به گزارش«شیعه نیوز»، نام تعدادی از رجال و شاهان ایرانی را که در کربلا و کنار حرم مطهر اباعبدالله مدفون هستند را مشخص کرده است هر چند به نظر میرسد سیاههی رجال ایرانی مدفون در کربلا بسیار بیشتر از این نامها باشد
پارسینه نوشته است: کربلای معلی در طول تاریخ، مدفن بسیاری از مشاهیر، پادشاهان و رجال سیاسی ایرانی بوده است، در مطلب زیر به بررسی این افراد میپردازیم:
پادشاهان آلبویه
پادشاهان آلبویه قدیمیترین پادشاهان دفن شده در حائر حسین هستند. بسیاری از این امیران شیعه در توسعه، بازسازی و تزیین حرم امام حسین(علیهالسلام) و دیگر امامان شیعه نقش مؤثری داشتند. چند تن از آنان در داخل بقعهای در صحن کوچک خاک شدهاند. در زمان های پیشین، بقعهای بر فراز قبر آنان وجود داشت که در میان مردم به بقعه آل بویه شهرت داشت. در 1268 ه.ق عبدالرسول خالصی به دستور رییس اوقاف وقت عراق این بقعه و آثار تاریخی آن را تخریب کرد.
پادشاهان و رجال قاجار
مظفرالدین شاه قاجار
وی از پادشاهان قاجار است که فرمان مشروطیت را در 1324 ه.ق صادر کرد و در همان سال از دنیا رفت. بر اساس وصیتاش او را در کربلا به خاک سپردند. قبر مظفرالدین شاه داخل رواق فقیهان یا رواق پادشاهان است و روی آن با موزائیک فرش شده است.
محمد علی شاه
محمد علی شاه فرزند مظفرالدین شاه از پادشاهان دوره قاجار و از مخالفان مشروطه است که به سبب به توپ بستن مجلس شورای ملی شهرت دارد. وی در 1341 ه.ق از دنیا رفت و در کنار قبر پدرش دفن شد. این قبر نیز با موزائیک فرش شده و اثری از خود قبر نیست.
احمد شاه
احمد شاه فرزند محمدعلی شاه و آخرین پادشاه سلسله قاجار است که در دوران وی کودتای 1299 رضاخان به وقوع پیوست. او در 1348 ه.ق از دنیا رفت و در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. روی قبر وی را با موزائیک فرش کردهاند.
امیر کبیر
میرزا تقیخان هزاوهای مشهور به امیرکبیر، صدر اعظم معروف و شهیر عصر ناصرالدین شاه است که به دستور وی در 1298 ه.ق در حمام فین کاشان به قتل رسید و در رواق پادشاهان به خاک سپرده شد. در کنار قبر وی فرزندش ساعدالملک و برادرش میزا حسین خان دفن شدهاند.
سلطان حمزه میرزا صفوی
حمزه میرزا فرزند شاه اسماعیل صفوی از شاعران و ادیبان عصر صفوی بود. وی در 997 ه.ق در اردبیل از دنیا رفت و در داخل حرم امام و در رواق پادشاهان به خاک سپرده شد. حمزه میرزا دیوان شعر و کتابی در سلسله انساب و شرح حال شاعران و عالمان از خود به یادگار گذاشت.
میرزا شفیع خان مازندرانی صدر اعظم
وی از صدر اعظمهای عصر قاجار است که در 1224 ق درگذشت و در رواق پادشاهان دفن شد.
میرزا موسی وزیر
میرزا موسیخان وزیر طهران از حکمرانان عصر ناصری در ایوانی در سمت جنوبی صحن به خاک سپرده شده است.
معیر الممالک
دوستعلی خان معیر الممالک، رییس ضرابخانه و امور دارایی عصر ناصری، در داخل رواق دفن است. قبر او در اتاقی کوچک و آینه کاری شده قرار دارد.
حاجی میرزا آغاسی
از وزیران عصر محمد شاه قاجار است. او را در رواق پادشاهان به خاک سپردند.
ظل السلطان
ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان در عصر ناصری و مظفری است. قبر وی در رواق پادشاهان قرار دارد.
زاهدالدین شاه
شاهزاده هندی، برادر محمد نجف میرزا، به همراه چند تن از شاهزاده های هندی معاصر هند در رواق جنوبی دفن شده و مقبره کوچک آنان با آینه تذهیب شده است. معروفترین آن شاهزاده ها، غیر از زاهدالدین شاه، سلطان برهان نظام شاه پسر سلطان احمد هندی است که در 961 ق در هند از دنیا رفت.
منبع:پارسینه به نقل از یک منبع عراقی
نظر بدهید |
دومین کنگره علمی حماسه حسینی با محوریت اخلاق و معنویت صبح امروز با حضور حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان مدیر مؤسسه دارالمعارف شیعی، حجتالاسلام علی رضاییبیرجندی نماینده ولی فقیه و امام جمعه بیرجند و دیگر علما و دانشپژوهان عاشورایی در حسینیه هدایت واقع در میدان قیام تهران برگزار شد.
