عباس شکوهمند - در ادامه بررسی حدیث منسوب به امام حسین که در کتابهای «محرم الحرام» و «موسوعه کلمات الامام الحسین» به نقل از تاریخ طبری آمده است که امام حسین با صلح امام حسن مخالفت کرده و خطاب به او فرموده است: «پناه میبرم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شدهای!»، با محمد حسن رجبی، مورخ و پژوهشگر دینی گفتو گو کردیم.
رجبی معتقد است این حدیث، معتبر نبوده و مفاد آن از نظر اعتقادی و تاریخی، باطل است، چرا که ما معتقدیم هر آنچه امام معصوم انجام میدهد عین حق و مصلحت اسلام است و اطاعت از امر امام بر همه شیعیان واجب است و نیز اگر امام حسین با صلح امام حسن مخالف بود، چرا در طول ده سال از دوره حکومت معاویه که با امامت امام حسین همزمان بود، به معاهده صلح پایبند ماند؟
محمد حسن رجبی در پاسخ به این سوال خبرآنلاین که در برخی کتب، به نقل از تاریخ طبری آمده است که امام حسین با صلح امام حسن مخالفت کرده و خطاب به او فرموده است: «پناه میبرم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شدهای!» ، آیا این روایت میتواند درست باشد یا نه، گفت: بطلان این مطلب کاملا مشخص است، چون ما معتقدیم که امام معصوم(ع)، حجت خداست و هر آنچه می کند عین حق و مصلحت اسلام و مسلمین است و بر همه پیروان و شیعیان، اطاعت امر امام واجب است و ولایتمداری آنها ایجاب میکند که کوچکترین تردیدی نسبت به نظر و رأی امام نداشته باشند.
وی افزود: لذا این که گفته شده امام حسین، امام حسن را از این که معاهده صلح را بپذیرد، پرهیز می دهد و میگوید خلاف سیره پدر آن بزرگواران است، این مسأله با اعتقادات ما منافات دارد و نعوذبالله نشان میدهد که امام حسین تابع ولایت امام خود نیست و برای امام خود، خط و مشی تعیین می کند، حال آن که درست برعکس این قضیه، ما نقلهایی داریم که وقتی امام حسن صلح را پذیرفت، گروهی از شیعیان که این مسأله برایشان سنگین بود، نزد امام حسین رفتند و به ایشان گفتند که اگر شما نظرتان متفاوت و مخالف برادرتان است ما با شما بیعت میکنیم و مقابل معاویه میایستیم که امام حسین فرمود این چه سخنی است که میگویید؟ آن حضرت، امام من و شماست و اطاعت او بر همه ما واجب است.
این پژوهشگر تاریخ اسلام با بیان این که اگر امام حسین با نظر امام مجتبی مخالف بود و صلح را به صلاح نمیدید – که اصلا تصور چنین مطلبی باطل است- وقتی خود به امامت می رسد باید که این صلح را کأن لم یکن بداند و آنطور که میخواهد عمل کند، اظهار داشت: حال آن که میبینیم بخش اعظم دوران امامت امام حسین یعنی حدود 10 سال و نیم از امامت آن بزرگوار در دوره حکومت معاویه بوده و در این مدت، امام حسین به معاهده صلح امام حسن با معاویه، پایبند میماند و امام حسین، روش امام محتبی را ادامه می دهد.
رجبی افزود: اگر بخواهیم بگوییم دیدگاه امام حسین چیز دیگری بوده ولی در زمانی که برادر بر او امامت دارد، ایشان سکوت و تبعیت میکند، وقتی خود به امامت میرسد باید به گونهای دیگر عمل کند، حال آنکه میبینیم کاملاً به راه امام مجتبی، اعتقاد دارد و همان راه را تا زمانی که معاویه زنده است، ادامه میدهد. بنابراین، پذیرش چنین ادعایی درباره یکی از معصومین، از نظر معرفتی برای ما به عنوان شیعه غیرقابل قبول است.
رجبی ادامه داد: ما درباره کسانی مثل عبدالله بن جعفر، محمد حنفیه و عبدالله بن عباس میگوییم که اگر شما شیعه هستید، چطور به خودتان اجازه میدهید که به امام زمانتان یعنی امام حسین رهنمود بدهید که طرف کوفه نروند و به طرف یمن بروند. اگر شما ولایتمدار بودید، نباید در برابر امام معصوم و حجت خدا اظهارنظری بکنید. حال چطور ممکن است امام حسین که خود عصمت دارد، بر امام خود اینگونه انتقاد داشته و رأی امام را نپذیرد و دیدگاه دیگری داشته باشد؟ آنچه مسلم است، امام حسین در این فراز و فرودها، در کنار امام مجتبی حضور داشته و تابع محض او بوده است.
رجبی تصریح کرد: زمانی که امام حسن به شهادت می رسد و امامت امام حسین آغاز می شود، کسانی مثل سلیمان بن صُرد خزاعی و برخی از بزرگان شیعه در کوفه به امام حسین نامه می نویسند و ضمن عرض تسلیت شهادت امام مجتبی به آن حضرت عرض میکنند حالا که خودتان امام هستید، اگر خواهان مقابله با معاویه باشید ما آمادگی داریم که شما را همراهی کنیم، اما پاسخ امام حسین این است که تا وقتی که این طاغوت زنده است، من به همان روش برادرم ادامه میدهم.
وی افزود: لذا امام حسین نظر و درخواست این افراد را برای مقابله با معاویه رد میکند. البته این مطلب به این معنا نیست که ایشان و یا امام مجتبی، بودن معاویه را به خیر و صلاح امت میدانند بلکه به خاطر انحطاط جامعه و تن دادن مردم به مطامع دنیایی، مقابله امامان ما با این طاغوت، جز شهادت خود و تثبیت موقعیت معاویه، نتیجه دیگری نمیداشت.
