به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یکی از سوالات درباره امام محمدتقی(ع) ازدواج ایشان با دختر مامون است. آیا ازدواج امام جواد علیهالسلام با دختر مأمون صحّت دارد؟ در صورت صحّت چرا امام با دختر چنین شخصی ازدواج کرد؟
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم، در یادداشتی این مساله را بررسی کرده است.
دسیسه مامون برای امام جواد علیهالسلام
«مأمون» پس از شهادت امام رضا علیهالسلام در سال 203 هـ ق از خراسان به بغداد آمد، دید نه تنها اهل خراسان، بلکه شیعیان در بغداد و عراق او را قاتل امام خود میدانستند. او را مورد لعن و سرزنش قرار میدادند، به این فکر افتاد که خود را از آن جرم و گناه بیرون آورد و نظر شیعیان و علویان را نسبت به خود جلب نماید، از اینروی نامهای برای امام جواد علیهالسلام نوشت و با اکرام و احترام او را به بغداد خواست تا با این دسیسه ذهنیّتی که مردم از او دارند با تکریم و اکرام فراوان در انظار عمومی نسبت به امام علیهالسلام خارج سازد. (شیخ عباس قمی، منتهی الآمال (انتشارات جاویدان علمی) ج 2، ص 370. داود الهامی، سیری در تاریخ تشیّع، قم: مکتب اسلام، ص 665 تا 669)
«شیخ مفید» به سند خود از «ریّان بن شبیب» روایت کرده که چون «مأمون» خواست دخترش امالفضل را به عقد ازدواج امام جواد علیهالسلام در آورد، بنی عباس مطلع شده و بر آنان بسیار گران آمد و از این تصمیم مأمون به شدّت ناراحت شدند و از این ترسیدند کار حضرت جواد علیهالسلام بدان جا بکشد که کار پدرش حضرت رضا علیهالسلام کشید و منصب ولیعهدی مأمون به آن حضرت و در نتیجه خلافت به بنی هاشم منتقل شود.
از این رو تشکیل جلسه داده و در این باره به گفتگو پرداختند و به نزد مأمون آمده و با اعتراض به کاراو، گفتند: ای امیرالمؤمنین تو را به خدا سوگند میدهیم از تصمیم خود درباره تزویج محمد بن علی صرف نظر کن، زیرا از این میترسیم که بدینوسیله منصبی را که خداوند به ما داده از چنگ خارج ساخته و لباس عزت و شوکتی را که خدا به ما پوشانیده، از تن ما به در آوری، زیرا تو به خوبی کینه دیرینه و تازه ما را به این گروه (بنی هاشم) میدانی و از رفتار خلفای گذشته با آنان آگاهی که (بر خلاف تو) آنان را تبعید میکردند و کوچک مینمودند و ما در آن رفتاری که تو نسبت به پدرش حضرت رضا علیهالسلام انجام دادی در تشویش و نگرانی بودیم تا این که خداوند اندوه ما را از طرف او برطرف ساخت.
تو را به خدا دست از این کار بردار دوباره ما را به اندوهی که به تازگی از سینه های ما دور شده، باز مگردان و رأی خویش را درباره تزویج «ام الفضل» با فرزند علی بن موسی الرضا علیهالسلام تجدید نظر کن.
«مأمون» به آنان گفت: «اما بینکم و بین آل ابیطالب ..... و لو انصفتم القوم لکانوا اولی بکم» (شیخ مفید، تاریخ ارشاد (انتشارات علمیه اسلامیه) ج 2، ص 269. داود الهامی سیری در تاریخ تشیّع، مکتب اسلام، ص 666)
سزاوارتر از شما هستند (به مقام خلافت و زمامداری) و اما رفتار خلفای قبل از من نسبت به آنها (که یادآور شدید) آنان با این عمل قطع رحم و خویشاوندی کردند و پناه میبرم به خدا که من نیز همانند آنان باشم به خدا سوگند من از آن چه نسبت به ولیعهدی علی بن موسی علیهالسلام انجام دادم، هیچ پشیمان نیستم و به راستی من از او خواستم که کار خلافت را به دست بگیرد و من از خودم آن را دور سازم ولی او قبول نکرد و مقدّرات خداوند همان بود که دیدید.