در ابتدای این مراسم پیام آیتالله ناصر مکارم شیرازی توسط حجتالاسلام آرش مردانیپور قرائت شد که متن آن در ادامه میآید:
«در آغاز درودهای خالصانه خویش را نثار حاضران بزرگوار میکنم که در این جلسه باشکوه که مزین به نام سیدالشهداست، شرکت دارند. بیشک واقعه کربلا از وقایعه استثنایی و شگفتآور تاریخ بشر است، اگر دشمنان امام حسین (ع) میدانستند که واقعه کربلا اینچنین در تاریخ جاودانه میماند و در تمام مراحل آن طنینانداز و حیاتبخش میشود، هرگز به این فاجعه هولناک اما پربرکت دست نمیزدند.
پر واضح است که صحنه کربلا جولانگاه رویارویی تمام ارزشهای الهی در برابر تمام ارزشهای غط جاهلی بود. در این صحنه سرنوشت اسلام اصیل و ناب رقم خورد و از اسلام بدلی و تقلبی متمایز گردید. خون سیدالشهدا و یارانش افزون بر متمایز کردن دو نوع اسلام از یکدیگر، به اسلام اصیل و ناب، حیات تازه و طروات و شادابی فزاینده بخشید، به گونهای که به برکت این خونهای پاک جاذبه اسلام و رونق آن در تاریخ پایدار ماند و برای اهل بصیرت و معرفت مایه بیداری و حرکت گردید.
امروزه جریانهای وهابی و تکفیری وارثان اسلام بدلی هستند که حاکمان بنیامیه و اتباع آنان ساختند و پرداختند! از اینرو صحنه رویارویی بین ارزشهای اصیل اسلامی که حسین بن علی (ع) منادی آن بود و ارزشهای جاهلی که لباس اسلام را به تن کرده و بنیامیه منادی آن بودند، همچنان جریان دارد.
همایش علمی حماسه حسینی که به همت مؤسسه دارالمعارف شیعی و با اشراف خطیب بزرگوار حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین انصاریان که خود از مروجان فرهنگ حسین (ع) است، برگزار میشود، به دنبال کاوش و بررسی معارف بلند و ماندگار حسینی است تا یک بار دیگر این معارف والا و پرشکوه که بازار دانشوری و فضیلت آورده شود و چشمهای جویایی حقیقت به سوی آن راه یابد و دلهای عاشق ارزشهای والای خدایی از جویبار این حماسه سیراب شوند و زاد معاش و معاد خود را از آن برگیرند و خلاصه اینکه همایش با عنوان «اخلاق و معنویت در حماسه حسینی» برپا میشود که نیاز اساسی و بنیادی روزگار ما است.
فرصت را غنیمت شمرده احیای آثار عاشورا پژوه ارجمند حجتالاسلام والمسلمین دکتر ابراهیم آیتی به وسیله دستاندرکاران این همایش را ارج نهاده، امیدوارم که بدین وسیله آثار ایشان مورد توجه قرار گیرد.
توفیقات روزافزون برگزارکنندگان این همایش و فرهیختگانی که برای باور کردن علمی آن دامن همت به کمر بستهاند را از بارگاه خداوند متعال خواستارم.»
62303/
خبرگزاری فارس: آدمی در خانواده چشم به هستی میگشاید، در آن رشد میکند و با آن به کمال میرسد. از طرف دیگر خانواده نیز ماندگارترین و ابدیترین نهاد بشری در دنیا و آخرت است.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، خانواده در تفکر اسلامی جایگاهی بسیار رفیعی دارد، اگر موضوع خانواده در اسلام را با سایر اموری که مشابه این مقوله است، مقایسه کنیم برجستگی خاصی در مسئله خانواده ملاحظه میکنیم، اگرچه بعضی از آن موضوعات مهم و بعضی مهمتر هستند، اما گاهی اموری وجود دارند که واژه «اهم» نیز برای آنها کفایت نمیکند و باید به دنبال ادبیات دیگری برای بیان عظمت آنها بود از جمله این موضوعات، موضوع «خانواده» است. محمدقاسم موسوی، کارشناس مرکز تخصصی نماز [1] درباره اهمیت و نقش خانواده در تربیت دینی چنین مینویسد: *اهمیت خانواده خانواده به چند دلیل دارای اهمیت است: 1) کل وجود آدمی از درون خانواده ریشه گرفته و در آن تکوین مییابد، به بیان دیگر، پیمانههای وجود آدمی در خانواده شکل میگیرد و همه تأثیرات بیرونی در محدوده این پیمانه تحقق پیدا میکند. 2) آغاز خلقت انسان با خانواده شروع شده است، آیا سر این قضیه این نیست که خانواده رکن عالم هستی است؟ آیا این امر به آن معنا نیست که خانواده، رکن عالم هستی است و به کل هستی جهت میدهد؟[2] 3) خانواده، منظومهای متشکل از زن و مرد و فرزندان است و چهار گروه فکری را در خود جای میدهد کودک، نوجوان، جوان و بزرگسال که سلسله روابط عمیق روحی، عاطفی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میان آنان جاری است و با هدف رفع نیاز و کسب آرامش در حیطه روابط بالا و تولید و تربیت نسل، به حیات خود ادامه میدهد. 4) خانواده مهمترین جایگاه پرورش نیروی انسانی و محیطی مناسب برای رشد اعضای خود به شمار میرود و با رشد اعضای خانواده است که اجتماع رشد میکند. 