رجبی خاطرنشان کرد، زمانی که معاویه به امام حسین میگوید حجر بن عدی که یکی از شیعیان پدرت بود را کشتیم و او را غسل داده و هنوط و کفن کردیم و نماز خوانده و دفن کردیم. امام حسین در جواب معاویه میفرماید: به خدا قسم اگر ما به پیروانت دست یابیم و آنها را بکشیم، نه آنها را غسل میدهیم و نه کفن میکنیم و نه نماز خوانده و دفن میکنیم. یعنی امام با این کلام میخواهد بگوید شما اصلاً جزء دایره اسلام قرار نمیگیرید و ما شما را مسلمان نمیدانیم.
وی افزود: امام مجتبی نیز همین دیدگاه را داشته است. امام مجتبی وقتی با پیشنهاد صلح معاویه مواجه شد، با مردم اتمام حجت کرده و گفت: ای مردم این درخواست معاویه است در حالی که شما از پیغمبرتان شنیدهاید که فرمود خلافت بر بنی امیه حرام است و اگر معاویه را بر فراز منبر من دیدید پایین بیاورید و بکشید. لذا اگر شما رضای خدا و سعادت آخرت را میخواهید من پیشنهاد صلح او را نمیپذیرم و برویم با او مقابله کرده تا به تکلیفمان عمل کنیم اما اگر دنیا و لذات و نعمات دنیا را ترجیح میدهید، پیشنهاد صلح او را بپذیریم. مردم با کمال گستاخی اعلام کردند که لذات و نعمتهای دنیوی را ترجیح میدهند. از این باب بود که امام مجتبی مجبور به پذیرش صلح شد و با تلخکامی این وضعیت را پذیرفت. چرا که اگر نمیپذیرفت، به شهادت امام و عدم انعکاس کافی در بین مردم و عدم تبیین فساد و تباهی بنی امیه در جامعه میانجامید.
رجبی در گفت وگو با خبرانلاین تأکید کرد: ما یقین داریم که اگر امام حسن، جای امام حسین بود، همان کاری را میکرد که امام حسین کرد و امام حسین هم اگر در جای امام حسن بود و با آن موقعیت در برابر معاویه قرار میگرفت، قطعاً ایشان هم صلح را میپذیرفت و این بزرگواران کُلُّهم نور واحد، همهشان یک نور هستند و اختلاف دیدگاه و رأی در بین معصومین، معنا ندارد. این تحلیلگر تاریخ اسلام افزود: حضرت امام خمینی(ره) در جایی فرمودند که اگر همه انبیاء با هم گرد میآمدند، هیچ اختلافی بین آنها بروز پیدا نمیکرد، چون همه بر مبنای تعالیم الهی و عصمتی که دارند، یک تصمیم میگیرند و اختلافنظر و دیدگاه بین معصومین معنا ندارد.
رجبی در پاسخ به این سوال که آیا به نظر شما انتشار این گونه مطالب در کتابهایی که به دست افراد کمسواد میرسد و ممکن است شائباتی درباره شخصیت امام حسن ایجاد کند، جایز است؟ گفت: باید بررسی شود که آیا این کار از روی سهو و جهل صورت گرفته یا خدای ناکرده به صورت عمد و آگاهانه انجام می گیرد تا در بین شیعیان، تزلزلی در مسائل اعتقادی پدید بیاید و مردم تصور کنند که ائمه با هم اختلاف دیدگاه داشتهاند و نظرات متفاوتی را ارائه میکردند. این مطلب از منابع اهل تسنن أخذ شده و باید منتشرکنندگان این کتابها، حاشیهای زده و بنویسند که این عبارات از منابع اهل تسنن است و نه شیعه.
وی تأکید کرد: شیعه معتقد است که تک تک ائمه اگر در جایگاه هر یک از امامان دیگر بودند، همان کار را میکردند که دیگری کرد. در همان تاریخ طبری که مأخذ این ادعاست، آمده که امام حسن گرایشات عثمانی داشته و با پدر بزرگوارش، علی(ع) اختلاف نظر داشت. این مطلب را ما از مبنا پوچ میدانیم. چگونه ممکن است امام حسن طرفدار خلیفه غاصب بوده و با امام و مولای خود، اختلاف نظر داشته باشد؟ حتی طبری نقلی را آورده که امام حسن به پدرش میگوید در آن قضیه گفتم فلان کار را بکن، گوش نکردی!
آیا این سخن از زبان یک فرد عادیِ ولایتمدار پذیرفتنی است، چه رسد به این که از زبان امام معصوم در برابر امام معصوم دیگر بیان شود؟ اینگونه مطالب کاملاً غلط است.
نظر
![]() |
امام زاده اسحاق مینودشت
برگرفته از وبلاگ آقای علیرضا حصارنوی
جاذبه های دینی ( زیارتگاهها و امامزاده ها ) :
شهرستان مینودشت افزون بر آن که یک شهرستان تاریخی و کهن می باشد ، یک سرزمین مذهبی با مردمانی بسیار متدین و مومن است ، که دارای امامزاده ها و زیارتگاههای بسیاری می باشد ، که همگی آنها مورد احترام و تکریم عموم مردم منطقه و محل رجوع و زیارت شیفتگان اهل بیت است.
زیارتگاه امامزاده جعفر :
این زیارتگاه در داخل شهر مینودشت و در محله پسرک قرار دارد ، و بارگاه شهیدان انقلاب اسلامی نیز در محوطه آن قرار دارد. اهالی محل و مسافران امام رضا ( ع ) همه روزه به زیارت آن بزرگوار می آیند ،
محوطه زیارتگاه جدول بندی و باغ های مشجر آن را احاطه کرده است . این زیارتگاه بزرگ و صاحب کرامات و مورد توجه علما و بزرگان دین منطقه می باشد. دارای مسجد و شبستان و گازکشی است.
زیارتگاه امام عبداله روستای ده عبداله :
این زیارتگاه در 5 کیلومتری شمال غربی مینودشت و در روستای ده عبداله از توابع بخش مرکزی قرار دارد. مقبره آن در کنار قبور مسلمین و شهیدان انقلاب اسلامی واقع است. اهالی منطقه بعلت داشتن کرمات و معجزات فراوان به زیارت می آیند.
