهی در بقیه نقاط جهان نبوده اند و اگر امروز غیر از این ادیان بزرگ، دینی دیگر یافت نمی شود، نشانه آن نیست که هرگز نبوده است، بلکه اگر با کاوش های قطعی تاریخی وجود پیامبری الاهی در غیر آسیا و خاورمیانه ثابت شود، به طور حتم مورد قبول واقع می شود. امروز به خوبی نشانه های از خداپرستی (اگر چه ضعیف و یا تحریف شده) در قبایل بدوی و یا سرخپوستان قاره آمریکا دیده می شود که نشانه از تعالیم پیامبران الاهی است.
بنابراین، از آغاز خلقت در هر جایی که انسانی زندگی می کرده، خداوند برای بیان و ابلاغ تکالیف خود به آنان پیامبران زیادی را فرستاده است، اما اسامی و سرگذشت همه آنها به صورت تفصیلی در کتاب های آسمانی و از جمله در قرآن بیان نشده است. البته این کار با توجه به اهدافی که قرآن تعقیب می کرده، لزومی هم نداشته است.
پی نوشت ها:
[1] غافر، 78.
[2] نحل، 36.
[3] فاطر، 24؛ اسراء، 15؛ طه، 134.
[4] علاوه حکمت و عدالت الاهی لازمهاش هدایت آحاد ملت ها در هر عصر و نسلی است.
[5] بحارالأنوار، ج 11 ، ص 21.َ قال الطبرسی (ره) روی عن علی ع أنه قال بعث الله نبیا أسود لم یقص علینا قصته و اختلف الأخبار فی عدد الأنبیاء فروی فی بعضها أن عددهم مائة ألف و أربعة و عشرون ألفا و فی بعضها أن عددهم ثمانیة آلاف نبی أربعة آلاف من بنی إسرائیل و أربعة آلاف من غیرهم بِآیَةٍ أی بمعجزة و دلالة...
[6] نساء،164 .
[7] غافر ، 78. "وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ ...".
[8] رابرت هیوم، ادیان زنده جهان، ص 17.
[9] همان ص 30.
[10] همان ص 29.
[11] نک: آموزش عقاید،مصباح یزدی، ص 237.
[12] نحل، 36
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
آخرین شبی که زمینیان از نعمت رحمتش برخوردار بودند، چنین شبی بود. آخرین مخلوق برگزیده خدا در قامت فرستاده او که رسالت جهانی اش ابلاغ آخرین و کامل ترین نسخه از دستورالعمل زندگی برای بشریت و گشودن طریقی بی انتها برای رسیدن به خدا بود که درهای نهانش به عدد تمامی نفوس است. اینک اما از زندگی مردی که به عدد فصول هر سال، نامش در قرآن کریم ذکر شده، چه سرفصلی را در این مقطع تاریخی و در این موقعیت جغرافیایی بیش از دیگر فصول می توان مورد توجه قرار داد؟
به گزارش «تابناک»، آن هنگام که نماد رحمانیت و رحیمیت الهی گام بر می داشت، ابوذر که در پی اش بود، گام هایش را دقیقاً در جای پای مرادش می گذاشت و درجه ایمانش را ناخودآگاه آنچنان برابر دیدگان هر تازه مسلمانی قرار می داد که در می یافتند رسیدن به مرتبه ابوذر تا چه حد دشوار است و تا چه میزان نیازمند ایمان خالص به آخرین فرستاده خداوند متعال است. این گام نهادن در مسیر حق در تاریخ باقی ماند و سینه به سینه منتقل شد تا اینک در نخستین پرسش در خلوت خود محاسبه گرانه بیاندیشیم که آیا احوالاتمان ذره ای شبیه به پیامبر اسلام به عنوان انسان کامل است؟
او نماد یکتاپرستی و تبری جویی از کفر و شرک بود، از خودگذشتگی و عدالت، حقیقت و پاکی و پرچمدار حکومتی جهانی بود که اینک یک میلیارد و چند صد میلیون پیرو آن حاکمیت جهانی بر قلوب روزانه بر قبله مشترکی سجده به جای می آورند تا کوچک ترین فرصت شکر برای بزرگ ترین رحمت هایی که خداوند در این زمین خاکی بر ایشان نازل کرد و آخرین فرستاده اش، مهم ترین آنها بود، به نیکی حفظ شود. ایشان آخرین شب عمر پربرکتش را امشب در بستر سپری می کند و فردا، زمانی است که گروهی به ظاهر مسلمان فراموش می کنند حرمت خاندانش را که زیرعبایش قرارشان داد و بر جایگاه رفیعشان تاکید دارد، نگه دارند.