5) خانواده آرامشگاه همسران و طبیعیترین بستر رشد و شکوفایی و تعالی آدمی است. پس خانواده کانونی است که در آن ارزشهای اخلاقی، باورهای دینی و معیارهای اجتماعی از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد و زمینه رشد عاطفی و تربیت اخلاقی و اجتماعی اعضای خانواده را فراهم میکند. *راه رسیدن به استحکام خانواده یکی از راههای رسیدن به استحکام خانواده در تفکر اسلامی، داشتن اقتدار عاطفی و منطقی و برخورداری والدین از بصیرت و بینش اجتماعی است، آگاهیهای مستمری که میتواند ضامن رشد مطلوب شخصیت اجتماعی کودکان و نوجوانان شود و در این صورت است که زمینه رشد اعتقادی و پایبند کردن آنان به ارزش های عبادی و انجام فریضهها در چنین خانوادههایی به راحتی قابل طرح و اجراست[3]، در محیط خانوادهای که اعضای آن متعبد هستند، فضای آرام حاکم بوده و اعضای آن از اعتماد به نفس بالایی برخوردار هستند. بر همین اساس در ابتدا جایگاه خانواده را در نظام هستی و سپس در اسلام از دیدگاه قرآن و روایات مورد بررسی قرار میدهیم و سپس توطئهای که ابلیس و دشمنان اسلام برای رسیدن به اهداف شومشان برای ریشهکنی بنیان خانواده طراحی کردهاند را مورد بررسی قرار میدهیم. *سیمای خانواده(در نظام هستی – در قرآن و روایات) الف) سیمای خانواده در نظام هستی دست قدرت و حکمت الهی تمام اجزای جهان را به صورت جفت و عاشق یکدیگر آفریده است، به گونهای که هر جز از عالم هستی خواهان جفت خویش است. زوجیت به معنای دو تا بودن و نر و ماده بودن میآیدو قرآن کریم به زوجیت حیوانات، میوهها، گیاهان و بلکه تمام اشیا اشاره کرده است، «وَمِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ»[4] دراین آیه و آیات مشابه دیگر زوجیت که مقدمه رشد و نمو و تولید مثل است، را از انسان و حیوانات به میوهها و گیاهان گسترش داده است، ولی در بعضی آیات این زوجیت را در همه اشیا بیان میکند، مانند: «ومن کل شیئ خلقنا زوجین لعلکم تذکرون»[5] و در سوره «شعرا» آیه 7 میفرماید: «أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ» و به همین مضمون درسوره «حج» آیه 5، «لقمان» آیه 10، «ق» آیه 7 و «طه» آیه 53 اشاره شده است. دانشمندان تا قرنها فکر میکردند، مساله زوجیت فقط در مورد بشر و حیوانات و در مورد گیاهان خاصی مانند خرما وجود دارد، اما «کارل لینه» (1707-1787 ) گیاهشناس معروف سوئدی نظریه خود را مبنی بر وجود نر و ماده در بین گیاهان در سال 1731 ارائه کرد و سپس دانشمندان کشف کردند که همه مواد دراین عالم از تراکم انرژی به صورت ذرات بینهایت ریزی که اتم نامیده میشود تشکیل شدهاند که آن ذرات نیز از الکترون (بار منفی) و پروتون (بار مثبت) تشکیل شدهاند.[6] بر همین اساس نظام هستی بر زوجیت بنا نهاده شده که نر و ماده یا مثبت و منفی با در کنار هم بودن و تأثیر در همدیگر برای ادامه زندگی و گسترش آن به همدیگر کمک میکنند. ب)سیمای خانواده در قرآن هدف از خلقت آدمی رسیدن به کمال انسانی است و خانواده محمل سیر دادن آدمی به سوی کمالات است و هیچ پایگاهی مانند خانواده نمیتواند، چنین نقش تکامل بخش و انسان سازی داشته باشد، انسان برای رشد و تعالی نیاز به آرامش روحی، جسمی و عاطفی دارد و این همه در خانواده تأمین میشود، خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» [7] پروردگار هستی هدف ازدواج و تشکیل خانواده را سکونت و آرامش معرفی میکند و این از بزرگترین آیات خدا و مواهب الهی است، «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها»(اعراف آیه 189) آنچه مایه اصلاح زندگی این جهانی و آن جهانی است، سکونت و آرامشی است که در سایه روابط خانوادگی فراهم میشود. از والاترین کششها خواست زن و مرد است که همان میل و کشش همسر گزینی و تشکیل خانواده است، این گرایش غریزی در ذات انسان نهفته است و جلوهای زیبا از عشق وصال در نهاد پاک آدمی است، خانواده از طرفی کهنترین و ریشهدارترین نهاد بشری است، چرا که زندگی خانوادگی همزاد آدمیان است و زندگی بشر با آن معنا مییابد، آدمی در خانواده چشم به هستی میگشاید، در آن رشد میکند و با آن به کمال میرسد و از طرف دیگر خانواده نیز ماندگارترین و ابدیترین نهاد بشری است در دنیا و آخرت [8] میل فطری انسان به زندگی خانوادگی منحصر به این جهان نیست و دوست دارد آن جهان نیز با خانواده خود زندگی کند، اگر پیوند انسانها در مجموعه خانواده ایمانی باشد، محدود به این جهان نخواهد شد و در جهان باقی و بهشت سرمد ادامه خواهد داشت، در روایتی از وجود مقدس پیامبر درباره انسان مؤمنی که میخواهد وارد بهشت شود، میفرماید: «اذ ادخل الرجل (فی الجنه) سأل عن ابویه وزوجته وولده فیقال له انهم لم یبلغوا درجتک وعملک فیقول رب قد عملت لی ولهم فیومر بالحاقهم به»(کنز العمال /14 /478). در همین رابطه خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آَبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ»(رعد، آیه 23) و به همین مضمون سوره «طور» آیه 21 و...