امامزاده اسحاق روستای قلمی :
این زیارتگاه در 7 کیلومتری شهر مینودشت و در روستای قلمی از توابع بخش مرکزی قرار دارد. نمای شبستان آن هم اکنون به اتمام رسیده است. اطراف زیارتگاه ، مزار شهیدان انقلاب اسلامی و سایر مسلمین است. این امامزاده معجزات و کرامات زیادی دارد ، و مکان آن از آب و هوای مناسب برخوردار است. و در کنار جاده ترانزیت تهران – مشهد قرار دارد. نسبت ایشان با 6 واسطه به امام جعفر (ع) می رسد.
امامزاده موسی روستای بازگیر :
زیارتگاه امامزاده موسی در جنوب غربی روستای بازگیر و در 3 کیلومتری شمال غربی مینودشت واقع است ایشان یکی از پانصد نفر از سادات و یاران امامزاده یحیی بن زید بوده است ، که پس از شهادت وی توسط دشمنان دین به شهدت رسیدند. نسبت ایشان با چند واسطه به حضرت موسی بن جعفر (ع) می رسد. پیرامون این زیارتگاه قبور مومنین و شهیدان انقلاب و یک درخت چنار تنومند و یک درخت نظر کرده وجود دارد این امامزاده از قدیم مورد توجه اهالی منطقه و روستاهای مجاور بوده است و از این امامزاده کرامات ها و معجزات فراوانی دیده اند.
بقعه متبرکه قزل امام روستای قره چشمه :
روستای قره چشمه در کمربندی شهرستان آزادشهر به مینودشت قرار دارد ، که با شهر مینودشت 15 کیلومتر فاصله دارد. زیارتگاه قزل امام فاقد شجره نامه است ولی برابر با اظهارات بزرگان و معتمدین ، قزل امام ، خواهر امامزاده آق امام است. زیارتگاه آق امام بر کوهی مرتفع در نزدیکی شهرستان آزادشهر قرار دارد.
بقعه مبارکه سکینه خاتون :
این زیارتگاه در روستای قلعه قافه از توابع بخش مرکزی مینودشت قرار گرفته است ، و با شهر مینودشت 35 کیلومتر فاصله دارد. زیارتگاه سکینه خاتون فاقد شجره نامه بوده و برابر با اظهارات بزرگان و معتمدین ، نسبت ایشان به امام حسین (ع) می رسد. این زیارتگاه دارای کرامات و معجزات فراوانی بوده است ، از جمله شفای بیماران ، شفای بیماران اهلی و نیز گاه سوگند افراد منطقه است. بقعه مبارکه سکینه خاتون در یک محیط کوهستانی و جنگلی با صفا قرار گرفته و از امکانات رفاهی شامل آب و برق ، جاده آسفالته و تلفن برخوردار است.
بقعه مبارکه حضرت پیر (ع) :
این بقعه در روستای سرخو از توابع بخش مرکزی واقع شده است ، و با مینودشت 12 کیلومتر فاصله دارد. بقعه مبارکه حضرت پیر در یک محیط جنگلی زیبا قرار دارد ، و دارای آب ، برق جاده آسفالته و زائرسرای می باشد. نسبت حضرت پیر (ع) به امامان می رسد.
زیارتگاه حضرت بی بی حلیله و بی بی سکینه :
زیارتگاه بی بی حلیله و بی بی سکینه در بدنه شرقی روستای گوگل و در فاصله 2 کیلومتری شرقی از پلیس راه مینودشت واقع شده است. این زیارتگاه در واقع محل تدفین دو تن از امامزادگان خانم بنام های بی بی حلیله و بی بی سکینه است ، که در گذشته های دور به خاک سپرده شده اند ، لیکن کسی از محل دقیق قبر آنان مطلع نیست.
مردم از چند سال اخیر بواسطه خواب نما یکی از افراد روستای گوگل ، از وجود این امامزادگان مطلع می شوند. در گذشته ساختمان مرده شورخانه روستا در این محل بوده و مردم روستای گوگل ، مردگان خود را در این محل شستشو و غسل می داده اند. فردی در خواب می بیند که این امامزادگان به خوابش آمده و از او درخواست می کند ، که به مردم روستا اطلاع دهد ، که دیگر مردگان خود را در این مکان شستشو ندهند ، زیرا باعث رنجش و بی حرمتی آنان می شود.
در حال حاضر دیگر از این ساختمان مرده شور خانه استفاده نمی شود ، و بلااستفاده رها شده است. و مردم روستای گوگل و سایر روستاها و شهرهای دور و نزدیک برای زیارت به این مکان می آیند. و زیارت شامل دعا خواندن ، نمازگزاردن و پخش خوراک نذری است.
در مجاورت ساختمان مرده شور نهرآبی جاری است ، و درخت تنومند صنوبری دیده می شود ، که مردم برای برآمده شدن حاجات خود و رفع گرفتاریهای خویش به آن دخیل می شوند ، و نخ یا پارچه گره می زنند.
بقعه متبرکه جعفر (ع) :
این زیارتگاه در روستای قانجق شهرک از توابع بخش گالیکش قرار دارد ، و با شهر گالکش 12 کیلومتر فاصله دارد. بقعه متبرکه حضرت جعفر (ع) دارای کرامات و معجزات زیادی است ، و افراد منطقه همه روزه به زیارت آن می روند. این بقعه دارای چهار باب زائرسرا است.
بقعه متبرکه بابا تکیه :
این بقعه شریف در دامنه شمالی نیلکوه و در حاشیه جنوب غربی روستای پاسنگ بالا از توابع بخش گالیکش واقع شده است ، و با شهر گالیکش حدود 12 کیلومتر فاصله دارد. برابر با شجره نامه موجود در این بقعه ، بابا تکیه همان آصف برخیا ، وزیر و جانشین حضرت سلیمان نبی (ع) است. اطراف بقعه مزار مسلمین و شهیدان انقلاب اسلامی و درختان نذرکرده و درخت کهنسال وجود دارد ، و این زیارتگاه از امکانات آب ، برق و جاده آسفالته و زائرسرا برخوردار است.