آنچه بر دختر، داماد، نوادگان و تک تک خاندان حضرت محمد (ص) از سوی به ظاهر مسلمانان و نه کفار آمد، حکایتی که رسول الله در مدت عمر شریف شان هزاران مرتب شاهدش بودند تا دین انسان ساز اسلام قلب های سنگین اعراب جاهلی را نرم نماید. روزگاری بس صعب بر او سنگ می زدند تا مردی که پیامبر تازه خدا بود، از ابلاغ علنی آنچه خدا بر او وحی کرده بود، خسته شده و ترک تکلیف کند اما هرچه قلوه سنگ های بزرگان و خرده سنگ های کودکان جاهل بر تن پاک ترین مردان خدا می نشست، کلامش نرم تر و زبانش شیواتر می شد و با کودکان ضارب مهربانی می کرد و دعایشان می کرد.
بر ملحدی که بر او خاک زغال می ریخت، با لبخند وارد می شد و جویای احوالش می گشت تا دریابد چرا چندین روز از رفتارهای خلاف ادبش خبری نیست و این گونه تک تک دشمن ترین دشمنانش را به حلقه محبینش و معتقدین به دین اسلام آورد. زمانی که غلام هندجگرخوار که حمزه بن عبد المطلب عموی رسول الله و از عزیزترین حامیانش را در جنگ احد مثله کرده بود، نزد ایشان آوردند، ایشان از او گذشتند و در پی قصاص برنیامدند و او نیز در زمره مسلمانان قرار گرفت.
مردی که ثروت همسرش و عزیزترین بستگانش را یک به یک در راه دین اسلام فدا کرده بود، هرچه بیشتر مورد آزار و ستم کوردلان قرار می گرفت، بیش از پیش برای ترویج اسلام می کوشید و در این راه تا آنجا که مهربانی اش گشاینده مسیر بود، از دست بردن بر تیغ خودداری می کرد و با نوازش کلمات، طینت پاک و خفته انسان های جاهل را بیدار و هوشیار می ساخت و رهنمون یکی از ابواب اتصال به بارگاه الهی می نمود و اینک نیز این درها برای همه بندگانی که چشم دلشان به سمت حق گشوده می شود، پیاده است و از این بابت است که رشد اسلام در قرن بیست و یکم و بدون برق شمشیر در قلب اروپا متوقف ناشدنی گشته است.
از شخصیت والای پیامبر به عدد قلب های مومن به خدای متعال می توان درس گرفت اما شاید در این مقطع تاریخی و در این نقطه از جغرافیای عالم، از خودگذشتکی، برادری و مهربانی در مقابل جفای دیگران، نیاز امروز جامعه ما و همچنین امت واحده مسلمان است. وحدت در مسیر ترویج بیش از پیش این دین انسان ساز، نخستین مولفه ای است که می توان با تکیه بر از خودگذشتگی و مهربانی بی همتای رسول مکرم اسلام (ص) از آن بهره برد و اینک می بایست بار دیگر مهربانی در برابر جاهل در عین ایستادگی بر موضع حق را از پیامبران فرا گرفت.