، بر همین اساس خانواده زیباترین جلوه الهی پایدارترین مجموعه نظام هستی و کهنترین نهاد بشری است، نهاد پاکی که تمام کمالات این جهانی و آن جهانی انسان از آن بر میخیزد. (ر.ک سیره نبوی ، دلشاد تهرانی دفتر چهارم ص 21). ج) سیمای خانواده در روایات از منظر نبوی هیچ بنیانی در هستی با محبوبیت خانواده نزد خداوند متعال برابری نمیکند و میفرمایند: «مابنی فی الاسلام بناءً احب الی الله عزوجل واعز من التزویج »[9] پیامبر گرامی اسلام(ص) پیروان خود را نیز به انجام این عمل شریف ترغیب و تشویق میکنند و میفرمایند: «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی»[10] در روایت دیگری بیان میفرمایند: «من أحب ان یلقى الله طاهرا مطهرا فلیلقه بزوجة»، هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه دیدار کند، باید ازدواج کند. و در روایت دیگر میفرمایند: «من ترک التزویج مخافة العیلة اساء ظنه بالله عزوجل ان الله عزوجل یقول: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله» هر کس از ترس فقر ازدواج نکند، به خداوند بد گمان شده است، زیرا خداوند مىفرماید: اگر تهیدست باشند، خداوند آنان را از فضل خود، بى نیاز مىکند. و در جای دیگر رسول اکرم(ص) بیان میدارند: «زوجوا ایاماکم فان الله یحسن لهم فى اخلاقهم ویوسع لهم فى ارزاقهم ویزیدهم فى مرواتهم»، بىهمسران خود را همسر دهید که خداوند اخلاق ایشان را نیکو مىکند و روزیشان را افزایش داده و بر مروت آنها مىافزاید. امام صادق(ع) می فرمایند: «اذا تزوج العبد فقد استکمل نصف الدین فلیتق الله فی النصف الباقی».(کنزالمعال /44403) رسول خدا(ص)به جوانان فرمود: «با ازدواج چشم و دامن خود را از گناه پاک بدارید». (مستدرک، جلد2، صفحه531) رسول خدا(ص)فرمود: «هر کس که در جوانی ازدواج کند، صدای ناله شیطان بلند میشود که واویلا دو ثلث دینش از دستبرد من مصون میماند»(مستدرک، جلد2، صفحه 530) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَا یَمْنَعُ الْمُومِنَ أَنْ یَتَّخِذَ أَهْلا لَعَلَّ اللَّهُ أَنْ یَرْزُقَهُ نَسَمَةً تُثْقِلُ الارْضَ بِه لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ»، (من لایحضره الفقیه، جلد3، صفحه382)، رسول خدا(ص)فرمودند: «چه مانع دارد همسری انتخاب کنید، شاید خداوند فرزندی به شما عطا کند که با گفتن «لا اله الا الله» زمین را سنگین کند».(وسائل، جلد14، صفحه 524) از احادیث و سنت معصومین چنین به دست میآید که سلوک و بندگی و رشد و کمال نه تنها با تشکیل خانواده منافاتی ندارد، بلکه خانواده یاری دهنده انسان درسیر و سلوک معنوی است، پیامبراکرم(ص) میفرمایند: «من أحب ان یلقی الله تعالی طاهرا مطهرا، فلیلقه بزوجه»، هرکه دوست دارد که خدای متعال را پاک و پاکیزه ملاقات کند، باید ازدواج کند، و در حدیث دیگر میفرمایند «المتزوج النائم افضل عندالله من الصائم القائم العزب»[11] پیامبرگرامی اسلام (ص) درباره تولید نسل و تکثیر اولاد بیان میفرمایند: «تزوجوا فانی مفاخربکم الامم غدا یوم القیامه»[12]، حتی به فرزندان سقط شده شما، در روز قیامت افتخار میکنم. و بر همین اساس است که فروپاشی نظام خانواده چنان نکوهیده است که امام صادق(ع) میفرمایند: «تزوجوا ولاتطلقوا فان الطلاق یهتز به العرش » (وسائل جلد 22،صفحه 8)، خانواده یکی از ستونهای عرش است که با هر طلاق خللی در آن وارد شده و پروردگار هستی را ناراحت میکند. پیامبر اعظم(ص) میفرمایند: «مامن شئ ابغض الی الله عزوجل من بیت یخرب فی الاسلام بالفرقه یعنی الطلاق» (همان، جلد 20، صفحه 162)، این همه نشان از ارزش والای ازدواج و بنیان خانواده دارد. [13] *پی نوشتها: [1]مرکز تخصصی نماز به عنوان یکی از نهادهای پاسخگو به سؤالهای نماز، از طریق پست الکترونیکی porseshnamaz@yahoo.com، سایت اینترنتی http://namazportal.ir، شماره پیامک 30004145 و شماره تلفن 02517740920 به پرسشهای علاقهمندان پاسخ میگوید. [2] اسلام و تعلیم و تربیت، آیتالله ابراهیم امینى . [3] اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، شهید دکتر سیدرضا پاک نژاد، ج 4. [4] رعد/3 وبه همین مضمون سوره رحمن /52 و سوره طه /53 [5] سوره ذاریات آیه 51 [6] (برای بررسی ومطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب اعجازها وشگفتیهای علمی قرآن دکتر رضایی صص173-181) [7] روم /21 [8] خانواده و تربیت مهدوی، صفحه 33 [9] بحار/100/222 [10] همان ص200 [11] بحار /100ص220 وص221 [12] روم آیه 21- نسا، آیه 3- وسائل الشیعه جلد 14، صفحات 7،8،74 [13] خانواده و تربیت مهدوی، آقا تهرانی، صفحه30
یکی از این مصیبت ها هنگامی است که یزید ملعون در حضور اهل بیت حضرت سیدالشهداء بر دهان مبارکش قضیب زد و پیروزمندانه به شعر خوانی پرداخت. قسمت هایی از این مجلس را می خوانید.