زیارتگاه بی بی حلیمه :
زیارتگاه بی بی حلیمه در حاشیه شرقی روستای ینقاق از توابع بخش گالیکش قرار گرفته است. و با شهر گالیکش 15 کیلومتر فاصله دارد. اطراف زیارتگاه درختکاری شده است.ومزار مسلمین وشهیدان انقلاب درمحدوده آن قراردارد.اهالی منطقه به علت داشتن معجزات وکرامات ازراه دور ونزدیک به زیارت آن می روند.درمجاورت قبربی بی حلیمه چند درخت نظرکرده ویک انجیر و توت جوانی که در آغوش هم رشته اند،دیده می شود.جاده آسفالته گنبد – کلاله به فاصله 300متری زیارتگاه واز شمال آن می گذرد.
بقعه متبرکه سید علی اکبر حسینی(پیربخشی) :
بقعه متبرکه سیدعلی اکبر حسینی معروف به پیر بخشی در روستای فارسیان از توابع بخش گالیکش قرار گرفته است، و با شهر گالیکش 15کیلومتر فاصله دارد.زیارتگاه در محلی کوهستانی صعب العبور وخوش آب وهوا قرار دارد،ودارای شبستان است.سیدعلی اکبر حسینی یا پیر بخشی از سادات حسینی بوده و دارای اعجاز وکرامات معروف می باشد.
بقعه متبرکه حضرت قاسم(ع) :
این زیارتگاه در روستای پنو از توابع دهستان نیلکوه وبخش گالیکش قرار دارد،وبا شهر گالیکش 20کیلومتر فاصله دارد. ونسب ایشان به سادات می رسد. افرادمنطقه همه روزه به زیارت آن می آیند،ودارای شبستان قدیمی وزائرسرا وآب و برق و جاده می باشد.
بقعه متبرکه سید حسن نبی :
بقعه متبرکه سید حسن نبی درروستای کیارام از توابع بخش گالیکش واقع شده است. وباشهر گالیکش 22کیلومتر فاصله دارد.به گفته بزرگان منطقه،سید حسن نبی از نواده های حضرت علی(ع) است.این زیارتگاه دارای آب و برق وجاده وشبستان می باشد.
واژه «سید» در لغت به معنای سرور، مهتر، بزرگ،آقا، پیامبر اسلام (ص) و آن که از اولاد حضرت رسول باشد ( به واسطه حضرت فاطمه)است.
سید به معنای آقا و اطاعت شده (مطاع)، رئیس و بزرگ نیز آمده است. سیادت عنوانی است اعتباری، نه تکوینی [1] که بر مردان و زنانی که نسبشان به هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) میرسند اطلاق میشود.بنابراین هر کس که سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف یا فرزندان او برسد، سید محسوب میشود. [2]
برخی از اینان به عموهای پیامبر مثل ابوطالب، عباس و حمزه میرسند. فرزندان عباس عموی پیامبر که اصطلاحاً به آنان بنی عباس میگویند، سید محسوب میشوند. همچنین فرزندان ابوطالب به نامهای طالب و عقیل و جعفر طیار و علی(ع) و نسل آنان، سیدند. پیامبر اسلام از طریق پسری نسلی ندارد، چون که پسرانش (طیب و طاهر و قاسم و ابراهیم) چون در کودکی از دنیا رفتند. نسل آن حضرت فقط از طریق دخترش حضرت فاطمه زهرا(س) ادامه پیدا کرد. فرزندان حضرت زهرا به نامهای حسن و حسین و زینب و ام کلثوم از طریق پدرشان امام علی نیز سید بودند.
تمامی ائمه معصومین و فرزندانشان از طریق علی(ع) به هاشم و از طریق حضرت فاطمه به پیامبر می رسند و سید هستند. اگر چه سیادت به جهت نور وجودی پیامبر تجلی یافته است، اما این در انحصار فرزندان پیامبر (ص) قرار ندارد. بلکه از جهت انتساب به طالب و علی و عقیل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهای پیامبر نیز سیادت حاصل شده و حضرت علی(ع) سید بوده است و فرزندان او نیز سید هستند.
چون نسل پیامبر بیش تر مورد توجه مسلمانان است و نسل حضرت از دخترش فاطمه(س)و علی(ع)می باشند، اینها بیش تر مورد توجه و احترام هستند . لذا آنان از بین بقیه سادات معروف تر و مشخص ترند.
سید نامی است که در ایران به ذرّیه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ اطلاق میشود و در ترکیه و قلمرو پیشین عثمانی به آنان میر میگفتند و در عربستان لقب شریف بیشتر گفته میشد البته سید بیشتر از دو لقب میر و شریف استعمال میشد به ویژه اینکه علاوه از ایران در عراق و شبه قاره نیز معمول است.
هم اکنون این گونه معمول است که کسانی که سید نامیده میشوند نسبشان به پیامبر میرسد و در این مورد اکثر سادات شجره نامه دارند در رسالههای عملیه نیز طرقی برای احراز سیادت اشخاص بیان شده است از جمله شجره نامه و اشتهار به سیادت در محلی اینکه بگویند پدر و جدّ این شخص سید بودهاند در زمانهای گذشته بیشتر از این عصر در مورد نسب سادات سختگیری میشد[3]
درباره حفظ شجره نامه سادات استفتایی از آیت الله مکارم شیرازی بیان می شود:
افراد سید چگونه خود را اولاد پیامبر می نامند؟ مگر از آن زمان تاکنون با عقل جور در می آید که معلوم شود چه کسی از اولاد پیغمبر است؟ من نمی توانم این را قبول کنم، لطفاً راهنمایی کنید.
سادات به خاطر افتخاری که از طریق انتساب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشتند سعی می کردند نسب و شجره نامه خود را حفظ کنند و نسل بعد از نسل به فرزندان خود برسانند و الان شجره نامه های زیادی از شجره سادات نزد علمای انساب است.
سادات دو شاخه اصلی دارند:
1.نوادگان علی از طریق سه تن از پسران او - محمد حنفیه از خوله دختر قیس، عباس بن علی از امالبنین و عمر بن علی از صهباءِ ثعلبیه - که از میان پسران متعدد علی فرزند یافتند. به این سادات علوی میگویند.