اما این که من محمد بن علی (امام جواد) را برای دامادی خود برگزیدم، به خاطر برتری اوست با خردسالیش در علم و دانش بر همه دانشمندان زمان و راستی که دانش او شگفت انگیز است و من امیدوارم آن چه که من از او میدانم برای مردم آشکار کند تا بدانند که رأی صحیح همان است که من درباره او دادهام.
علت ازدواج امام با دختر مامون
1- برای علت ازدواج دلیل نقلی روشن پیدا نشده است. اما در این باره سیره نبوی وسیره انبیای پیشین (مثل لوط ونوح) که از طریق وحی با خداوند مرتبط بودند و در عین حال زنان ناشایسته هم داشتند گواه خوبی است.
برخی از زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، دختران افرادی بودند که حقوق اهل بیت و خاندان پیامبر را نادیده گرفته و سبب شهادت آنان شدند.
2- پس از شهادت امام رضا در سال 203 هـ ق مأمون به بغداد عزیمت نمود و به خاطر عوض کردن افکار عمومی در مورد قتل آن حضرت و تغییر فضا به سود و تبرئه خود با نیرنگ و تزویر دختر خود را به امام جواد علیهالسلام تزویج کرد.
3- علت دیگر درباره قبول از طرف امام جواد علیهالسلام که با دختر مامون ازدواج کرد شرایط خاص و اضطرار و اجباری بود که درپیشروی امام بود و امام ناگزیر از قبول پیشنهاد مامون گردید، و آن حضرت از دختر مامون دارای فرزندی نشد (هدف مامون از تزویج دخترش به امام علاوه بر زیر نظر گرفتن فعالیتهای امام و انتقال نسل امامت به خاندان عباسی بود که به این هدف نایل نشد.)
امام غیر از دختر مامون زنان صالحهای دیگری داشت که با وفا دیندار بوده و ارادت کامل به امام داشتند دارای اولاد صالحی بودند که نسل امامت از آنها استمرار یافت.
4- ائمه علاوه بر این زنان، زنان دیگر نیز داشته و از زنان پاک دامن برخوردار بودند. اما بر اساس برخی از شرایط عدهای با تحمیل شرایط به همسری آنها برآمده و دشمنی نمودند. چنانکه این مسئله برای تمام انسانها ممکن است.
آنها نیز بر اساس اینکه انسان بودند با برخی از گرفتاریها و تلخیها مواجه میشدند تا برخورد آنها برای ما الگو باشد. آنها در زندگی مادی از علوم الهی خویش برای بهبود زندگی مادی سود نجستهاند تا زیباترین زنان را در اختیار داشته باشند بلکه آنها نیز با ناملایمات زندگی در مقابل خداوند امتحانات سختی را پشت سر گذاشتهاند، لذا الگوی کامل برای انسانها هستند.
اگر قرار بود ائمه و انبیاء با استفاده از علوم خود و با توجه به امتیازات دیگر که داشتند از آنها استفاده کرده و بهترین زندگی را داشته باشند همه بر آنها خرده میگرفتند و نمیتوانستند بعنوان الگو برای همه انسانها مطرح باشند.
در نتیجه ازدواج امام جواد علیهالسلام با دختر مامون بر خلاف موازین شرعی نبود و امام برای ازدواج با او که به پیشنهاد و اصرار مامون صورت گرفت مخالفتی نکرد.
نظر |
دکتر کامران باقری لنکرانی با انتشار بیانیه ای اخلاقی، مومنانه و فروتنانه، انصراف خود را از کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده و از دکتر جلیلی اعلام حمایت کرد.
به گزارش رجانیوز، دکتر لنکرانی در این بیانیه با تشکر از توجه مردم مومن و انقلابی، دانشجویان و دانشگاهیان، علما و طلاب و خصوصا حضرت علامه مصباح یزدی انصراف خود از کاندیداتوری را اعتقاد به ناصواب بودن رقابت درون گفتمانی با توجه به حضور دکتر جلیلی عنوان کرده است.