چون یزید از ورود اهل بیت به شام آگاه شد، دستور داد که مجلس او را آراستند و زینت کردند. بزرگان و معروفین شهر شام را خبر کرده و آنها را بر صندلی های زرین نشاند و خود بر تخت مرصع نشست. اسرا را با سرهای شهدا بیرون قصر خود نگاه داشت. مامورین منتظر اجازه ورود آن ها بودند. چون اجازه گرفتند، اسراء را با وضع رقت بار وارد آن مجلس شوم کردند.
مرحوم سید بن طاووس می نویسد: کنیزان و زنان و بازماندگان امام حسین(ع) را در حالی که ردیف هم به ریسمان بسته بودند وارد مجلس یزید کردند، چون در برابر او با چنین حالی ایستادند امام سجاد به یزید گفت:« تو را به خدا ای یزید، چه می پنداری اگر رسول خدا (ص) ما را بدین حال ملاحظه فرماید؟»
یزید دستور داد طنابها را بریدند. پس سر حسین را در برابر خود گذاشت و زنان را در پشت سر خود جای داد تا او را نبینند، علی بن الحسین(ع) که این منظره را دید تا پایان عمر غذایی که از سر حیوان تهیه شده باشد میل نفرمود.
و اما حضرت زینب(س)، چون سر بریده را دید، دست برد و گریبان چاک زد، سپس با ناله جانسوز که دل ها را جریحه می کرد، صدا زد: ای حسین، ای حبیب رسول خدا، ای فرزند مکه و منی، ای پسر فاطمه زهرا سرور زنان، ای پسر دختر مصطفی.
روای گفت: به خدا قسم هرکه در مجلس بود را به گریه درآورد و یزید ملعون هم چنان ساکت بود.
سپس زنی از بنی هاشم که در خانه یزید بود شروع به نوحه سرایی برای امام حسین(ع) کرد و صدا می زد: ای حبیب ما، ای سرور خاندان ما، ای پسر محمد(ص)، ای سرپرست بیوه زنان یتیمان، ای کشته فرزندان زنازادگان.
هرکس صدایش را شنید، گریان شد.
پس یزید ملعون چون خیزران طلبید و با آن بر دندان های حسین(ع) می کوبید. ابوبرزه اسلمی رو به یزید کرد و گفت: وای بر تو ای یزید، با قضیب به دندان های حسین فرزند فاطمه می زنی؟ من خود شاهد بودم که پیغمبر(ص) دندان های حسین و برادرش حسن(ع) را می بوسید و می گفت: شما دو سرور جوانان اهل بهشتید، خدا بکشد کشنده شما را و لعنتش کند و دوزخ را برای او آماده نماید که بد جایگاهی است.[1]
روای گفت: یزید برآشفت و دستور داد او را از مجلس بیرون کنند، پس کشان کشان او را بیرون بردند، و یزید این اشعار را می خواند:
ای کاش پیران و گذشتگان قبیله من که در بدر کشته شدند، زاری کردن قبیله خزرج را از دم نیزه و شمشیر می دیدند.
از شادی فریاد می زدند و می گفتند: ای یزید دستت درد نکند.
مهتران و بزرگان آن ها را کشتیم تا با کشتگان ما در بدر برابر گردید.
خاندان هاشم با سلطنت بازی کردند، نه خبری از آسمان آمد و نه وحی نازل شد.
من زاده خندف نیستم اگر از فرزندان احمد(ص) در مقابل آنچه به ما کردند انتقام نگیرم.