2.نوادگان حسن و حسین - فرزندان علی از فاطمه - که به آنان سادات هاشمی و نیز بسته به انتساب به حسن یا حسین، حسنی یا حسینی گفته میشود.
نسب سادات حسینی
غیر از امام سجاد(ع) در جریان کربلا از فرزندان سید الشهداء کسی زنده نماند.در نتیجه سادات حسینی از نسل امام سجاد (ع) محسوب می شوند.بنابراین فرزندان امامان بعدی همه از سادات حسینی هستند چه فرزندان امام باقر(ع) و چه فرزندان دیگر ائمه علیهم السلام.
کوتاه سخن این که سیادت یک نوع شرافت معنوی است و به معنی بزرگی و عظمت است. سیادت به خاطر عظمت پیامبر اسلام(ص) در دودمان آن حضرت وجود دارد واجداد او تا جد اعلای ایشان (هاشم) را شامل میشود.
پینوشتها:
[1]. توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسئله 1955.
[2]. عروة الوثقی، ج 2.
[3] ابن حجر، ابناء الغمر، ج 1، ص 39.
عباس شکوهمند- مطلبی به نقل از تاریخ طبری در کتاب «موسوعه کلمات الإمام الحسین(ع)» منتشر شده که در آن درباره ماجرای معاهده صلح امام حسین با معاویه آمده است حسین بن علی مخالف صلح بود و خطاب به امام حسن تأکید کرد: «پناه میبرم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شدهای!» این مطلب در کتابی که دفتر تبلیغات اسلامی به نام «محرم الحرام؛ ره توشه رهیان نور» اخیراً منتشر کرده نیز به نقل از منبع مذکور ذکر شده است. درباره این موضوع، با حجتالاسلام و المسلمین علی تهرانی، استاد حوزه و دانشگاه و امام جماعت مسجد هدایت گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
حجت الاسلام و المسلمین علی تهرانی با بیان این که سخنانی که در کتاب «موسوعه کلمات الأمام الحسین» به امام حسین(ع) نسبت داده شده، اعتراض رسمی امام حسین به امام حسن را نشان میدهد، افزود: در این کتاب آمده که امام حسین در اعتراض به تصمیم امام حسن جهت صلح با معاویه، گفت: من از این کار به خدا پناه میبرم، مبادا راه معاویه را تصدیق کرده و راه پدرت را تکذیب کنی؟ اگر اعتراض امام حسین به امام حسن صحت داشته باشد، پس چه فرقی است بین امام حسین و سلیمان بن صُرد خزاعی؟ در حالی که امام حسن و امام حسین هر دو امام هستند و تا زمانی که امام حسن زنده بود، امامت امام حسین بالقوه بود و فعلیت نداشت.
امام جماعت مسجد هدایت اظهار داشت: اگر واقعا امام حسین اینگونه به امام حسن اعتراض کند، یا باید امامت امام حسن را خدشه دار بدانیم یا امامت امام حسین را. در حالی که اعتقاد ما شیعیان این است که هر کاری را که امام انجام می دهد، خیر محض است. منِ شیعه وقتی این اعتقاد را دارم، پس حتماً امام حسین هم چنین اعتقادی دارد چرا که این موضوع را ما از فرمایشات خود معصومین(ع) آموختهایم.
وی افزود: ما دو آیه در قرآن درباره امامت داریم. قرآن کریم میفرماید که « «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (انبیاء/ 73، فرقان/ 74، قصص/ 50، سجده/ 24). «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند».
و نیز می فرماید: «وجعلنا منهم أئمة یهدون بأمرنا لما صبروا وکانوا بآیاتنا یوقنون» «از میان آن قوم، پیشوایانی پدید آوردیم که چون صبوری پیشه کردند و به آیات ما یقین داشتند، به فرمان ما به هدایت مردم پرداختند.»
در یکی از این دو آیه میفرماید «و أوحینا الیهم فعل الخیرات» اینها چون امام هستند، ما به آنها وحی کردیم کار خیر انجام دهند. یعنی هر کاری که امام انجام میدهد صد در صد خیر است.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: نکته اول در مورد قابل پذیرش نبودن این مطلب این است که بر اساس اعتقاد ما، اگر امام حسین جای امام حسن بودند، همان کاری را میکردند که امام حسن انجام دادند و برعکس.
نکته دوم این که مقام معظم رهبری که کتاب «صلح الحسن» شیخ راضی آل یاسین را ترجمه کرده، اسم بسیار جالب و زیبایی برای آن انتخاب کرده که عبارت است از: «صلح امام حسن(ع) پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ»، تعبیر بسیار جالبی را در عنوان این کتاب به کار برده است. دو نفر که در میدان کشتی هستند، گاهی یکی از آنها خودش را عقب میکشد تا طرف مقابل را به وسط میدان بکشاند تا بتواند یکباره بر او غلبه کند. کار امام حسن، نوعی نرمش بود، یعنی امام حسن صلح کردند تا معاویه را وارد میدان کنند و زمانی که ماهیت او و یزید کاملاً برای مردم مشخص شد، به وسیله امام حسین، طومارشان درهم نوردیده شد.
تهرانی ادامه داد: مرحوم سید شرفالدین که یکی از بزرگان است، میفرماید که جریان کربلا را اول باید به امام حسن نسبت بدهیم و بعد به امام حسین، چون مقدمات کربلا را امام حسن انجام دادند. بنابراین، اعتقاد ما در مورد امام حسن چنین است. سخنانی که در کتاب موسوعه کلمات الأمام الحسین، به نقل از تاریخ طبری نقل شده، هیچ اصل و اساسی ندارد، چرا که نویسنده آن، اعتقادات ما را ندارد.
وی اظهار داشت: فرمایشی از حضرت علی(ع) است که میفرماید: «إِعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعایَة لاعَقْلَ رِوایَة، فَإِنَّ رُواةَ الْعِلْمِ کَثیرٌ، وَ رُعاتُهُ قَلیلٌ.» هرگاه خبرى را مى شنوید، آن را فهم و رعایت کنید نه آنکه بشنوید براى روایت کردن که راویان علم بسیارند و کسانى که بفهمند و رعایت کنند اندکاند.