خداوند متعال «وَ ما ارسلناکَ الا رحمه للعالمین» را بر این مظهر رافت الهی نازل کرد تا اسوه عصرها و نسل ها آنچنان مهربانی را بر فرزندان آدم عرضه کند که در اوصاف ایشان چنین نازل شود: «و بالمؤمنین رئوف رحیم». علی (ع) فرمود: هرگاه کسی از برادران دینی را سه روز نمی دید سراغ او را می گرفت و اگر در سفر بود برایش دعا می کرد و اگر بیمار بود به عیادتش می رفت. چنین مظهر رحمتی نزد بشریت، همواره می فرمود: هر که رحم نکند به او رحم نمی شود «من لا یرحم وَلا یرحَم». در شب رحلت رحمت للعالمین، ندای حق گو و مهربانش را نصب العین زندگی مان نماییم و هر روز با خود مرور کنیم که مسلمانی مان چقدر رنگ و بوی رحمت للعالمین را میدهد؟
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، حجتالاسلام محمدصادق یوسفی مقدم، رئیس مرکز فرهنگ و معارف قرآن در بخشهایی از کتاب «بررسی اختصاصات پیامبر خاتم(ص) از نگاه قرآن» به بیان ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی پیامبر اعظم(ص) پرداخته است که گزیدهای از آن در ذیل میآید:
یکی از فضلیتهای پیامبر اکرم (ص) این است که خداوند از تمام پیامبران پیشین پیمان گرفته است که نبوت آن حضرت را تصدیق کنند. همچنین انبیای پیشین باید از امتهای خود بر تصدیق پیامبر خاتم (ص) پیمان بگیرند:
«وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّیْنَ لَمَا آتَیْتُکُم مِّن کِتَابٍ وَحِکْمَةٍ ثُمَّ جَاءکُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِکُمْ إِصْرِی قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَکُم مِّنَ الشَّاهِدِینَ، فَمَن تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»
و [یاد کن] هنگامى را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتى دادم سپس شما را فرستادهاى آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد البته به او ایمان بیاورید و حتما یاریش کنید آنگاه فرمود: آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید گفتند: آرى اقرار کردیم، فرمود: پس گواه باشید و من با شما از گواهانم پس کسی که بعد از این (پیمان محکم)، روی گرداند، فاسق است.
در این آیات، نخست خداوند از انبیا پیمان گرفته است که به رسالت پیامبر خاتم (ص) گواهی دهند، به او ایمان آورده و یاریاش رسانند. معنای یاری آنان که متقدم بر پیامبر خاتم (ص) هستند، درخواست پیروی امتهایشان، از پیامبر خاتم(ص) است، و البته خود آنان نیز اگر آن حضرت را درک میکردند، مانند امتهایشان موظف به اطاعت از پیامبر خاتم (ص) بودند.
سپس با جمله «أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِکُمْ إِصْرِی»، پیامبران را به اقرار و گرفتن پیمان از امتهایشان مأمور کرده است.
براساس یاد شده آنان اقرار کردند و خداوند، خود پیامبران را شاهد بر آن میثاق قرار داده است:
«قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَکُم مِّنَ الشَّاهِدِینَ»
فخر رازی از علی (ع) نقل میکند که خداوند آدم و دیگر انبیا را آفرید و از آنان پیمان گرفت که هر گاه پیامبر خاتم (ص) برانگیخته شد، به او ایمان آورند و یاریاش رسانند.
باید توجه داشت که آیه «فَمَن تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»، شامل انبیای الهی نمیشود و تنها مربوط به امتهای آنان است، زیرا آیه یاد شده در مقام بیان این است که هر یک از امتهای انبیای گذشته اگر از تصدیق به رسالت پیامبر خاتم (ص) اعراض کنند، فاسق خواهند شد؛ چنانکه طبرسیدر این باره میگوید:
مراد از فسق در آیه یاد شده، فاحشترین مرتبه خروج از امر خداوند، یعنی کفر است که به سبب تفض عهد الهی، با همه تأکید آن، رخ میدهد.
بدیهی است آیه یاد شده نمیتواند شامل انبیای الهی باشد، زیرا آنان به دلیل عصمت هیچگاه مرتکب فسق نمیشوند، به عهد خود خیانت نکرده و از پیمان الهی اعراض نمیکنند، زیرا آیات، پیامبران را از هرگونه خیانت مبرّا دانسته است: «وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ ...»، گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند؟ (در حالی که) ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند ... .