پی نوشت ها:
[1]سحاب رحمت، عباس اسماعیلی یزدی، 716
[2] لهوف، ص 178/ بحار الانوار، ج 45، ص 131
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، دیروز خیلی کلافه بودم. دلم میخواست با یک نفر حرف بزنم. داشتم توی گوشی همراهم شماره آدمها رو نگاه میکردم که چشم به اسم یکی از دوستان افتاد. پیامکی زدم و گفتم دلم گرفته، پاسخ داد: «این که غصه نداره! به این شماره زنگ بزن، فقط نپرس کیه که نمیگم. اگر زنگ بزنی خیلی خوشحال میشه، سلام من رو هم برسون». اولش دو دل بودم اما دل را زدم به دریا و شمارهای که نوشته شده بود را گرفتم. صدایی آن سوی خط گفت: «زائر گرامی! پس از عرض سلام به محضر مبارک امام رضا علیهالسلام، به روضه منوّره مرتبط خواهید شد، اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی(ع).»
ارتباط با حرم مطهر امام رضا(ع) شماره تلفن: 05112003334 |
احساس میکرم دستانم به پنجره فولاد رضا علیهالسلام گره خورده است و حضرت از پشت شبکههای پنجره فولاد، دستان مرا به گرمی میفشارد. دیگر بهتر از این نمیشد، ذوقزده شده بودم! تجربه این لحظه ناب، شگفتی خاصی برایم داشت و شاید آرزوی هر عاشقی باشد که بخواهد عاشقانه و عارفانه با مولای خویش سخن بگوید. انگار امام رئوف داشت حال مرا میپرسید... این صدای من نبود که میآمد، صدای دلم بود که داشت با پنجره فولاد ثامن الحجج علیهالسلام درد دل میکرد. یا ضامن آهو! دعا کن برایمان که دل در گرو مهر تو بستهایم.
Ayatollah Khamenei the Supreme Leader of the Islamic Revolution met Tuesday morning with hundreds of university professors, outstanding personalities and thinkers participating in the International Conference of Muslim University Professors and Islamic Awakening. Speaking at the meeting, His Eminence referred to the significance of Islamic Awakening and presented an in-depth analysis of the position of Islam, sharia, the conditions of the people in countries which have carried out a revolution and the dangers they face.
The Supreme Leader of the Islamic Revolution stated that if professors, outstanding personalities and intellectuals want to play a crucial role in helping society achieve happiness and salvation, they should show purity, courage, wisdom and diligence and they should not be greedy. He added: "Islamic Awakening and its influence on the Islamic Ummah is a great event which has penetrated the whole world and which has resulted in a number of revolutions and regime change in certain countries."
Ayatollah Khamenei reiterated that Islamic Awakening is a deep and widespread movement. He added that the enemies are afraid of the phrase ″Islamic Awakening″, further stating: "They are trying very hard not to let the phrase ″Islamic Awakening″ be used to refer to the current great movement in the region because the enemies are terrified of genuine Islam."
His Eminence stressed: "They do not fear the kind of Islam which is based on money, corruption, aristocracy and the kind of Islam which is not supported by the majority of people. But they tremble with fear when they see the kind of Islam which is supported by the majority of people and which is based on action, reliance on God and divine promises."
The Supreme Leader of the Islamic Revolution reiterated: "We believe that the current great movement is a true example of Islamic Awakening. This movement will continue in the future and it will not easily deviate from its path."
Ayatollah Khamenei referred to the reasons why this movement is called an Islamic movement, further adding: "The people"s Islamic slogans in the regional revolutions and the role of Muslim believers in organizing public demonstrations and overthrowing corrupt regimes are all proof that this movement is Islamic in essence."
His Eminence added that the people"s votes in favor of Islamist parties in the elections which are held in these countries is another reason why this movement is Islamic and stressed: "Today if a free election is held in many Muslim countries and if Islamist leaders and politicians participate in this election, people will vote for Islamist politicians."
The Supreme Leader of the Islamic Revolution referred to the need for identifying the problems of these movements and revolutions especially in Egypt, Tunisia and Libya, and stated: "Besides identifying the problems, we should highlight the goals of these revolutions because if it is not clear what the goals are, there will be confusion."
Ayatollah Khamenei added that getting rid of global hegemony is one of the objectives of Islamic Awakening and stressed: "We should announce this openly because the notion that global arrogance - headed by America - may get along with Islamic movements is a mistake."
His Eminence added: "Wherever Islam and supporters of Islam prevail, America does its best to destroy them while putting on a friendly smile."
The Supreme Leader of the Islamic Revolution stressed that the regional revolutions should distance themselves from global arrogance, further reiterating: "We do not say that they should go to war with global arrogance, but we say that if they do not distance themselves from global arrogance, they will be deceived."
Ayatollah Khamenei stated that global arrogance uses money, weapons and science to dominate the world. "Despite possessing these means, one of the current big problems of western countries is that they do not have any new idea to help humanity. This is while the world of Islam has new ideas and a roadmap to help humanity."
His Eminence said that Islam offers new ideas and a roadmap, adding: "This issue is one of the strong points of the world of Islam. If we delineate our goals on the basis of these ideas, then the money, science and weapons of the west will not be effective as they were in the past."
The Supreme Leader of the Islamic Revolution reiterated that another important goal of Islamic Awakening is to make Islam and sharia the pivot of things. He added: "There is an all-out effort to claim that sharia is not compatible with progress, change and civilization. This is while Islam answers all the needs of human beings and it is for all eras and all centuries."