تهرانی افزود: اگر چه آقای طبری این مطلب را نقل کرده اما باید ببینیم چنین مطلبی می تواند درست باشد یا نه و آیا با مبانی شیعه سازگار است یا نه. وقتی سازگار نیست نباید به آن اعتنایی قائل شد. بنابراین ما به هیچ وجه این موضوع که امام حسین به امام حسن اعتراض کرده باشد را قبول نداریم. همان دیدی را که امام حسن نسبت به صلح با معاویه داشتند، امام حسین نیز داشتند. امام حسین، صلح امام حسن را به عنوان یک اقدام صد در صد درست قبول کردند.
وی خاطرنشان کرد: نکته دیگر این است که نقش امام حسین در این جریان، صریح نیست. البته امام حسین در یک جلسهای در حضور معاویه تصریح میکند که امام حسن، امام من است و من تابع اویم. اما چون مسأله صلح به گونهای بود که مشتی از انقلابیون داغ را ناراحت میکرد، امام حسین(ع) با این که تصمیم برادرشان را به مصلحت میدانستند اما به گونهای حرکت کردند که آن انقلابیون داغ را حفظ کنند تا آنها بیدین نشوند. این نقش جالبی است. افرادی مثل سلیمان بن صُرد و حجر بن عدی و دیگران، انقلابیون داغی بودند که به صلح با معاویه راضی نبودند و اگر امام حسین میخواستند به آنها بگویند که اشتباه میکنند و کار امام حسن صد در صد درست است، آنها به کلی از منطق وحی و امامت دور میشدند، ولی حضرت امام حسین(ع) با این آهسته حرکت کردنشان آنها را حفظ کردند، ضمن این که هیچگونه مخالفتی با تصمیم حضرت امام حسن نداشتند و از نظر عقل و منطق و شرع، کار امام حسن را تأیید کردند.
تهرانی در پاسخ به این سوال که انتشار چنین مطالب مشکوکی در کتابهایی مثل«محرم الحرام؛ ره توشه راهیان نور» که در بین جوانان راهیان نور توزیع شده، چه آثار سوئی میتواند به دنبال داشته باشد، گفت: این نوع کارها از بیتدبیری آقایان است که چنین کتابهایی را منتشر کرده و در میان جوانان توزیع میکنند. این کتاب را اگر به دست فردی که از نظر فکری ضعیف است بدهند، مطالب کذب آن را قبول میکند. لذا سازمان تبلیغات اسلامی باید بر انتشار چنین کتابها و مطالبی، نظارت بیشتری کند.
وی افزود: من این انتقاد را به کتاب «موسوعه کلمات الإمام الحسین» هم دارم، با این که این کتاب را هم سازمان تبلیغات اسلامی چاپ کرده اما در عین حال، این سازمان باید این مطالب را کاملا کنترل میکرد و بعد منتشر میکرد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، بیشک برای انسان افتخار و عزتی بالاتر از این نیست که پیوسته یار و یاور حق و در جبهه حق باشد و دفاع از اهلبیت(ع) و مظلومیت آنان و حمایت از وارثان به حق پیامبر، عالیترین مصداق یاری حق است. همانطور که در قرآن یاران و اصحاب برجسته پیامبر(ص) که با جان و مال و از روی صفا و اخلاق و ایمان، در مقابل جبهه کفر و شرک، به یاری پیامبر(ص) شتافتند جایگاهی خاص و عظمتی بزرگ دارند؛ یاران و طرفداران امیرمؤمنان و ائمه معصومین(ع) نیز از آن مقام و عظمت، برخوردارند که روایت زیادی در این زمینه وجود دارد. اما آنچه مهم است ایثار و فداکاری در راه نصرت آنان، با قلب و دست و زبان است و میتوان ادعا کرد که براساس روایت و تاریخ، «مختار بن ابیعبید ثقفی» این مجاهد جبهه حق و یاور اهل بیت(ع)، از مصادیق یاوران و مدافعان حق، به شمار میرود. با توجه به پخش مجدد سریال «مختارنامه» از شبکههای مختلف تلویزیون، در سلسله گزارشهایی به بررسی زندگانی مختار ثقفی میپردازیم. این مجموعه مطالب با استناد به کتاب «ماهیت قیام مختار» نوشته حجتالاسلام سید ابوفاضل رضوی ارائه میشود. *روایاتی در مدح مختار آیتالله العظمی خوئی درباره مختار مینویسد: «والاخبار الوارده فی حقه، علی قسمین: مادحه وذامه، اما المادحه، فهی متضافرة». اخبار و روایاتی که درباره مختار رسیده، دو قسم است: نخست؛ اخباری در مدح و ستایش او و دوم؛ اخباری که در مذمت اوست. اما اخبار در مدح، قویتر و برتر است. *بشارت علی(ع) به قیام مختار در کتب «ملاحم و فتن» از طرق شیعه و سنی از پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) و روایاتی به عنوان پیشگویی حوادث آینده، به چشم میخورد. یکی از حوادثی که در اختبار غیبی پیامبر و ائمه(ع) وجود دارد قیام و شهادت امام حسین(ع) و حوادث بعد از آن از جمله قیام مختار است. «مقدس اردبیلی» روایتی از امام علی(ع) نقل میکند که حضرت فرمود: «سیقتل ولدی الحسین وسیخرج غلام من ثقیف و یقتل من الذین ظلموا، ثلثماثة وثلثة و ثمانین الف، رجل» به زودی فرزندم حسین، کشته خواهد شد، ولی دیری نخواهد پایید که جوانی از قبیله «ثقیف» قیام خواهد کرد و از این ستمکاران، انتقام خواهد گرفت به طوری که تعداد کشتههای آنان به 383 هزار نفر خواهد رسید. ممکن است بعضی این رقم را دور از واقعیت و اغراقآمیز تلقی کنند، اما آنچه مسلم است در واقعه قیام مختار، جمع کثیری از دشمنان اهلبیت(ع) و مسببان فاجعه کربلا به هلاکت رسیدند، البته سران آنان که اغلب در عراق بودند، به دست مختار و یارانش کشته شدند که تعداد آنان را میتوان