در ادامه متن کامل این بیانیه که نسخهای از آن در اختیار رجانیوز قرار گرفت را میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک خواهران و برادران مومن و انقلابی
با تبریک میلاد با سعادت امام جواد علیه السلام و در آستانه طلوع خورشید علوی علیه السلام در خانه ربوبی، با فروتنی و تواضع در برابر عظمت ملت بزرگ ایران به ویژه خانواده های معظم شهدا ، جانبازان و ایثارگران ، اکنون که در آستانه ورود به انتخاباتی حماسی قرار گرفته ایم ، لازم دانستم نکاتی را به محضر شما ، عرضه نمایم.
انقلاب اسلامی میراث گرانسنگ امام المجاهدین و قدوه السالکین خمینی کبیر رضوان الله تعالی علیه و ودیعه ای الهی است و همه ما موظف به حفظ و پاسداشت آن هستیم. انقلاب ما اکنون در مصاف با مستکبران در مرحله ای حساس قرار گرفته است.دشمنان دین خدا تمام توان خود را برای به زانو در آوردن این انقلاب به میدان آورده اند و از هیچ تلاشی در به عقب راندن و مهار این نهضت الهی مضایقه نکرده و نمیکنند. از دشمنی دشمن ، تعجبی نیست.
اما خوش خیالی برخی از دوستان که مشت چدنی را در زیر دستکش مخملین دشمن نمیبینند و با توهم حل منازعات ، سیاست لبخند را توصیه میکنند ویا دیگرانی که چسبندگی به قدرت تحلیل هایشان را به انحراف کشانده و یا کسانی که درگیر و دار انانیت ، بیراهه را به جای مسیر اصلی گرفته اند ویا آنانی که حزب گرایی را به جای اصولگرایی واقعی مبنا قرار داده اند، جای تعجب دارد که در این کشمکش حق و باطل ، به جای منافع ملی و مصلحت نظام ، جور چین دشمن را تکمیل میکنند و در جستجوی قدرت ، هر کاری را مجاز میشمرند .
در چنین شرایطی بصیرت ، درک صحیح از شرایطی که در آن به سر میبریم ، از خود گذشتگی ، اعتماد به مردم و رهبری الهی این انقلاب و از همه بالاتر ایمان به خدا ، بالاترین سرمایه های ما هستند.
موسم کنونی ، موسم لجاجت ، تصمیم گیری های فردی ، بی توجهی به مصالح کشور و بی اعتنایی به وظیفه همگانی در دفاع از این نظام مقدس نیست ، ولو این اهمال ها به خیال عمل به تکلیف و با پوشش ادای دین به وطن باشد.
همه ما موظفیم همصدا و همگام در برابر فتنه آفرینی فتنه گران و انحراف منحرفان قیام کنیم و نگذاریم این انقلاب برخلاف وصیت امام رضوان اله تعالی علیه به دست نااهلان و نامردمان بیفتد.قبلا هم گفته بودم حضور من در این انتخابات گفتمانی است و رقابت درون گفتمان انقلاب اسلامی را نا صواب میدانم. برهمین اساس ضمن تشکر از همه عزیزانی که در سراسر کشور نسبت به این جانب ابراز محبت و بزرگواری نموده اند به خصوص دانشگاهیان ، نخبگان ، خانواده های معظم شهدا و ایثارگران ، علمای اعلام و به ویژه حضرت علامه آیه الله مصباح یزدی دامت برکاته ، با توجه به حضور قطعی برادر انقلابی و مومن جناب آقای دکتر جلیلی ، با کسب نظرمشورتی از جبهه پایداری انقلاب اسلامی ، برای دفاع از گفتمان امید ، عدالت و استقامت ،این جانب با انصراف از داوطلبی در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری ، حمایت خود را از جناب آقای دکتر جلیلی اعلام میدارم. این حمایت برای دفاع یک پارچه از گفتمان انقلاب اسلامی است و به ایشان دعا میکنم تا انشالله همواره در همین خط اصیل در تمسک به اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله ، با رهبری ولی امر مسلمین جهان حضرت آیه الله العظمی امام خامنه ای ادام الله ظله العالی و همراه با روحانیت متعهد دامت برکاتهم باقی بمانند و بتوانند خدمتگزار خوبی برای این مردم مومن و نجیب باشند.
وما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب
دکتر کامران باقری لنکرانی
برای دریافت عکس در کیفیت و ابعاد اصلی
اینجا کلیک کنید
برای دریافت عکس در کیفیت و ابعاد اصلی
اینجا کلیک کنید
"حجت شرعی" اصطلاحی فقهی است که رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود که با محوریت انتخابات بیان کردند، از آن استفاده کردند.