Ayatollah Khamenei said that it is a matter of deep regret that some dogmatic movements try to promote the idea that Islam is not compatible with progressiveness. He reiterated: "What is important is to promote the idea that Islam answers all the needs of humanity."
His Eminence stated that building a governing system is another goal of Islamic Awakening and referred to a number of past events in North Africa which failed to succeed due to a lack of a system. He added: "If a governing system is not built in countries which have carried out a revolution, they will face dangers."
He added that one important thing to do regarding the regional revolutions is to strengthen popular support and stressed: "The real power is in the hands of the people. Whenever the people unanimously support their leaders, America and even powers that are greater than America cannot do anything to harm them."
The Supreme Leader of the Islamic Revolution highlighted the importance of keeping the people on the scene, further adding: "Intellectuals, authors, poets and especially religious scholars play a significant role in regional developments. They should help the people remain vigilant by specifying the goals and the problems and by warning them against their enemies."
Ayatollah Khamenei highlighted the need for unity among Muslim countries. He added: "The west and America are trying to create discord among Muslims under such pretexts as Shia and Sunny, ethnicity and nationality. Therefore, all of us should be vigilant and we should address and respond to this issue from this perspective and we should also adopt positions in this regard."
His Eminence stressed that despite the efforts and plots of global arrogance, the world of Islam is moving forward, further reiterating: "One of the examples of this progress is the 8-day war. On the one side, there were the Palestinian people who lived in a very small area - namely Gaza - and on the other side there was the Zionist regime which claims to have the strongest army in the world. But it was the Palestinian side that set conditions for a ceasefire."
He added: "Would anybody have believed this ten years ago?"
The Supreme Leader of the Islamic Revolution hailed the Palestinian people, Hamas and Islamic Jihad for their courage in the events of Gaza.
Ayatollah Khamenei expressed his gratitude to Palestinian soldiers for their sacrifices, their efforts and their patience.
His Eminence stated that the 8-day war in Gaza is an important lesson for the Palestinian people and for all Muslims. He stressed: "The war in Gaza showed that if all of us stay united and show patience when we face difficulties, God Almighty will fulfill his promise of bringing comfort after a hardship."
The Supreme Leader of the Islamic Revolution referred to the issue of Bahrain and added: "Unfortunately, the world of Islam is silent about the issue of Bahrain. This silence is because of the wrong attitude towards this issue."
He reiterated: "Some people have a denominational bias in the issue of Bahrain. According to these people, you can help people who have risen up against their corrupt government unless these people are Shia like the people of Bahrain."
Ayatollah Khamenei stressed: "If we want to adopt a comprehensive outlook on the regional developments, we should take the plots and machinations of the enemy into consideration."
The Supreme Leader of the Islamic Revolution stressed that Iran"s position on the issue of Syria is based on such an outlook. He added: "The Islamic Republic of Iran is against shedding even one drop of blood from any Muslim. But those who have dragged Syria into a civil war, destruction and fratricide are to blame for the current situation in Syria."
His Eminence reiterated: "The demands of all peoples should be met in conventional ways and without using violence."
Elsewhere in his statements, Ayatollah Khamenei stated that training young people and achieving scientific and technological progress are essential issues for Islamic countries, especially those countries which have carried out a revolution. He reiterated: "This is possible and the Islamic Republic of Iran is a living example in this regard."
Ayatollah Khamenei stressed: "Islamic countries should follow the example of the Islamic Republic of Iran in this regard and the world of Islam should reach a point where it can be an authoritative source of reference in scientific areas."
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، هشتم صفر سال 35 هجری، سالروز وفات بزرگ یار ایرانی پیامبر اکرم(ص) سلمان فارسی است، او همان کسی که پیامبر(ص) او را از اهلبیت خواند و فرمود: «سلمان منّا اهل البیت».
آری! سلمان محمدی پس از رحلت پیامبر اعظم(ص)، جزو معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت حضرت علی(ع) قرار گرفت. او در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد، وی هیچگاه از حقوق بیتالمال برای خود چیزی برنداشت و همه آن را صدقه میداد و برای امرار معاش زنبیل میبافت.
این شیعه راستین علی(ع) و مایه افتخار ایرانیان در شهر مدائن به جوار رحمت الهی پیوست و در همان شهر خاکسپاری شد.
*سرگذشت جالب سلمان
آیتالله ناصر مکارم شیرازی ذیل تفسیر آیه 62 سوره بقره درباره سرگذشت سراسر حقیقتجویانه سلمان محمدی این چنین میگوید:
«سلمان» اهل جندیشاپور بود، با پسر حاکم وقت رفاقت و دوستى محکم و ناگسستنى داشت، روزى با هم براى صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آنها به راهبى افتاد که به خواندن کتابى مشغول بود، از او راجع به کتاب مزبور سؤالاتى کردند، راهب در پاسخ آنها گفت: کتابى است که از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهى از معصیت و نافرمانى او کرده است، در این کتاب از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق نهى شده است، این همان «انجیل» است که بر عیسى مسیح نازل شده است.
گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقیق بیشتر به دین او گرویدند، به آنها دستور داد که گوشت گوسفندانى که مردم این سرزمین ذبح مىکنند، حرام است از آن نخورند.