افزون بر آن بر اساس صریح برخی از آیات قرآن، انبیای الهی از هرگونه شرک و کفر مبرّا هستند:
«مَا کَانَ لَنَا أَن نُّشْرِکَ بِاللّهِ مِن شَیْءٍ ...»؛
برای ما شایسته نبود چیزی را همتای خدا قرار دهیم ... .
در برخی دیگر از آیات وقوع شرک را از انبیای الهی ممتنع دانسته است:
«وَلَوْ أَشْرَکُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ»؛
و اگر آنان شرک بورزند، اعمالی (نیک) را که انجام دادهاند نابود میشود. وجه امتناع این است که در آیه یاد شده به جای کلمه «إن» کلمه «لو» به کار رفته که ما بعد آن، امتناع وقوعی دارد.
از این آیات استفاده نمیشود که چون انبیا هیچگاه مرتکب، فسق، شرک و خیانت نمیشوند، آیه 82 سوره آل عمران، شامل انبیای الهی نمیشود و در حقیقت از آنان انصراف دارد.
ممکن است بتوان گفت که آیه دوم «فَمَن تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» شامل انبیای الهی نیز میشود. بدین صورت که حکم فسق در آیه، به شرط اعراض از پیمان الهی تعلیق شده است و اثبات حکم معلق به شرط، برای انبیا و امتهای آنان منعی ندارد، هرچند انبیا به دلیل عصمت، هیچگاه خیانت نکرده و شرط حکم از جانب آنان محقق نمیشود. روشن است که حکم معلق به شرط، بدون تحقق شرط، موضوع خود را معین و محقق نمیکند.
برای دانلود نوحه حسن حسن مولا مداح کریمی اینجا کلیک کنید
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسانهاست، اعتقاد به بشارتهای پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه میتواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیرآستن اعمال از زشتیهاست و از جنبه اجتماعی باعث همدلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان میشود، کارکرد وسیع و عمیق آموزههای مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان میدهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسشهای بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آنها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست.
پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسشها و پاسخها» به برخی از شبهات اینگونه پاسخ میدهد:
*امام زمان(عج) درباره ظهور خود چه فرمودهاند؟
ـ مهمترین سخن آن حضرت در این باره مطلبی است که از طریق محمد بن عثمان (دومین نایب خاص) در پاسخ به نامه اسحاق بن یعقوب، بیان فرمودهاند، در آن جا آمده است:
و اما وقت ظهور من به اراده خداوند متعال بستگی دارد، کسانی که وقت آن را تعیین میکنند، دروغگو هستند.
ابوعلی میگوید: از محمد بن عثمان عمروی شنیدم که میگفت: ... و پرسیدم که فرج کی خواهد بود؟ پاسخ آمد: تعیینکنندگان وقت، دروغ میگویند.
در بیان امام مهدی(عج) و روایات سایر ائمه نیز تعیین وقت برای ظهور مردود شمرده شده است، البته حضرت(عج) فرمودهاند: «برای تعجیل فرج، زیاد دعا کنید».
*آیا خود امام زمان(عج) مایل و منتظر ظهور است؟
ـ باید بدانیم که امام زمان(عج) از همه ما بیشتر آرزوی ظهور دارد و برای آن دعا میکند و بارها به شیعیان نیز فرمودهاند: برای تعجیل در ظهورم دعا کنید، آن حضرت با دیدن این همه ظلم و فساد، بیش از ما ناراحت میشود و منتظر روزی است که بتواند عدالت و معنویت و اسلام را در تمام جهان حکمفرما کند.
طبق روایت امام صادق(ع)، منظور از مضطر (ناچار) در آیه 62 سوره نمل، امام زمان(عج) است؛ یعنی ایشان در دوران غیبت در حال ناچاری به سر میبرند و هر آن منتظر پایان این دوران است.