به گزارش رجانیوز، بی شک حجتی برای مکلف قابل احتجاج و اعتماد است، که شرع مقدس به آن اعتبار بخشیده است. از مواردی که در لسان فقه جعفری و در تشخیص موضوعات معتبر شناخته شده یکی علم و یقین است و دیگری رجوع به عادل خبره.
روشن است که تمسک به عقل هم از جمله عواملی است که انسان را به حجت شرعی میرساند، اما منوط به اینکه استدلالات عقلی فرد را به یقین و علم یا ظن معتبر نزد شارع برساند و هر دلیل عقلی نمیتواند اعتبار داشته باشد.
رجوع به "اهل خبره عادل" یکی دیگر از راهکارهایی است که شارع مقدس برای رسیدن به وظیفه و حکم شرعی پای آن را امضا کرده است. مثل انتخاب مرجع تقلید که به فتوای امام یکی از راههای آن به غیر از علم و یقین مکلف، این است که به دو عالم عادل که توان تشخیص مجتهد و اعلم را داشته باشند، رجوع شود. یا یکی از راههای اثبات ماه قمری شهادت دو مرد عادل است که ماه را رویت کردهاند. "رجوع به عادل" در جای جای فقه شیعه مشاهده میشود.
با سیری در سخنان رهبر معظم انقلاب روشن میشود که ایشان واژه "حجت شرعی" را – خصوصا در مورد انتخابات- کمتر مورد استفاده قرار دادهاند.
حضرت آیت الله خامنهای دو بار و در دو انتخابات متفاوت بر این نکته تاکید و البته تصریح داشتند که " باید برای انتخاب به حجت شرعی برسیم." یکی در دیدار اخیر خود با اقشار مختلف مردم و دیگری در بیاناتی که در آستانه انتخابات مجلس خبرگان در سال 1385 داشتند.
رهبر انقلاب در در دیدار اخیر خود با اقشار مختلف مردم که در مورخه 1392/02/25 داشتند، تصریح کردند:
" شوراى محترم نگهبان، خب مردمانى پرهیزگار، متقى و آگاهند؛ طبق قانون تشخیصى میدهند و عدهاى به عنوان افرادى که صالحند، معرفى میشوند؛ من و شما باید نگاه کنیم ببینیم در بین این صالحها کدام صالحترند، کدام بیشتر به درد مردم میخورند، کدام بیشتر میتوانند این بار سنگین را بر دوش بکشند و با امانتِ کامل این راه را ادامه دهند و پیش ببرند؛ این را باید من و شما نگاه کنیم، ببینیم، بشناسیم. از افرادى که ممکن است ما را هدایت کنند، راهنمائى کنند، کمک بخواهیم؛ بالاخره خودمان را به حجت شرعى برسانیم. اگر انسان بر طبق حجت شرعى کار کرد، چنانچه بعداً غلط هم از آب دربیاید، باز سرفراز است، میگوید من تکلیفم را عمل کردم؛ اما اگر بر طبق حجت شرعى عمل نکنیم، بعد خطا از آب دربیاید، خودمان را ملامت خواهیم کرد؛ عذرى نداریم، حجتى نداریم."
ایشان همچنین در دیداری که با اقشار مختلف مردم در آستانه انتخابات مجلس خبرگان مورخه 1385/09/22 داشتند، هم این چنین بیان کردند:
"سطح مجلس خبرگان، بالاترین سطح انتخاب است؛ مردم بایستى افراد شایسته را بشناسند و انتخاب کنند. چنانچه افرادى را نمىشناسند، از راهنمایىِ انسانهاى مؤمن و مطمئنى استفاده کنند که معرفى آنها براى انسان حجت شرعى باشد؛ دنبال حجت شرعى باشید. دنبال این باشید که اگر خداى متعال پرسید زید را چرا براى مجلس خبرگان انتخاب کردید، شما بگویید این زید را فلان کسانى که مىدانستیم مردمِ وارد و مطمئن و امینى هستند، معرفى کرده بودند؛ پیش خدا حجت داشته باشید. به هر معرفىاى نمىشود دل بست و اعتماد کرد. معرفى انسانهاى مورد اطمینان؛ معرفى کسانى که انسان بداند که اینها نیتشان خدایى است؛ براى دنیا و براى گِروکشیهاى سیاسى و جنجال و هیاهو وارد میدان نشدهاند؛ بلکه به عنوان اداى وظیفه معرفى کردهاند؛ انسان از حرف آنها اطمینان پیدا مىکند و افرادى را با معرفى آنها به عنوان خبره به مجلس خبرگان مىفرستد."