سلمان و فرزند حاکم وقت روزها هم چنان از او مطالب مذهبى میآموختند، روز عیدى پیش آمد، حاکم مجلس میهمانى ترتیب داد و از اشراف و بزرگان شهر دعوت کرد، در ضمن از پسرش نیز خواست که در این مهمانى شرکت کند، ولى او نپذیرفت.
در این باره به او زیاد اصرار کردند، اما پسر اعلام کرد که غذاى آنها بر او حرام است، پرسیدند این دستور را چه کسى به تو داده است؟ راهب مزبور را معرفى کرد.
حاکم راهب را احضار کرد و به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و کار بسیار بدى است، تو را نمىکشیم، ولى از محیط ما بیرون برو! سلمان و دوستش در این موقع راهب را ملاقات کردند، وعده ملاقات در «دیر موصل» گذاشتند.
پس از حرکت راهب، سلمان چند روزى منتظر دوست با وفایش بود تا آماده حرکت شود، او هم همچنان سرگرم تهیه مقدمات سفر بود، ولى سلمان بالاخره طاقت نیاورده تنها به راه افتاد.
در دیر موصل سلمان بسیار عبادت مىکرد، راهب که سرپرست این دیر بود، او را از عبادت زیاد بر حذر داشت، مبادا از کار بیفتد، ولى سلمان پرسید آیا عبادت فراوان فضیلتش بیشتر است یا کم عبادت کردن؟
در پاسخ گفت: البته عبادت بیشتر اجر بیشتر دارد.
عالم دیر پس از مدتى به قصد بیتالمقدس حرکت کرد و سلمان را با خود به همراه برد، در آنجا به سلمان دستور داد که روزها در جلسه درس علماى نصارى که در آن مسجد برپا میشود، حضور یابد و کسب دانش کند.
روزى سلمان را محزون یافت، علت را جویا شد، سلمان در پاسخ گفت: تمام خوبیها نصیب گذشتگان شده که در خدمت پیامبران خدا بودهاند، عالم دیر به او بشارت داد که در همین ایام در میان ملت عرب پیامبرى ظهور خواهد کرد که از تمام انبیا برتر است.
عالم گفت: من پیر شدهام، خیال نمىکنم او را درک کنم، ولى تو جوانى امیدوارم او را درک کنى، ولى این را نیز بدان که این پیامبر نشانههایى دارد از جمله نشانه خاصى بر شانه او است، او صدقه نمىگیرد، اما هدیه را قبول مىکند.
در بازگشت آنها به سوى موصل در اثر جریان ناگوارى که پیش آمد سلمان عالم دیر را در بیابان گم کرد. دو مرد عرب از قبیله بنىکلب رسیدند، سلمان را اسیر کرده و بر شتر سوار کردند و به مدینه آوردند و او را به زنى از قبیله «جهینه» فروختند!
سلمان و غلام دیگر آن زن به نوبت روزها گله او را به چرا مىبردند، سلمان در این مدت مبلغى پول جمعآورى کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام(ص) را مىکشید، در یکى از روزها که مشغول چرانیدن گله بود رفیقش رسید و گفت: خبر دارى امروز شخصى وارد مدینه شده و تصور مىکند پیامبر و فرستاده خدا است؟!
*ماجرای سه امتحانی که سلمان از پیامبر(ص) گرفت
سلمان به رفیقش گفت: تو اینجا باش تا من بازگردم، سلمان وارد شهر شد، در جلسه پیامبر حضور پیدا کرد، اطراف پیامبر اسلام مىچرخید و منتظر بود پیراهن پیامبر کنار برود و نشانه مخصوص را در شانه او مشاهده کند.
پیامبر(ص) متوجه خواسته او شد، لباس را کنار زد، سلمان نشانه مزبور یعنى اولین نشانه را یافت، سپس به بازار رفت، گوسفند و مقدارى نان خرید و خدمت پیامبر آورد، پیامبر فرمود چیست؟ سلمان پاسخ داد: صدقه است، پیامبر فرمود: من به آنها احتیاج ندارم به مسلمانان فقیر ده تا مصرف کنند.
سلمان بار دیگر به بازار رفت، مقدارى گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم آورد، پیامبر پرسید این چیست؟ سلمان پاسخ داد: هدیه است، پیامبر فرمود:
بنشین، پیامبر و تمام حضار از آن هدیه خوردند، مطلب بر سلمان آشکارشد، زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود.
در این میان سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد و نماز، روزه و ایمان آنها به پیامبر و انتظار کشیدن بعثت وى را شرح داد، کسى از حاضران به سلمان گفت: آنها اهل دوزخند! این سخن بر سلمان گران آمد، زیرا او یقین داشت اگر آنها پیامبر را درک میکردند از او پیروى میکردند.
در اینجا بود که آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»(2) بر پیامبر نازل شد و اعلام شد آنها که به ادیان حق ایمان حقیقى داشتهاند و پیغمبر اسلام را درک نکردهاند، داراى اجر و پاداش مؤمنان خواهند بود.
*پینوشتها:
1- تفسیر نمونه، جلد یک، صفحه 288
2-سوره بقره آیه62