چندین هزار تن، تخمین زد و از آنجا که در جریان فتح کوفه، تعداد زیادی از دشمنان اهلبیت کشته شدند و در شورش بعد از پیروزی مختار نیز جمع بسیاری در معرکه هلاک گشتند و در ماجرای جنگ ابراهیم که منجر به شکست لشکر شام، به فرماندهی ابنزیاد شد، طبق تواریخ معتبر از لشکر 80 هزار نفری شام، تعداد اندکی جان سالم به در بردند، بنابر این، رقم فوق بعید نیست. علامه مجلسی روایتی از علی(ع) نقل میکند که فرمود: «همانطور که گروهی از بنی اسرائیل، از حق اطاعت کردند و کرامت یافتند و گروهی از آنان عصیان کردند و در نتیجه عذاب شدند، شما امت محمد(ص) نیز چنین خواهد بود». سؤال کردند: ای امیرمؤمنان! این عصیان کنندهها چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: آنان که به بزرگداشت ما و حقوق ما اهلبیت امر شدند، لیکن خیانت و مخالفت کردند و حقوق ما را نادیده گرفتند و انکار کردند و آن را سبک شمردند، فرزندان ما که همان فرزندان پیامبر خدا(ص) بوده به قتل رساندند، در صورتی که مأمور به اکرام و محبت آنان بودند. عرض کردند: ای امیرمؤمنان! آیا چنین خواهد شد؟! فرمود: «آری، این خبری حق و امری است شدنی، به زودی این دو فرزندم حسن و حسین(ع) کشته خواهند شد.» سپس اضافه فرمود: به زودی ستمکاران به بلایی توسط کسی که خداوند برای انتقام، بر آنان مسلط خواهد نمود، گرفتار خواهند شد و این به خاطر فسق و جنایتی است که انجام دادند، همانگونه که بنی اسرائیل گرفتار عذاب شدند. عرض کردند، او کیست؟ حضرت(ع) فرمود: جوانی از قبیله ثقیف که او را مختار بنابیعبید میگویند. مرحوم مامقانی میفرماید: این روایت، دلیل دیگری بر امامی بودن و صحت اعتقاد مختار است؛ زیرا عاقب کار مختار بر امیرمؤمنان(ع) مانند بسیاری از حوادث آینده که امام(ع) میدانست پوشیده نبود.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، روز بیستم ماه محرم سال 61 هجری، با گذشت 10 روز از واقعه عاشورا جمعی از بنیاسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند، در حالیکه صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند. جَون کسی بود که امیرالمؤمنین (ع) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید، هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امام علی(ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت(ع) به خدمت امام حسن مجتبی(ع) و سپس خدمت امام حسین(ع) رسید و همراه آن حضرت(ع) از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد. «دانشنامه امام حسین» درباره این غلام وفادار اهلبیت(ع) چنین مینویسد: «جَون» که با نامهاى جوین، (1)، جَون بن حَرى(2)، جُوَین بن ابىمالک و حَوى در منابع از او یاد شده است، برده سیاهى از یاران امام حسین(ع) بود. وى، روز عاشورا خواست تا به میدان برود؛ ولى امام(ع) از جَون خواست که از این کار، منصرف شود، اما جَون، ضمن پافشارى براى رفتن به میدان به امام(ع) گفت: به خدا سوگند، بویى بد، تبارى پست و رنگى سیاه دارم، پس بهشت را از من دریغ مَدار تا بویم خوش و تبارم، نیکو و رویم سپید شود! نه! به خدا سوگند، از شما جدا نمىشوم تا اینکه خون سیاهم با خون شما، در آمیزد. سپس به میدان آمد و با خواندن این اشعار، به صف دشمن، حمله ور شد: کَیفَ تَرَى الفُجّارُ ضَربَ الأَسوَدِ/ بِالمَشرَفِیِّ القاطِعِ المُهَنَّدِ بِالسَّیفِ صَلتا عَن بَنی مُحَمَّدِ/ أذُبُّ عَنهُم بِاللِّسانِ وَالیَدِ أرجو بِذاکَ الفَوزَ یَومَ المَورِدِ/ مِنَ الإِلهِ الواحِدِ المُوَحَّدِ إذ لا شَفیعَ عِندَهُ کَأَحمَدِ فاجران چگونه مىبینند شمشیر زدن سیاهى را که با شمشیر مَشرَفى بُرَنده تیز مىزند ؟ با شمشیرى آخته، از فرزندان محمّد(ص) دفاع مىکنم(3) از آنان با زبان و دستم دفاع میکنم با این کارها، رستگارىِ روز وارد شدن (قیامت) را از معبود یگانه تنها، امید دارم زمانى که شفاعت کنندهاى همانند احمد، در پیشگاه او نیست. این خدمتگزار راستین آل محمّد(ص) نیز جنگید تا به خیل شهیدان پیوست، در گزارشى آمده که امام حسین(ع)، بر سرِ جنازه او ایستاد و براى او، این چنین دعا کرد: «خداوندا! صورت او را نورانى و بویش را خوش گردان و او را با نیکان، محشور کن و میان او و محمّد و خاندان محمّد(ص) آشنایى برقرار کن». از امام زینالعابدین(ع) روایت شده که پس از 10 روز که مردم، براى دفن شهدا آمدند، از جنازه او بوى مُشک، استشمام مىشد، در «زیارت ناحیه مقدّسه»، آمده است: سلام بر جون بن حَرِى(4)، غلام ابوذر غفارى! در «زیارت رجبیّه»(5) هم نام وى آمده است. *پینوشتها: 1-در زیارت ناحیه به روایت الاقبال، این گونه آمده است. 2-در زیارت ناحیه به روایت بحارالأنوار از الإقبال، این گونه آمده است. 3-این بیت، در مصدر ، اشکالاتى داشت و ما صحیح آن را از متنهاى دیگر، در این جا آوردهایم. 4-در روایت مصباح الزائر و المزار الکبیر، «بن حَرّى» نیامده است. 5-در زیارت رجبیه، «جون مولى أبیذر» آمده است.