فصل مشترک بیانات رهبر معظم انقلاب در دو عبارت مذکور این است که رجوع به افراد خبره و مطمئن میتواند یکی از مواردی باشد که برای انسان عند الله حجت آور است. موضوعی که مبنای آن برگرفته از فقه پویای شیعه است.
سیره علما هم البته بر همین منوال بوده است، مثلا مرحوم آیت الله خوشوقت هم از جمله عالمانی بودند که همواره بر داشتن حجت شرعی برای رای دادن تاکید داشت. این عالم ربانی برای انتخاب فرد مورد نظر در انتخاباتهای مختلف به شهادت دو عادل اهل خبره اعتماد میکردند.
آیت الله مصباح یزدی نیز پیش از این تاکید کرده بود: « باید در انتخابات توجه داشته باشیم که کلید سرنوشت 70 میلیون نفر را به دست چه کسی میدهیم، لذا نباید هم حزبی بودن، هم صنفی یا هم زبان بودن ملاک رأی دادن باشد، بلکه باید نزد خدا حجت شرعی بر رأی خود داشته باشیم.»
پس از انتشار شب نامه ای توهین آمیز علیه علامه مصباح یزدی در سایت های منسوب به ستاد قالیباف، جمعی از طلاب حوزه های علمیه قم در دلنامه ای خطاب به ایشان، این اقدام را محکوم کردند.
به گزارش رجانیوز، متن این نامه و اسامی امضاکنندگان آن در ادامه می آید:
بسمه تعالی
ای مصباح
سوالی کهنه دارم، چرا تو را مستحق مجازات می دانند؟ مگر تو کیستی و چیستی؟ چرا تو را افراطی و احساسی خطاب می کنند؟ چرا تو را حتی کارشناس سیاسی نمی دانند؟ چرا توصیه می کنند در سیاست دخالت نکنی؟ چرا میان مقدسات و سیاست جدایی می افکنند؟ مگر دین از سیاست جداست؟ مگر باز معاویه تازه به حکومت رسیده تا ندای او از سوی برخی، به نام طلاب به گوش برسد که (من برای نماز و روزه با شما نجنگیدم، (ولکن لآمُرَ علیکم) بلکه می خواستم امیر شما باشم)؟ جرم تو چیست؟
ای مصباح تو مجرمی؟!
ما پاسخی تازه داریم تو مجرمی!!
جرم تو آن است که آرمان خمینی و خامنه ای را بر سر دست گرفته ای و پایداری بر آن را سرلوحه مرامت قرار داده ای.
ما با همه وجود هم اکنون و نیز روز قیامت عندالله شهادت داده و خواهیم داد که سخن شما، جز سخن امام خامنه ای در 24 اردیبهشت 92 نیست که فرمود: (معیار اصلى این است که کسانى سر کار بیایند که همتشان بر حفظ عزت و حرکت کشور در جهت هدفهاى انقلاب باشد. آنچه ما در این سالهاى طولانى از خیرات و برکات به دست آوردهایم، به برکت هدفهاى انقلاب بوده است؛ هر جائى که ما کم آوردیم، عقب ماندیم، شکست خوردیم، به خاطر غفلت از هدفهاى انقلاب اسلامى و هدفهاى اسلامى بوده است. کسانى سر کار بیایند که مصداق: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا» باشند؛ اهل استقامت، اهل ایستادگى باشند؛ زرهى پولادین از یاد خدا و از توکل به خدا بر تن خودشان بپوشند و وارد میدان شوند)
ای مصباح
جرم تو آن است که با دو دسته سر سازش نداری؛ اول با کسانی که به معنای حقیقی کلمه، الله نمی گویند و لوازم گفتن الله را تا همه عرصه های زندگی فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، عمرانی، سبک زندگی، تمدنی و ... درک نمی کنند یا بدان پایبند نیستند و دوم با کسانی که تاب و تحملِ استقامت و پایداری حتی تا مواجهه شدید فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و .... با استکبار برای دهها و صدها سال را ندارند.