*امام زمان(عج) هنگام ظهور به چه زبانی صحبت میکنند؟
برای نوع گویش امام مهدی(عج) دلیل و مدرک خاصی نداریم، اما بر اساس روایات مربوطه، امام معصوم به همه زبانها آگاه است و با هر کس به زبان خودش سخن میگوید؛ مقتضای امامت نیز همین است، ضمن آنکه حضرت مهدی(عج) در زمان غیبت و در تشرفات نیز به زبان شخص مخاطب سخن گفته است؛ زیرا مقتضای ایجاد ارتباط کلامی نیز همین است.
آری، شاید با توجه به اینکه زبان قرآن و سنت (زبان اسلام) عربی است، در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) نیز زبان رسمی زبان عربی باشد (همان گونه که در دنیای امروز انگلیسی، زبان بینالمللی است) و همه مردم یا غالب آنها به زبان عربی آشنا خواهند شد.
*آیا میتوان وقت ظهور را پیشبینی کرد؟
ظهور امام زمان(عج) به اراده الهی بستگی دارد که در صورت فراهم بودن شرایط، به دستور خداوند تحقق میباید، بنابراین تاریخ آن را فقط خداوند میداند و هیچکس نمیتواند تاریخ دقیق آن را پیشبینی کند، در روایات بیان شده که هر کس وقتی را برای ظهور مشخص کند، دروغگوست.
«مهزم اسدی» از امام صادق(ع) پرسید: فدایت شوم! ظهور قائم آل محمد(عج) و تشکیل دولت حق که در انتظارش هستید، طول کشید؛ این امر کی تحقق خواهد یافت؟.
حضرت(ع) فرمود: تعیینکنندگان وقت ظهور دروغ گویند؛ عجلهکنندگان هلاک میشوند و کسانی که تسلیم هستند، نجات مییابند.
خود امام زمان(عج) در این باره فرمودهاند: ظهور فرج، به اراده خداوند متعال بستگی دارد و کسانی که برای ظهور وقت تعیین میکنند، دروغگو هستند.
بنابراین هیچ کس نمیتواند زمان ظهور را پیشبینی کند، البته ما باید همیشه و در هر لحظه منتظر ظهور باشیم و از عجله، تعیین وقت و گوش سپردن به سخن کسانی که وقت مشخص میکنند، بپرهیزیم و همواره تسلیم امر خداوند باشیم.
*آیا ظهور نزدیک است؟
در این که ما در دوره آخرالزمان به سر میبریم، تردید نداریم؛ اما در چه مقطعی از آخرالزمان، معلوم نیست و تحقق نشانههای عمومی ظهور، دلیل بر تحقق شرایط ظهور نیست؛ زیرا در نشانههای عمومی، چون علایم، غیر حتمی و دارای مراتباند، احتمالهای دیگری هم وجود دارد، امیدواریم که انشاءالله ظهور حضرت نزدیک باشد.
*آیا امام زمان(عج) جمعه ظهور میکند؟
روز جمعه از چند جهت اختصاص به امام زمان(عج) دارد: یکی آنکه ولادت حضرت در آن روز بوده و دیگر آن که ظهور آن حضرت در روز جمعه خواهد بود، ولی وقوع ظهور در روز جمعه امری قطعی نیست؛ اگر چه طبق بعضی از روایات، ظهور در روز جمعه خواهد بود.
*چرا امام زمان(عج) در روز جمعه ظهور میکنند؟
اولاً، حکمت بعضی مسائل برای ما روشن نیست و ممکن است در آینده روشن شود.
ثانیاً، از نظر اسلامی، جمعه عید است و شرافت بسیاری دارد، از این جهت مناسبت دارد که ظهور مهدی(عج) که از اشرف حوادث عالم است، در چنین روز شریفی واقع شود، همانگونه که میلاد با سعادتش در جمعه واقع شده است، زیارت آن حضرت در روز جمعه مستحب به شمار میرود و سفارش شده است.
ثالثاً، مسئله وقوع ظهور در روز جمعه، امری قطعی و تغییرناپذیر نیست.