ه گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، شیعیان در طول تاریخ مظلومیت خود با اتکا به اصول خدشهناپذیر اسلام هنگام حاکمیت ظلم با انگیزههای خداجویانه، جنبشهایی را سازمان داده و حوادثی را به وجود آوردند.
یکی از این جنبشها به رهبری مختار ثقفی به خونخواهی امام حسین اتفاق افتاد، او این حرکت را شب پنجشنبه 14 ربیعالاول سال 66 هجری با شعار «یا لثارات الحسین» آغاز کرد.
قیامی که پیش از این از سوی امیرالمؤمنین بشارت داده شده بود: «به زودی فرزندم حسین، کشته خواهد شد، ولی دیری نخواهد پائید که جوانی از قبیله ثقیف قیام خواهد کرد و از این ستمکاران، انتقام خواهد گرفت به طوری که کشتههای آنان به 383 هزار نفر خواهد رسید». (حدیقةالشیعه، صفحه 504)
با توجه به پخش سریال «مختارنامه» از شبکههای مختلف تلویزیون، بر آن شدیم در سلسله گزارشهایی به بررسی زندگانی مختار ثقفی بپردازیم. این مجموعه مطالب با استناد به کتاب «ماهیت قیام مختار» نوشته حجتالاسلام سید ابوفاضل رضوی ارائه میشود.
*زندگینامه مختار
نام او مختار ابن ابیعبید بن مسعود است، قبیله او «قسی» یا «ثقیف» است که از اعراب منطقه طائف است، کینه مختار، «ابواسحاق» و لقب او «کیسان» و فرقه «کیسانیه» منسوب به اوست. کیسان به معنای «زیرک و تیزهوش است».
*لقب اعطایی امیرمؤمنان(ع) به مختار
«اصبغ بن نباته»، از اصحاب وفادار و از شاگردان برجسته علی(ع) میگوید: روزی امیرمؤمنان(ع) را دیدم که مختار را (که طفلی کوچک بود) روی زانوی خود نشانده (و با نوازش و محبت) دست روی سر او میکشید و میفرمود: «یا کیس، یا کیس»، بعضی، آن را با تشدید (کیس: بسیار زیرک) خواندهاند و چون امیرمؤمنان(ع) دوبار کلمه «کیّس» را بر زبان آورد، سپس لقب مختار شد.
به احتمال قوی، علت آنکه مختار به این لقب معروف شد، همین سخن امام علی(ع) است، فقیه بزرگ شیعه علامه ابننما و آیتالله خوئی این نظریه را اختیار کردهاند.
و احتمال دیگر اینکه چون نام یکی از مشاورین و دوستان برجسته مختار، «کیسان» بود، نام او، لقب مختار شد. و گویند او مختار را به قیام ترغیب میکرد و به ایشان خط میداد، وی خود کیسان، کنیهاش «ابوعمره» و رییس پلیس مختار بود و دمار از روزگار قاتلین امام حسین(ع) درآورد.
*پدر مختار
نام پدر وی ابوعبید فرزند مسعود ثفقی است که در ابتدای خلافت عمر، از طائف به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد.
با وجود آنکه قبیله «ثقیف»، مردمی سرکش و خودخواه بودند، لیکن افراد صالح و پاکی همچون «ابوعبید»، پدر مختار و «عروة بن مسعود» از میان آنان برخاستند.
چهار روز از خلافت عمر نگذشته بود که خلیفه دستور اعزام نیرو به سرحدات ایران و عراق، برای جهاد و دعوت مردم «فُرس» به اسلام را صادر کرد، اولین کسی که داوطلبانه خود را معرفی کرد، «ابوعبید» پدر مختار بود و دوم «سعد بن عباده انصاری» و سومین نفر «سلیط بن قیس» بود، سپس سایر مردم برای حرکت به سوی جبهه عراق و ایران، اعلام آمادگی کردند.
*فرماندهی پدر مختار در حمله به ایران
هنگامی که به دستور عمر، لشکر آماده حرکت به سمت مرز ایران و عراق شد؛ خلیفه درصدد بود که فرد لایقی به فرماندهی آنان منصوب کند و چون با اطرافیان مشورت کرد. مشاوران عمر بن خطاب گفتند: یکی از چهرههای سابقهدار، از میان مهاجرین یا انصار انتخاب کن.
خلیفه در پاسخ آنان گفت: هرگز، هرگز، درست است که مهاجرین و انصار به خاطر سابقه خود در اسلام و مصاحبتشان با پیامبر و پیشی گرفتن در ایمان به خدا، بر سایرین امتیاز دارند، اما من تنها کسی را به فرماندهی نصب خواهم کرد که در این اعزام، اولین داوطلب برای جهاد باشد.
آنگاه «ابوعبید» و «سعد» و «سلیط» را طلبید و به سعد و سلیط، گفت: اگر شما زودتر داوطلب شده بودید، شما را به فرماندهی نیروها، منصوب میکردم. زیرا سابقه خوب شما را میدانم. سپس خطاب به ابوعبید گفت: تو فرمانده لشکر خواهی بود. و به او توصیه کرد که با اصحاب رسول خدا(ص) که در کنار او هستند، مشورت کند و سخنان آنان را بپذیرد و در امور، ایشان را با خود همراه کند.
*پدر مختار در چه حادثهای شهید شد
در این جبهه ابوعبید با رشادت و شجاعت فوقالعادهای با نیروهای فارس، جنگید و تلفات و ضایعات سختی وارد ساخت، در این نبرد 4 هزار نفر از مسلمین کشته شدند و سرانجام خود او نیز در کنار پلی که بر دجله بسته شده بود، به شهادت رسید، از آنجا که این نبرد در کنار پل «دجله» واقع شد آن را جنگ «یوم الجسر» نامیدند.