این دو دسته چه بخواهند و چه نخواهند، چه بدانند و چه ندانند، انقلاب اسلامی را بدون ریشه ها و اهدافش فهم و معرفی می کنند. این انقلاب، دیگر انقلابِ خمینی نیست. قطع انقلاب از ریشه ها و اهدافش، خیانتی بزرگ به امام و شهداست و تو مانع آنی. تو حلقه وصلی. تو می گویی انقلاب اسلامی از ایمانِ خالص به خداوند متعال و ولایت معصومین، ریشه گرفته و در پیوندِ ولایی امام و امت تجلی یافته و از مسیر تحقق عدالت، به دنبال تحققِ تمدن اسلامی و عبودیت محض خداوند متعال است و این همه جز با درگیری همیشگی و همه جایی تاریخی با طاغوت های درون و برون ممکن نیست.
جرم تو آن است که به بسیاری آموخته ای اصلح کسی است که مسلح به گفتمان انقلاب اسلامی و ملتزم به لوازم عملی آن است. این یعنی اطاعت محض از امامِ امت و احساس نوکری محض در برابر امتِ امام و در یک کلام نرمش و خضوع در برابر امام و امت و نیز سرسختی و نفوذناپذیری در برابر ویژگان و دشمنانِ امام و امت؛ که با به کارگیری تخصص های لازم، کارآمدی مورد نیاز برای دستیابی به اهداف انقلاب را به ارمغان خواهد آورد.
جرم تو آن است که چنان بصیرتی از خود نشان می دهی که گاه حتی سرداران بصیرت نیز از درک افق والای بصیرتت، عاجز می مانند. بسیارند کسانی که دین را از دنیا و اجتماع و سیاست جدا نمی دانند؛ اما این هنر توست که دین را نه شعاری و زینتی بلکه با اقتدا به خمینی و خامنه ای به صورت محوری وارد عالم سیاست کرده ای. جرم تو آن است که قواعدی دیگر به منطقه حفاظت شده سیاست آورده ای. قواعد تو برای سیاسیون عجیب است. دخالت دادن دین تا این حد که شما دخالت می دهید حتی برای بسیاری از دلسوزان انقلاب نیز درک کردنی نیست.
جرم تو آن است که در مسیر پایداری بصیرانه بر گفتمان انقلاب اسلامی، از هیچ چیز خوفی نداری، اگر آلوده شدگان به چرب و شیرین دنیا، در هیاهوی مغالطات خود، شنیدن بیان و منطق و استدلال محکمت را سخت کنند با جان و آبرو به میدان میایی. جرم تو آن است که فقط به تکلیف عمل می کنی. ما می دانیم که تو تارک دنیایی و اگر نبود دستور و امر الهی، بر خلاف بسیاری، حتی قدم در عالم سیاست و قدرت نمی گذاشتی.
جرم تو آن است که نقش عمار را برای خامنه ای ایفاء می کنی. سپر بلای ولی شده ای و تیرهای دشمن به جای امامت، به تو اصابت می کنند. خوب می دانند: اگر عمار را زدی، تشخیص حقانیتِ ولی، برای عموم مردم و بسیاری از نخبگان سخت و ناممکن می گردد.
ای مصباح تو محکوم به حبسی؟!
به دلیل جرایم متعدد فوق، تو را محکوم به حبس می کنند. حبس در فضای علمی و در حوزه. غافلند از اینکه مصباح، فقط سرمایه ای علمی و فلسفی نیست. بلکه او سرمایه ای اخلاقی و معنوی، فرهنگی و سیاسی و نیز سرمایه ای جهادی است. حبس مصباح در حوزه علم و فلسفه، خدمت به جامعه و اسلام نیست. این چشمه جوشان معارف و ارزشهای ناب اسلامی باید مسیر ناب اسلام را در منجلاب اسلام های ناب آمریکایی یا اسلام های انحرافی یا اسلام های التقاطی یا اسلام های فتنه گر یا اسلام های مخلوط با هواهای نفسانی، روشن کند. مصباح باید در وسط معرکه و میدان باشد. اگر کار دست اینان می بود به امام هم توصیه می کردند که یک شخصیت فقهی و اخلاقی باقی بماند و خود را با ضد ارزش ها درگیر نکند.
ای مصباح
اینان از نتیجه دعای امام عصر (عج) برای احمدی نژاد که تو نقل کرده ای؛ سوال می کنند؛ آیا نمی دانند دعای امام عصر (عج) برای احمدی نژاد، حیاتی دوباره به گفتمان انقلاب اسلامی بخشید و انقلاب را به ریل و مسیر اصلی بازگرداند. البته احمدی نژاد می توانست در این مسیر بماند و مفتخر به این افتخار باشد، اما نماند و نشد.
اگر گفتمان تو نبود، احمدی نژاد انتخاب نمی شد و گفتمان انقلاب اسلامی چنین حیاتی نمی یافت. خراب شدن احمدی نژاد امتحانی بود برای تو و ما و همه. و تو چه خوب امتحان پس دادی. اولین موضع گیری ها در مقابل احمدی نژاد از سوی قوی ترین و راسخ ترین حامی او نمایان شد. این را جز تقوا چه می توان نام نهاد. این کار تو برای بسیاری عجیب است اما اگر قوم گرا و قبیله گرا می بودی، دیگر برایشان عجیب نبود. تو را نمی فهمند، چون مانند آنان حزب گرا و قبیله گرا نیستی. تو را نمی فهمند چون در دفاع از ارزشهای اسلام و انقلاب، جز تکلیف ملاحظه هیچ چیز حتی خودت را نمی کنی؛ نه جسم و جانت را مراقبی؛ نه از آبرویت خوفی داری.
اینان نمی دانند احمدی نژاد 84 در احیای گفتمان انقلاب اسلامی چنان نقشی آفرید که اگر صدها احمدی نژاد 92 پشت در پشت هم قرار گیرند، نخواهند توانست خدمتِ بزرگِ احمدی نژاد 84 را از بین ببرند.احمدی نژاد بت هایی را شکست که دیگر حتی توسط خود او دوباره ساختنی نیستند، احمدی نژاد ارزش هایی را احیاء کرد، که متکی به احمدی نژاد نیست، تا با کم آوردن او، به آنها خللی وارد شود. احمدی نژاد هرگز نخواهد توانست بر خرمنی که خود برای انقلاب فراهم آورده، آتشی بیفکند. این آتش حداکثر خود او و اطرافیانش را فرا خواهد گرفت.
اینان - که به احتمال بسیار قوی، طلبه نیستند و یا اگر هستند به دلیل سخیف و سبک بودنِ اعاهایشان حتی شجاعت آن را ندارند که با ذکر نام خود سخن بگویند - نمی دانند که رای ما به احمدی نژاد 84، رای به احیای گفتمان انقلاب اسلامی و رای ما در سال 88 به او، رای به نماد گفتمان انقلاب اسلامی بود. ما هم به حمایت دیروزمان از احمدی نژاد به دلیل حمایت او از گفتمان انقلاب، افتخار می کنیم؛ هم به رویگردانی امروزمان از او، به دلیل رویگردانی او از گفتمان انقلاب. اگر رای ما در سال 84 به احمدی نژاد نبود، یا در سال 88 به او رای نمی دادیم، امروز در سال 92 به کسی در حد و اندازه احمدی نژاد قانع می بودیم. اما اینک بسیار بالاتر از او را می خواهیم. این است معنای سخن حیکم فرزانه انقلاب که رئیس جمهور بعدی باید نقاط قوتِ رئیس جمهوری فعلی را داشته باشد منهای نقاط ضعفش و این یعنی ارتقاء گفتمان انقلاب اسلامی.
اما قدر شیعه خوب را امام خوب می داند و قدر پیرو خوب را ولی خوب. شما را امام خامنه ای می شناسد. او قدر شما را می داند. «بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را میدانم. واقعا میدانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنهای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را – حالا به این تعبیر بگوییم – خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا، این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. (منزل آیت الله مصباح یزدی 20/11/89)
حمایت ما از مصباح، حمایت از شخص نیست، حمایت از علم و بصیرت به معنای حقیقی کلمه و صفاست.
حمایت از مصباح، حمایت از عمارِ خامنه ای است.
صدها تن از طلاب و فضلای حوزه علمیه